سؤال: آیا ما در تمدنی كه میخواهیم بسازیم، احتیاج به ابزار داریم یا اینكه اگر جامعه کامل شده باشد، دیگر احتیاجی به ابزار ندارد؟
جواب: ما تا در دنیا زندگی میکنیم حتماً به ابزار نیاز داریم. ما از طریق اسلام میخواهیم تمدن بسازیم، صوفیگری كه نمیخواهیم راه بیندازیم. «تمدن اسلامی» یعنی نوعی از زندگی که انسانها بتوانند به تمام ابعاد مادی و معنوی خود به کامل ترین شکل جواب دهند، آری؛ در این زندگی، بعضیها ممكن است به افقهایی برسند كه نسبت به بقیهی افراد به حداقل ابزار نیاز داشته باشند، امّا عموم مردم را نمیتوان در این حیطه قرار داد. اسلام بستری كلی میسازد تا هر كس مطابق استعدادهایش بتواند نوع زندگی الهی و انسانی خود را انتخاب كند. در این تمدن مشروبفروشی نیست، ابزارهای پوچ و محرّک نفس امّاره نیست، ولی شرایط برای زندگی در روی زمین فراهم است، حالا شما چقدر از ابزارهای زندگی دنیایی میخواهید استفاده كنید بهعهدهی خودتان است. پس تمدنی كه نتواند در راستای اهداف خود ابزار مناسب بسازد تمدن به حساب نمیآید. هر چند در دل همین تمدنی كه ابزارهای انسانی را برای رفع حوائج منطقی بشر میسازید افرادی هم خواهید داشت كه طیّالأرض كنند و کمترین استفاده را از ابزارها بنمایند. ولی وظیفهی نظام اسلامی است که برای همة مردم تمدن خود را با لوازم مربوطهاش شكل دهد هرچند وقتی بستر رشد یقین فراهم شد انسانها کمتر گرفتار ابزار هستند که بعداً به آن میپردازیم.
مسلمانان در گذشته شهر و كوچهای میساختند كه عالَم دینیشان را حفظ کنند، آرامشی را كه نیاز داشتند حتّی در ساختن كوچههای خود حفظ میکردند و شما امروز با عبور از کوچههای قدیمی آن آرامش را لمس میکنید. مهم این بود كه میدانستند چه میخواهند و بر آن اساس زندگی خود را شكل میدادند. البته این یک مثال بود، من واقعاً نمیدانم فردا ما چه نوع كوچه و گذرگاههایی میسازیم، ولی میدانم كه رویهم رفته به گذشته بر نمیگردیم و بر آنچه هم كه الآن هست، نمیمانیم.
سؤال: همانطور که اشاره کردید؛ در مباحث عرفانی بحث میشود كه انسان در سیر تكاملی خود میتواند به جایی برسد كه از ابزارها استفاده نكند و با یقین خود مایحتاج خود را پدید آورد و یا مثل حضرت عیسی(ع) بدون نیاز به کشتی و قایق بر روی آب حرکت کند، آیا انسانهایی هستند كه دیگر نیازی به ابزار و در نتیجه تمدن نداشته باشند؟
جواب: همانطور كه عرض شد در دل تمدن اسلامی افرادی میتوانند به كمالات خاصی برسند كه دیگر فوق ابزارها اراده كنند ولی؛ نه عموم مردم میتوانند به این مقامات برسند و نه خود اینها همیشه و در همة امورِ خود اینچنین زندگی میكنند. اینجا باز هم حرف ارسطو سر جای خودش هست كه گفت: هر كه فرد است، یا خداست یا دَدْ است. این چنین آدمی كه شما میگویید: دیگر خیلی خدایی شدهاست. اما باز هم نمیتوان گفت: «ابزار نمیخواهد»، بهتر است بگوییم: حداقل ابزار را میخواهد؛ آخرش شما بدن دارید، غذا میخواهید، لوازم تهیهی غذا نیاز دارید، حتّی حضرت مریم(س) هم كه در مرحلهای از زندگی، از میوههای بهشتی استفاده میكردند، همهی زندگیشان اینطور نبود، بالاخره باید خودشان بروند برای خودشان غذا تهیه كنند.