مروری بر مطالب پیشین
گفتیم که تکبیر ذکر محوری نماز است که چندین بار در طلیعه، قبل، بعد و در اثنای نماز تکرار میشود. همچنین اشاره کردیم که علت تکرار ذکر تکبیر، آن است که روح نماز و عبادت، اظهار کوچکی و حقارت در پیشگاه مقدس خداوند است و برای انجام دادن عبادتی شایسته، توجه به کوچکی خود و بزرگی خداوند ضروری است و هر قدر این توجه بیشتر باشد، عبادت بهتر و کاملتر انجام خواهد گرفت.
نکته دیگری که بدان اشاره کردیم آن است که در ذکر شریف تکبیر، الله با صفت تفضیلی اکبر - آنهم به صورت مبهم و بدون مقایسه با کسی و چیزی - توصیف شده است. شاید ابهام و عدم مقایسه بزرگی خداوند با کس و چیزی دیگر، از آن روست که خداوند را نمیتوان با دیگری مقایسه کرد و ما به صورت مبهم بزرگی خداوند را درککنیم.
در هر صورت، با گفتن الله اکبر علاوه بر آن که کوچکی خود و بزرگی خداوند را درک میکنیم، با مقایسهای ذهنی بین خداوند و هر بزرگ دیگری، وی را بزرگتر از هر کسی مییابیم.
همچنین اشاره کردیم که هر صفتی را که به خداوند متعال نسبت میدهیم، در ابتدا مفهوم آن ویژگی از مدرکات ما به دست آمدهاند که از مصداقهای محدود در وجود ما و یا موجودات دیگر درک شدهاند؛ سپس آن مفهوم را با تجرید و تنزیه از نقصها و محدودیتها به خداوند نسبت میدهیم. پس هرگاه صفتی را به خداوند نسبت میدهیم، قبلا آن را از طریق مصادیق محدود درک کردهایم و چون میتوانیم مرتبه عالیتری برای آن صفت فرض کنیم، با در نظر گرفتن مرتبهای نامتناهی و نامحدود برای آن صفت که بالاتر از آن تصور نشود، آن را به خداوند نسبت میدهیم.
به عنوان مثال، وقتی میگوییم خداوند قادر است، در ابتدا مفهوم قدرت محدود را از مصداق محدودی به دست آوردهایم و سپس با تنزیه و تجرید قدرت از محدودیتها، آن را به خداوند نسبت میدهیم و میگوییم خداوند قدرت دارد و قدرت او نامحدود است.
مثال دیگر این که ما نمونهای از علم را در وجود خود مییابیم؛ اما وقتی خود را با علمای دیگر مقایسه میکنیم، پی میبریم که علم آنان فراتر و بیشتر از علم ما است، در اینجاست که علم خود را محدود و ناچیز مییابیم؛ آنگاه وقتی علم علمای بزرگ را با علم معصومان علیهمالسلام مقایسه میکنیم؛ پی میبریم که علوم آنان هر چند زیاد باشد، در برابر علم معصومان علیهم السلام قطرهای از دریا نیز به شمار نمیآید؛ پس علم آنان نیز محدود است؛ آنگاه وقتی علم معصومان علیهم السلام را با علم خداوند میسنجیم، در مییابیم که علم ایشان قابل سنجش با علم خداوند نیست و علم خداوند نامحدود، نامتناهی و فراتر از هر علمی است.
اینجاست که هنگام انتساب علم به خدا پس از ملاحظه مصداقهای محدود علم، آن را از همه نقصها و محدودیتها تنزیه و تجرید میکنیم و میگوییم خداوند علم دارد؛ اما علم او نامحدود است.