تربیت
Tarbiat.Org

تمدن زایی شیعه
اصغر طاهرزاده

راز ماندگاری یك تمدن

سؤال: به چه دلیل تمدن اسلامی نقص‌های تمدن‌های دیگر را ندارد و به بحران‌هایی که تمدن‌های گذشته دچار شدند دچار نمی‌شود؟!
جواب: اوّلاً؛ باید دید علت هلاكت و سقوط تمدن‌ها در طول تاریخ چه بوده، ثانیاً؛ راز ماندگاری یك تمدن چیست.
اگر این دو نكته با دقت زیاد مورد بررسی قرار گیرد، می‌توان به سؤال شما جواب داد. قرآن می‌فرماید: «وَ لَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِن قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُواْ...»(59) هلاك كردیم ملت‌های گذشته را به جهت آن‌كه ظلم كردند. یا می‌فرماید: «وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِینَ»(60) اسراف‌كنندگان و آن‌هایی كه میل‌های خود را با نور ایمان كنترل نكردند، هلاك كردیم. یا می‌فرماید: «أَلَمْ یَرَوْاْ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ مَّكَّنَّاهُمْ فِی الأَرْضِ مَا لَمْ نُمَكِّن لَّكُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّمَاء عَلَیْهِم مِّدْرَارًا وَجَعَلْنَا الأَنْهَارَ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَنْشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِینَ»(61) آیا ندیدند ملت‌های گذشته را با آن‌كه شرایط زندگی خوبی برایشان فراهم كردیم بهتر از آنچه به شما دادیم، باران‌های پی‌ در پی برایشان فرستادیم، و از زیر شهرهایشان نهرها جاری ساختیم، ولی آن‌ها را به جهت گناهانشان هلاك كردیم و گروه دیگری را جایگزین آن‌ها نمودیم؟
حتماً عنایت دارید كه مُردن انسان‌ها امری طبیعی است، ولی هلاكتِ تمدن‌ها یك امر طبیعی نیست، بلكه به جهت انحراف از مسیر توحید است و به همین جهت هم فرمود هلاكشان كردیم، یعنی حاصل كارشان پوچ و بی‌ثمر شد و با فروافتادن در بحران‌های اجتماعی، تمدنشان از بین رفت. در همین رابطه می‌توان به قسمت دوم بحث هم پی برد كه راز بقاء یك تمدن چیزی جز توحید و حاكمیت حكم خدا در تمام ابعاد زندگی انسان‌ها نیست، و لذا اگر بخواهیم توحید با همه‌ی ابعاد، در نظام اجتماعی محقق شود، باید انسانی موحّد، آن هم موحّد كامل در نظام اجتماع حاكم باشد كه او جز امام معصوم نخواهد بود. و حرف شیعه جز این نیست؛ که اولاً: دلایل کافی داریم که فقط امامی معصوم باید در جامعه حکومت کند و حجّت خدا هم همیشه در عالم هست - چه غایب و چه حاضر و چه حاكم و چه غیر حاكم-(62) ثانیاً: بشر فقط با حاكمیت معصوم می‌تواند آرام بگیرد و با تبعیت از فرامین و برنامه‌های او همه‌ی ابعادش ارضاء می‌شود و بر اساس همین اعتقاد است كه شیعه در زمان غیبت امام معصوم(ع) حداقل به حاكمیت فقیهی كه كارشناس كشف و اجرای حكم آن‌ها است قانع می‌گردد. و اگر مقایسه بفرمایید در راستای جواب‌گویی به ابعاد ظاهری و باطنی انسان، نظام جمهوری اسلامی نه تنها بحران‌های جهان غرب را ندارد، بلكه سعی می‌كند بحران‌های ناشی از غرب‌زدگی جامعه را نیز تقلیل دهد و حتی‌الامكان پشت سر بگذارد.
مگر یك تمدن چگونه شكل می‌گیرد و جلو می‌رود تا به نقطه‌ی ‌عطف خود برسد؟ همین كه در نظر و تفكر متوجه حق باشد و مكتبی داشته باشد كه در حق‌شناسیِ آن مطمئن باشد، و اساس روابط بین انسان‌ها را در عمل عدالت قرار دهد، در این دو صورت آن تمدن می‌تواند موانع را یكی بعد از دیگری پشت سر بگذارد و جلو برود. در طول تاریخ بعد از صدر اسلام جمهوری اسلامی تنها نظامی است كه اراده حاكمانش حاكمیت اسلام ناب است، هرچند برای تحقق کامل آن سال‌ها صبوری و انتظار لازم است و هرچند پس‌مانده‌های فرهنگ‌‌های غیردینی بعضاً این حركت را به عقب برگردانند، ولی آن فرهنگ‌ها با ظهور فرهنگ شیعه، دیگر كاركرد خود را از دست داده‌اند. عمده آن است كه متوجه شویم در این شرایطِ تاریخی، اولاً: علت بیماری تمدن‌ها به خوبی مشخص شده است. ثانیاً: راه درمان نیز ظاهر گشته است، و راه درمان شرایطی است كه انسان متوجه باشد باید با بندگی خدا زندگی را شکل داد و دائم‌ متذكر قیامت بود و حیات مادّی را چون پلی دانست كه باید از آن گذشت و تمدنی ساخت كه با متذكرشدن انسان به جنبه‌های معنوی، زمینه‌ی رستگاری ابدی ‌او فراهم شود، در این شرایط است که انسان‌ها احساس پوچی نمی‌كنند و هدف خود را غیرقابل دسترس نمی‌یابند و شرایط رسیدن به اهداف عالیه‌ی انسانی را بر باد رفته نمی‌بینند.
درست است که شرایط اجتماعی و نظام اداری كشور را در حال حاضر خراب می‌دانیم، امّا اوّلاً؛ نشانه‌هایی از اصلاح این خرابی‌ها به چشم می‌خورد كه از آینده‌ای خبر می‌دهد كه آرایش دیگری غیر از آنچه هست در نظام اداری ما حاكم شود. ثانیاً؛ شرایط حاضر نسبت به زمان طاغوت، برای كسی كه بخواهد زندگی دینی خود را پایه‌ریزی كند، مزاحمت كم‌تری ایجاد می‌كند، تا إن‌شاءالله شرایط به جایی برسد كه بستر مناسب و كاملی برای زندگی دینی فراهم آید. فعلاً چیزی به نام انقلاب اسلامی در صحنه‌ی زندگی این نسل ظاهر شده كه جا دارد انسان برای پایداری و تكاملش بمیرد و در كنارش زندگی کند، چیزی كه بقیه‌ی مردم دنیا فعلاً در كنار خود ندارند و لذا احساس پوچی می‌كنند، چون هیچ آینده‌ی مقدسی برای خود نمی‌شناسند.
امروزه به راحتی می‌توان گفت تنها عامل دلخوشیِ واقعی برای انسان مسلمان، افقی است كه انقلاب اسلامی در منظر تاریخ گشوده است و زندگی ما را جهت‌دار كرده است. این نسل برای ماندن فلسفه دارد، همان‌طور که قبل از انقلاب هم جوانان مسلمان برای ماندنشان فلسفه داشتند و آن عبارت بود از این‌که باید نظام اسلامی را حاكم كنند، برای همین هم آن‌ها برای ادامة حیاتشان در شوق و حال بودند. ولی افقی كه انسان مدرن برای خود ساخته، آنچنان نیست كه به او كمك كند تا همواره او را در نشاط قرار دهد، چراكه در افق مدرنیته بینش صحیحی نسبت به مرگ و غایت حیات مطرح نیست، گرفتار امروز است و لذا با این‌همه تبلیغ و سر و صدا برای زندگی، هیچ بهره‌ای از زندگی حقیقی ندارد و همچنان سؤالاتش درباره عالَم و آدم بی‌جواب مانده است و هر چه از عمر این تمدن می‌گذرد، نسبت آن با حقیقت كم‌تر می‌شود و در واقع چشم حقیقت‌بین آن بیش از پیش به چشم ظاهری و دید مادّی تقلیل می‌یابد و لذا برعكس تمدن دینی، قادر به درك شهودی و حضوری عالَم نیست ولی تمدنی كه شیعه امكان تحقق آن را در خود دارد و به دنبال شرایط ظهور آن است، درست عكس این تمدن است و لذا با تمام اطمینان می‌توان گفت تمدن شیعه راز ماندگاری خود را در خود دارد.