روشن شد که حرکت ما باید به سوی خداوند متعال باشد و سعادت ما تنها از این راه تأمین میگردد. همچنین قرآن کریم سرلوحه دعوت همه پیامبران را توحید و پرستش خداوند میداند:
و لقد بعثنا فی کل امة رسولا أن اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت...؛(25)
در حقیقت، در میان هر امتی فرستادهای برانگیختهایم [تا بگوید:] خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید.
حال این سوال مطرح میشود که اعتقاد به توحید و یگانه دانستن خدوند و نپرستیدن غیر خدا، چه ویژگی دارد که همه انبیا مردم را به آن دعوت کردهاند و آنان را از پرستش طاغوت و غیر خداوند باز داشتهاند؟
درست است که پرستش خداوند موجب کمال انسان است؛ اما چرا انسان نمیتواند دردر کنار پرستش خداوند، موجود دیگری را نیز بپرستد؟
چرا نپرستیدن غیر خداوند چنان اهمیتی دارد که خداوند متعال هر گناهی را قابل بخشایش میداند، به جز شرک به خود را، و میفرماید:
ان الله لا یغفر أن یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء...؛(26)
مسلما، خدا، این را که به او شرک ورزیده شود نمیبخشاید و غیر از آن را برای هر که بخواهد میبخشاید.
چرا شرک کسی که به جای خداوند بت میپرستد، بزرگ و بدفرجامتر از جنایتها و قتل و غارتهایی است که ستمگران در طول تاریخ مرتکب شدهاند؟ همان ستمگرانی که امروز نیز بر ضد بشر جنایت میکنند و زمین را به فساد می کشانند و همه قوای خود را برای نابودی اسلام و مسلمانان بسیج کردهاند.
البته تصور این مطلب برای ما دشوار است و ما از درک کنه آن عاجزیم؛ در عین حال از قرآن و معارف اسلامی آموختهایم که پرستش خداوند در تکامل انسان نقش اساسی دارد؛ اما شرک و پرستش غیر خدا عکس آن را نتیجهدهد؛ یعنی زمانی میتوانیم درک کنیم که شرک و پرستش غیرخدا چقدر خطرناک و بدفرجام است که بدانیم پرستش خداوند چه عظمت و نقشی در تکامل معنوی ما دارد.
معمولا هنگامی که درباره اهمیت دین و معارف اسلام سخن به میان میآید، اهمیت آن بیشتر از جنبه اجتماعی و مادی ملاحظه میشود؛ مثلا گفته میشود که دین، موجب امنیت و عدالت میگردد؛ اما کمتر کسی به اهمیت جنبه معنوی آن میپردازد که پرستش خداوند چه نقشی در ترقی و تکامل انسان دارد.
در واقع ما نقش پرستش خداوند در تکامل خود را باور نداریم و در مقابل، باور نداریم که پرستش غیر خدا چقدر خطرناک است.
یکی از بزرگان میفرمود:
خداوند متعال گاهی سالیانی انسان را به بیماری، فقر و مصیبتی گرفتار میکند تا آن بنده یک یا الله بگوید، و آن یا الله چنان در سعادت او موثر است که جا دارد برای گفتن آن، سالها گرفتار رنج و شکنجه گردد.
توجه به خدا چنان روح را نورانی میکند و به آن تعالی و ترقی میبخشد که جا دارد انسان برای به دست آوردن آن؛ رنجها، شکنجهها، بیماریها، فقرها و گرفتاریها را تحمل کند.
این فرمایش کسی است که اهمیت و تأثیر توجه به خداوند را با همه وجود درک کرده بود و میدانست که یک لحظه توجه به خداوند، چقدر انسان را بالا میبرد، و در مقابل، توجه به غیر خداوند تا چه حد موجب سقوط و انحطاط انسان میشود.
ما چون با امور مادی و دنیایی سر و کار داریم، خوبیها و ارزشها را منحصر در منافع زندگی مادی میبینیم و اگر برای کار خیری چون احسان و کمک به فقیر ارزش قائل میشویم، به دلیل منافعی است که بر آن مترتب میگردد.
همچنین انجام کار خیر، ثمره عاطفی نیز دارد و موجب ارضای عواطف انسان میشود. بدین جهت است که ما ارزشها را در راستای منافع مادی و دنیوی آنها که برای ما قابل درک است، ارزیابی میکنیم و هیچگاه در نمییابیم که لحظهای توجه به خداوند چه نورانیتی به روح میبخشد و چه نقشی در سعادت ما دارد، و بر عکس، توجه به غیر خدا تا چه حد ما را از خدا دور میکند و به سقوط و انحطاط میکشاند.
درک حقیقت این معنا برای ما دشوار است؛ اما اشنایی با معارف اهل البیت علیهم السلام آمادگی و زمینه درک آن معنا را فراهم میآورد و در پرتو معارف آنها، به حقایق توحید واقف میشویم و در مییابیم که هیچ چیز نمیتواند جایگزین توجه به خداوند گردد. با توجه به آنچه گفتیم، اگر کسی به جای توجه به خداوند که مبدأ هستی است و اختیار عالم به دست اوست، به موجودی توجه کند که هیچ اختیاری از خود ندارد و مظاهر پوچ و باطل را برای پرستش خود برگزیند، به جای نور به سوی ظلمت و تاریکی قدم برداشته است.