تربیت
Tarbiat.Org

تمدن زایی شیعه
اصغر طاهرزاده

غرب؛ حجاب انکشاف حقایق

سؤال: كشف قواعد و سنن هستی از طریق انبیاء با آنچه علوم غربی کشف کرد‌ه‌اند، چه فرقی می‌کند که شهید آوینی«رحمة‌الله‌علیه» می‌گوید: «علوم رسمی غرب نه تنها انكشافی از حقیقت عالم انجام نمی‌دهد، بلكه اكثراً حقایق در آن علوم، مورد حجاب قرار می‌گیرند و انسان‌ها را در جهان‌بینی موهوم سرگردان می‌كند.»؟ آیا می‌توان علوم اسلامی را از ادامه‌ی همین علوم غربی کشف کرد؟ اگر نمی‌شود و علوم جهت‌ دارند، پس چگونه غربی‌ها علوم اسلامی را گرفتند و به این نتایج رسیدند؟
جواب: برای بیان تفاوت موضوع، ابتدا باید معنی به انكشاف‌كشاندن طبیعت روشن شود تا بتوان بحث را ادامه داد. ما معتقدیم اشیاءِ طبیعیِ عالَم دارای باطن معنوی و غیبی هستند و خداوند در همین رابطه می‌فرماید: «وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ»(76) هیچ چیزی نیست مگر این‌كه خزینه‌های آن نزد ما است و ما اندازه‌ی محدود و معلومی از آن را نازل كردیم. پس اشیاءِ طبیعیِ عالم، ملکوت و باطنی دارند كه می‌توان با برخورد صحیح با این اشیاء، باطن آن‌ها را به انكشاف كشاند و به گفته‌ی حافظ:
عارفی كو كه كند فهم زبان سوسن

تا بپرسد كه چرا رفت و چرا بازآید

وظیفه‌ی ما در تعامل با طبیعت عبارت است از این که آن صورت بنیادینی را که ناشی از عقل قدسی است ظاهر نماییم و با آن ارتباط پیدا کنیم(77) و در آن صورت همه‌چیز محل تجلی عالم قدس و عامل اُنس ما با آن عالم‌ است، در چنین شرایطی امكان سُكنی‌گزیدن در طبیعت و در كنار ابزارهای زندگی، در آرامش به‌سربردن، ممكن می‌گردد. در حال حاضر فرهنگ مدرنیته با دادن صورت‌های وَهمی به طبیعت مانع از آن است تا پدیده‌ها صورت ملکوتی خود را نشان دهند!
به عنوان مثال شما بلوک سیمانی و کوزه‌ی سفالین را در نظر بگیرید؛ کوزه، همان خاک است که توانایی‌هایش به انکشاف کشاند‌ه شده و به همین جهت می‌توانیم ‌با آرامش در كنارش سكنی گزینیم، گویا با ما حرف می‌زند و ما هم به راحتی با آن اُنس می‌گیریم، ولی این تعامل را با بلوک سیمانی نداریم، گویا دارد با ما دعوا می‌کند، بین روح ما و بلوک سیمانی جنگ است. آقای شهید «آوینیرحمة‌الله‌علیه» كاملاً درست می‌فرماید كه مدرنیته از طریق حاكمیتی كه بر طبیعت اِعمال نموده، بین خود و طبیعت حجاب ایجاد کرد‌ه است. چنانچه ملاحظه فرمودید؛ موقعیت سیمان در عالم مثل موقعیت خاك نیست، برای به‌دست‌آوردن سیمان، خاك را با حرارت‌ زیاد و اضافاتی كه بر آن نمودند، كُشتند و به همین جهت سیمان پنجره‌ی نمایش عالم قدس نیست، بلكه از طریق آن، ناخواسته یک روح شیطانی در صحنه آمد. به عنوان مثال در روایات آمده است جایی كه مجسمه و سگ باشد، ملائكه حاضر نمی‌شوند؟!(78) چون در آن خانه و اهل خانه روحی حاكم می‌شود كه امكان تجلیات الهام ملائك از بین می‌رود. با دادن صورت‌های وَهمی به طبیعت نیز همین حالت پیش می‌آید. مگر بلوک سیمانی جای خشت نیامد؟! خشت داشت کار خودش را در زندگی انسان‌ها می‌کرد، بدون آن‌که ارتباط ما را با طبیعت قطع کند، وقتی هم كه به خشت‌ها نیاز نداشتیم، آن را به خاك تبدیل می‌كردیم و به طبیعت تحویل می‌دادیم، به مزرعه می‌بردیم و یا دوباره به وسیله‌ی آن کوزه یا خانه می‌ساختیم.
باید باب این موضوع را باز كنیم كه چگونه بعضی از كارهای ما در برخورد با طبیعت موجب می‌شود تا طبیعت در حجاب برود و زمینه‌ی انكشاف باطن طبیعت ضایع گردد. بسیار فرق است بین به انكشاف‌درآوردن طبیعت با به حجاب‌بردن طبیعت. در جای خودش بحث شده است كه چگونه طرح پارک‌های کنار رودخانه‌ی «زاینده‌رود»، به حجاب‌بردنِ رودخانه است و انسان‌ را به وَهمیات گرفتار می‌کند و انسان به‌جای آن‌كه از طریق ارتباط با رودخانه به زیبایی‌های باطنی آن منتقل شود و در یك حالت اُنس با ملکوت به‌سر برد، و جان و دل خود را تغذیه كند، مجبور است بنشیند روی صندلی‌های پارك و تخمه بشكند، به امید آن‌كه گمشده‌ی خود را از این طریق بیابد و هرگز هم نمی‌یابد و پس از چند ساعت پرسه‌زدن در خیابان‌های مصنوعی پارك، به خانه بر می‌گردد و هیچ روحانیتی هم نصیب خود نكرده است، چون لذّات وَهمی نه پایدار است و نه دل و جان را تغذیه می‌كنند، امّا اگر این تغییرات مصنوعی نبود و ما هم رودخانه را آلوده نکرده بودیم، خزه‌هایی که اطراف آن می‌رویید، نقطه‌ی شروع ارتباط ما بود و در آن حالت رودخانه با روح ما حرف می‌زد و من و آن دو روح بودیم كه با هم ارتباط داشتیم. امّا حالا با این دستكاری‌های وَهمی وَهم‌ها با هم ارتباط دارند. در چنین شرایطی هرگز نمی‌توان علوم اسلامی را در راستای علوم غربی کشف کرد، چون نگاه غرب به طبیعت با نگاهی که فرهنگ دینی به طبیعت دارد متفاوت است. نگاه غربی به دنبال ملکوتِ باطنی عالم نیست تا با ادامه‌ی آن استعدادهای نهفته در طبیعت ظاهر شود بلکه بیشتر سرکوب‌کردن است تا شکوفاکردن.