تربیت
Tarbiat.Org

تمدن زایی شیعه
اصغر طاهرزاده

فرهنگ دینی و تعامل صحیح با طبیعت

سؤال: مسلّم است كه اگر علم ما علم همه‌جانبه‌ای باشد، برای رفع نیازهای خود به بهترین نحو از استعدادهای طبیعت استفاده می‌كنیم و در آن صورت بقیه‌ی ملت‌ها متوجه و طالب آن فكر و فرهنگ می‌شوند، به عبارت دیگر موجب حسرت و جذب بقیه می‌گردد، چیزی كه متأسفانه امروزه برعكس شده و ملت‌های مسلمان حسرت داشته‌های غرب را می‌خورند. آیا آن عجایب علمی که شیخ بهائی در اصفهان از خود به یادگار گذاشت، نمونه‌ای از همان ابزار اسلامی است که می‌تواند موجب حسرت سایر ملل باشد؟ مثل حمامی که با یک شمع کارمی‌کرد؛ آن حمام از یك طرف زحمت راه‌اندازی‌اش کم بود، و از طرف دیگر بازدهی‌اش زیاد، بدون آن‌كه پس‌مانده‌ای داشته باشد و بخواهد به جنگ طبیعت و محیط زیست برود، آیا با توسعه و پیشرفت علوم غربی می‌توان چنین ابزاری ساخت؟
جواب: خیر، با توسعه‌ی علوم غربی نمی‌توان چنین ابزاری ساخت، چون همان‌طور که عرض شد، در علومِ ابزارسازِ غرب، یک «میل» نهفته‌ است و در نتیجه دارای جهت خاصی است كه نمی‌تواند با طبیعت تعامل كند و از استعدادهای متعالی آن استفاده نماید و لذا طبیعت خودش را راحت در اختیار آن فرهنگ قرار نمی‌دهد. این‌جاست که می‌بینید بهره‌گیری از طبیعت، برای بشر غربی خیلی مشکل است. شما در نظر بگیرید اگر بخواهید یک اتم منفجرکنید و از انرژی آن استفاده نمایید، چقدر باید در مقدمات این عمل انرژی صرف‌ نمائید. حالا بقیه كارهای تمدن غربی از این هم پر دردسرتر است. آنچه باز یادآوری می‌كنم این نكته‌ی اساسی است كه انسان در فضای جهان‌بینی که دارد فكر می‌كند و عمل می‌نماید و به تعبیر دیگر پایه‌ی سایر علوم در هر فرهنگی علوم انسانی آن فرهنگ است و علوم انسانی آن فرهنگ غایت سایر علوم را بیان می‌كند و سؤال ایجاد می‌كند تا سایر علوم به وجود بیایند و آن غایت و هدف را محقق كنند و به سؤالات جواب دهند، علوم انسانی غربی كاملاً با علوم انسانی امثال شیخ بهایی متفاوت است، یكی بر اساس تفكر «جان‌لاك» می‌اندیشد و یكی بر اساس نگاهی كه وَحی الهی در اختیار او قرار داده است، فكر می‌كند.
سؤال: آیا آن نوع از علوم را شیخ بهائی با خود برده‌است یا این‌که هنوز کسانی هستند که از آن علوم خبر داشته‌باشند و بتوانند نقش مهمی را در ساختن تمدن اسلامی ایفاکنند؟
جواب: به نظر بنده توجه به تمدن اسلامی جامعه را در بستری قرار می‌دهد که به طور طبیعی از نیروهای معنوی استفاده‌ می‌کند. مهم آن است كه اوّلاً؛ جهت‌گیری‌های ما درست شود. ثانیاً؛ روش‌های ما در رابطه با طبیعت و انسان‌ها مطابق شرع تصحیح گردد. در این حالت بستری فراهم می‌شود كه در آن بستر استعدادها در همه جهات شكوفا می‌گرد‌د. مثلاً «نماز» را در نظر بگیرید؛ نماز صورت یک حقیقت ملكوتی در این عالم است، که با انضباط خاصی كه خدا دستور داده، می‌توانید با جنبه‌ی ملكوتی نماز ارتباط پیداکنید، به این صورت كه پس از معرفت لازم، با استمرار موضوع، افق برای شما بازمی‌شود، تا با عالَم بالا مرتبط شوید. حتی این که در نماز یادتان‌ می‌آید كه فلان کار را باید انجام می‌دادید، به جهت آن است ‌که آن افق می‌خواهد بازبشود، اما تعلقات شما آن را منحرف می‌كند، در هنگام نماز همین که افق می‌خواهد باز بشود، شیطان ذهن را منصرف می‌کند به طرف ساعتتان که در وضوخانه جا گذاشته‌اید این یك نوع بازشدنِ افق است، اما شیطان آن را به طرف ساعت و سایر تعلقات دنیایی منحرف می‌كند. نماز چنین قدرتی دارد كه شما را با جنبه‌ی ملكوتی خودش مرتبط می‌كند و بعد از ارتباط با جنبه‌ی ملكوتی نماز، بقیه چیزها را بهتر می‌توانید بیابید و بفهمید، عین همین حالتی که با عبادت دینی برای شما حاصل می‌شود تا باب عالم قدس به سوی شما باز شود، وقتی وارد فرهنگ ولایت اهل‌البیت(ع) به ‌معنای ولایت و حاکمیت خدا می‌شوید، واقع می‌شود و افق‌هایی در زندگی شما باز می‌گردد که مسلّم در آن افق، مشکلاتی را که این تمدن گرفتار آن است - که این‌همه باید انرژی صرف‌ کنیم تا انرژی مورد نیاز خود را از طبیعت بگیریم- واقع نمی‌شود. نمونه‌اش كاری است كه شما با حفر قنات برای تهیه‌ی آب انجام می‌دهید و بدون آن‌كه انرژی زیادی صرف نمائید از طریق استعدادهای طبیعی، آب دائمی را به طرف خود سرازیر می‌كنید، چون با روحیه‌ی تعامل با طبیعت به طرف طبیعت رفتید و نه با روحیه‌ی سركوب استعدادهای طبیت.
اما آیا بناست با نوع فکری که شیخ بهائی«رحمة‌الله‌علیه» حمام خودش را گرم‌ می‌کرده ‌است، كار کنیم؟ یا اصلاً فعلاً این‌ها مشکل ما نیست؟ شاید در آن شرایط وظیفه‌ی مرحوم شیخ بوده ‌است كه آن كار را بكند، ولی ما نباید به دنبال این چیزها باشیم. همان‌طور كه عرض كردم اگر جهت‌گیری‌ها درست شود و روش‌های ما نیز مطابق شرع باشد، به‌طور طبیعی و در جای خود امكاناتی كه نیاز داریم، به‌دست می‌آید. هیچ‌کدام از بزرگانی كه به مقام طی‌الارض می‌رسند، نمی‌خواهند طی‌الارض بکنند، خودش پیش ‌می‌آید، به طوری که آن مرد بزرگ در حینی که در نجف زندگی می‌كند، یک مرتبه جذبه‌ای به سوی حضرت ثامن‌الائمه(ع) در جانش پیدا می‌گردد که باعث‌ می‌شود دیگر طاقت ماندن در محل زندگی خود را نداشته باشد و لذا خود را در مشهد مقدس می‌یابد. این که چطوری می‌رود، شاید خودش هم نداند که چطوری می‌رود، اما می‌بیند که آن‌جاست! بعد ما می‌نشینیم از زاویه‌ی تماشاگری، این‌ها را با هم بحث‌ می‌کنیم. اگر از خودش بپرسید: شما چطوری طی‌الارض می‌کنید؟ می‌گوید: من نمی‌دانم، فقط یک‌مرتبه می‌بینم در حرم حضرت امام‌رضا(ع) هستم، شاید این‌طور باشد. منظور عرضم این است که ما اصل آن موضوع را رها ‌نکنیم که اگر ما روش‌های معنویِ قابل اعتماد را درست طی‌ کنیم، طبیعت در همه‌ی ابعاد به کمک ما می‌آید. خداوند در این رابطه می‌فرماید: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ»؛(122) اگر مردم ایمان بیاورند و تقوا پیشه كنند، بركات آسمان و زمین را به سوی آن‌ها می‌گشاییم. مسلّم همین‌طور است که استعدادهای ناب عالم هستی در اختیار اهل تقوی قرار می‌گیرد. پس معلوم است که در راستای ایمان و تقوایِ حقیقی، یعنی ایمان و تقوایی كه در همه‌ی مناسبات جامعه جاری شود، بهره‌های زیادی می‌توان از آسمان و از طبیعت گرفت، بدون این‌که این همه انرژی صرف ‌کنیم.
شما ببینید: امروزه چقدر انرژی صرف‌می‌کنند تا بتوانند انرژی تولیدکنند! آقای «ایلیچ» می‌گوید: این همه وقت در ساختن جاده، اتوبان و كارخانه‌ی ماشین‌سازی ‌صرف می‌کنید تا سریعتر به کارهایتان برسید، آیا صرف می‌کند آن همه وقت صرف کنیم تا در جای دیگر آن وقت را صرف نکنیم؟