سؤال: قبلاً مطرح فرمودید: انقلاب اسلامی به جهت ساختار خاص معنوی و عاطفی كه در آن هست، در حذف رقبای خود توانایی كاملی دارد و لذا آینده از آن انقلاب اسلامی است و فرمودید هرچه بیشتر حقیقت توحیدی انقلاب ظاهر شود، توانایی حذف رقبایش نیز بیشتر ظاهر میگردد. حال این سؤال مطرح است كه معنی حذف رقبا توسط انقلاب اسلامی چیست، و اینكه میفرمایید هرچه حقیقت توحیدی آن بیشتر ظاهر شود، تواناییهای حذف رقبایش نیز بیشتر ظاهر میشود، مگر انقلاب اسلامی هم حقیقت دارد؟ ما در مورد حادثهی كربلا میتوانیم حقیقت و باطن قائل شویم، چراكه روایاتی در مورد كربلا داریم كه همهی پیامبران به حادثهی كربلا نظر داشتند، ولی آیا میتوان نسبت به انقلاب اسلامی هم چنین چیزی قائل شد؟
جواب: این مسلّم است که هر حادثهای وقتی ظهورکرد، به مرور جنبههای بالقوهاش به فعلیت میرسد و اگر حادثهای مثل انقلاب اسلامی در برههای از زمان پا به عرصهی وجود گذارد، از این به بعد است كه به طور طبیعی قدرت حذف رقبایش را از خود نشان میدهد، امّا یک وقت است که حادثهها، حادثههای معنوی هستند و ریشه در عالم غیب دارند و بر اساس مرتبهی غیبی وجودشان، منشأ اثراند، حال اگرآدمهایی پیدا شدند که میدانند این حادثه - به عنوان یك حقیقت غیبی - قبل از ظهورش هم تواناییهایی در خود دارد و با ظهورش، آن تواناییها کاملاً پیدا میشود، میتوانند قبل از ظهور آن حادثه، به آن امید ببندند، مثل حادثهی كربلا كه همهی پیغمبران قبل از ظهور آن، از آن استفاده میکردهاند،(83) پیغمبرها به این امید بودند که حادثهی کربلا واقع بشود؛ یعنی در واقع امید آنها به ظهور خاص كربلا بود که به فعلیت خود میرسد و عملاً امید آنها برآورده میشود. تا اینجا بحثی نیست و مسلّم حالا که كربلا در زمان و زمین خاص خود ظهورکرد، قدرت حذف رقبایش نیز به ظهور رسید و جهان اسلام را از بنبستی كه امویان ایجاد كرده بودند خارج نمود و همچنان در متن تاریخ جلو میرود. عرض بنده این است كه انقلاب اسلامی از نظر ذات حامل فرهنگ كربلا است و به این لحاظ توانایی حذف رقبای خود را دارد، همانطور كه نهضت كربلا شهید داد، ولی شهید نشد، انقلاب اسلامی نیز شهید داد و باز هم میدهد، ولی شهید نمیشود.(84)
دقت در روند انقلاب و دقت در نقشههایی كه رقیبان در مقابلش میكشند، نشان میدهد قدرت حذف رقیب در این انقلاب فوقالعاده قوی است! و این قدرت را سرایت دهید به تمدن اسلامی كه ماوراء همهی حجابهای تاریخی كه در مقابل خود دارد، همهی آن حجابها را حذف میكند و خود را مینمایاند. همینکه شما میبینید در حال حاضر فرهنگ مدرنیته با شاخصهی ضد قدسیاش در مقابل انقلاب اسلامی با تمام قدرت ایستاده، نشانهی قدرت انقلاب اسلامی است که قابلیت آن را دارد تا در دهههای آینده مانع جهانگشایی فرهنگ مدرنیته باشد. اینها تلاش میكنند انقلاب اسلامی را منزوی كنند، چون حضور آن را در آیندهی تاریخ جهان حس میکنند، قبل از ظهور انقلاب اسلامی، غرب حضور مؤثر در آیندهی جهان را برای خود پیشبینی كرده بود و فكر میكرد تمدن آیندهی جهان، تمدنی است با رویكرد به غرب، حالا متوجه شدهاند نه تنها اسلام به آن نحوه كه امام خمینی«رحمةاللهعلیه» به صحنه آورد، یك حركت آیندهدار و یك حركت تمدنساز هست، بلکه تمدنی است كه - برعکس تمدن غربی- جوابگوی نیازهای معنوی بشری میباشد كه فرهنگ غربی سالها در نفی و سركوبی آن تلاش كرده بود. این كه میبینید بین خودشان اختلاف هست، یك گروه میخواهد حضور این انقلاب را از صفحهی زمین حذف كند و گروه دیگر میگوید: باید ایران را به عنوان یك واقعیت بپذیریم، به این جهت است كه این انقلاب دیگر یک واقعیت جهانی شده است كه به یک اعتبار هم چیز جدیدی نیست، بلكه فهم یک انسان الهی است از اسلام، مطابق با شرایط جدید، یعنی در واقع یک نوع تفسیر قرآن است در شرایط جدید.
مگر حذف تفكر «مهندس بازرگان» بهعنوان رئیس دولت موقت و یا «بنیصدر» كه تا جایگاه رئیسجمهوریِ این انقلاب آمده بود، چیز سادهای بود؟! ولی چون با اهداف اصلی انقلاب اسلامی هماهنگی نداشت، انقلاب توانست آنها را حذف كند، همچنین حذف «شریعتمداری» به عنوان مجتهدی كه به رقابت با امام خمینی«رحمةاللهعلیه» آمده بود، یكی از بزرگترین تواناییهای انقلاب بود، همچنانكه حذف امثال دكتر سروش نشانهی قدرت فكری انقلاب بود، عموماً تئوریسینهایی امثال دکتر سروش امید داشتند که میتوانند با حرفهای خود جهت اصلی انقلاب را به سوی طرح و اندیشهی خودشان تغییر دهند و اطلاعات و استعداد دکتر سروش امید چنین كاری را در او قوت میداد و عموماً هم در سایر انقلابها چنین شخصیتهایی توانستهاند انقلاب را به سوی تئوریهای خود بكشانند، ولی انقلاب اسلامی به جهت قدرت فوقالعادهی فقهی، فلسفی كه ناشی از شخصیت امامخمینی«رحمةاللهعلیه» بود، توانست آن ها را حذف كند. بسیاری از روشنفكران داخلی و خارجی، باورشان نمیآمد انقلاب توان حذف آن ها را داشته باشد و از آن مهمتر حذف روحیهی غربزدگی دولتهای سازندگی و اصلاحات بود که بنا داشتند انقلاب اسلامی را در نهادهای غربی ادغام کنند و از انقلاب اسلامی که بنا دارد مبانی نظام سلطه را به هم بزند یک ژاپن و یا مالزی بسازند.
همیشه در انقلابهای صدسالهی اخیر تئوریسینهایی بودهاند که در عین همراهی با انقلابها، ملاك و ارزشهای غرب و فرهنگ مدرنیته مدّنظرشان بوده و لذا در مقطع خاصی جهت انقلاب را در دست گرفتهاند. همان كاری كه تحصیلكردههای غرب با انقلاب مشروطه انجام دادند با انقلابهای صدسالهی اخیر نیز انجام شد. انقلابی که نهتنها تحتتأثیر گفتار امثال دکتر سروش قرار نگیرد بلکه از فرهنگی که توسعه به روش غربی به همراه میآورد عبور کند و به راه خود ادامه دهد، برای دنیای غرب بسیار وحشتناک است! اینها تمام امیدشان بعد از آنكه ایران از دست شاه بیرون آمد، به روشنفكرانی بود كه در عین مذهبی بودن، اساس تمدن مدرنیته را پذیرفتهاند، حالا انقلابی به صحنه آمده كه با روحیهی نفی تمام جلوههای مدرنیته به هر شكلی كه باشد، در راستای تمدنسازی اسلامی قدم میگذارد.
انقلاب اسلامی هم قدرت تشخیص رقیب را دارد- با هر لباس و در هر سمت و مسئولیتی كه باشد- و هم قدرتِ حذف رقیب را، این به جهت ساختار تشخیص هدف مشخصی است كه در پیش روی خود ترسیم كرده است. همچنان که آنچه را حضرت زهرا(س) از اسلام میشناسند، چیز دیگری است لذا بصیرت حضرت زهرا(س) نسبت به آیندهی اسلام موجب میشود كه آنچه بعد از رحلت رسول خدا واقع شد به عنوان اسلام اصیل پذیرفته نشود و منطق فاطمه(س) در خطبهی مسجد مدینه جدایی آن فکر را نسبت به اهدافی كه اسلام باید دنبال كند، مینمایاند، در حالیكه فرهنگ سقیفه خود را خارج از اهداف اسلام نمیداند.(85) کارگزاران دولتهای سازندگی و اصلاحات حاضر نیستند بگویند ضد انقلاباند، ولی این انقلاب است که میفهمد این طرز تفكر با اهداف تمدنزایی اسلامی سازگاری ندارد. همین كه انقلاب اسلامی بعضی از این روشنفكران را به جایی كشاند كه با دشمن اسلام عقد اُخوت بستند، نشان میدهد که قدرتِ نمایاندن جایگاه اصلی رقبای خود را دارد. كسانی را كه اگر سالهای قبل در بارهی آنها میگفتید این افراد رابطهی درستی با اسلام و انقلاب ندارند، عدهی زیادی نمیپذیرفتند، سیر انقلاب به سوی اهداف اصلی و پایداری انقلاب بر مواضع خود، موجب شد كه شخصیت اصلی آن افراد روشن شود و یک نفاق سیاسی پنهان در آن افراد ظاهر گشت که همان نفاق منجر به خروج آنها از نظام اسلامی گردید.
در راستای قدرت حذف رقیب توسط انقلاب اسلامی، میبینیم بالأخره صدام حذف شد، ولی انقلاب حذف نشد. بعد حكومتِ به ظاهر دینیِ طالبان در افغانستان را آوردند تا به جهت تشابه دینی، چهرهی حكومت اسلامی ایران را از بین ببرند، ولی طالبان حذف شد! گفتند چون مردم عراق از صدام دل خوشی ندارند، صدام را حذف میكنیم و با استقبال مردم عراق، در عراق پایگاه درست میكنیم و از این طریق انقلاب اسلامی ایران را سرنگون یا محدود میكنیم. شما دیدید كه انقلاب اسلامی، آمریكا را عملاً در عراق به عنوان رقیب خودش حذف كرد و از همه مهمتر جریان انتخابات دهم ریاست جمهوری بود که با برنامههایی که از پانزدهسال قبل ریخته بودند به امید سرنگونی نظام اسلامی به میدان آمدند و انقلاب اسلامی آن را نیز دفع نمود، زیرا حقیقت انقلاب اسلامی توحید است و هر جریانی مقابل توحید ایستادگی کند نفی میشود.(86)
روش خاص انقلاب اسلامی روشی است كه چون از سیره و سنت اهلالبیت(ع) پیروی میكند عموماً در صحنههای مقابله با رقیب پیروز است. روش اهلالبیت(ع) طوری است كه به ظاهر درگیری مستقیم با هیچ كس ندارند، ولی رنگ هیچ حاكمیتی را هم نمیپذیرند. نمونهاش حركات حضرت امام هادی(ع) است در موقعیتی كه متوكل عباسی آن حاكم خونخوار و قدرتمند عباسی بر سر قدرت است، حضرت طوری موضعگیری كردهاند كه متوكل به اطرافیان خود میگوید: «وَ یْحَكُمُ قد اَعْیانِی اَمْرُ ابْن الرِّضا»(87) وای بر شما! كار ابنرضا مرا از پای انداخته است. یا در تاریخ داریم که عثمان با حضرت علی(ع) در مسجد مدینه روبهرو میشود و در صحبت طولانی از حضرت گله میكند كه «سوگند به خدا ای ابوالحسن؛ نمیدانم آیا آرزوی مرگ تو را داشته باشم یا آرزوی زندگی تو را؟ سوگند به خدا اگر تو بمیری من دوست ندارم پس از تو برای غیر تو زنده باشم، چون همانند تو كسی را نمییابم، و اگر زنده باشی پیوسته یك طاغی را مییابم كه تو را نردبان و بازوی خود گرفته و پناه قرار داده ....».(88) شما در روش اهلالبیت(ع) با دشمنانشان به زبان بیزبانی همین حرف را میشنوید كه نه بهانهای دست آنها میدهند كه آنها انگیزهی مبارزه با ائمه(ع) را داشته باشند و نه حاضرند آنها را تأیید كنند و رنگ غلط آنها را به خود بگیرند، این است كه وجود این خاندان و مكتب این خاندان همواره پایدار بوده و در هر دورهای اشاره به آیندهی تاریخ دارد، به آیندهای كه باید غدیر تحقق پیدا كند و فرهنگ علوی سراسر نظام اجتماعی بشر را تغذیه نماید و زندگی زمینی به آسمان معنویت متصل گردد و دشمنان انقلاب اسلامی از همین نوع موضعگیریهای انقلاب اسلامی كلافه شدهاند. بعضی از سران دولت آمریكا صریحاً میگویند که ما نسبت به ایران اشتباه کردیم و هرگز نمیتوانیم ایران را شکست بدهیم. عمده آن است كه مسئولان اجرایی نظام اسلامی تواناییهای این انقلاب را بشناسند و طوری موضعگیری نكنند كه دشمن به موفقیت خود امیدوار شود و برای مدّتی برای حركت انقلاب به سوی تمدن اسلامی، زحمت ایجاد كنند.
ما به اندازهای كه بر اساس روح انقلاب اسلامی وارد میدان شویم، پیروز خواهیم بود و رقیب خود را حذف میكنیم، ولی هر وقت برای راضیكردن دشمن، از هدف اصلی انقلاب كه تحقق تمدن اسلامی است -آنهم به معنی واقعی تمدن اسلامی، نه تمدن اسلامی كه مدرنیته برای ما معرفی میكند- كوتاه بیاییم، خودمان به دشمنان انقلاب روحیه دادهایم و متأسفانه بعضاً این كار را كردهایم.
وقتی جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی را با این دید بنگریم، متوجه میشویم چرا و چگونه انقلاب اسلامی قبل از ظهورش هم موجب نشاط و حرارت به زندگی آن نیروهای مذهبی بود كه به آیندهای ماوراء نظام شاهنشاهی فكر میكردند. اگر به وضع روحی نیروهای مذهبیِ قبل از انقلاب كه به انقلاب فكر میكردند، عنایت بفرمایید، میبینید چقدر خوب عمل كردند و بسیاری از آنها بهتر از كسانی كه با انقلاب روبهرو شدند، در فضای روحیهی انقلابی زندگی كردند و گوهر آن را شناختند و در تحقق آن گوهر سهیم شدند، گویا آنها به خوبی گوهر این انقلاب را قبل از اینكه ظاهر شود، در ماوراء زمان و مكان، میدیدند و با آن تماس داشتند. برای روشن شدن این موضوع حرف ارسطو، حرف دقیقی است که میگوید: قبل از مَردشدنِ یك كودك، حقیقت «مَردی» در عالَم هست، هر چند آن كودك بالفعل كودك است و بالقوّه مرد، بعد میگوید: این «مَردی» است که دارد بدن كودك را به سوی خودش جهت میدهد، هر چند که در زمان كودكی هنوز به آن نرسیده است، به عبارت دیگر؛ در مقابل کودکی که هنوز مَرد نشده، «مَردی» در این عالَم هست و این كودك را به حرکتش درآورده تا پس از چند سال به آن برسد.(89)
انقلاب اسلامی به جهت آنکه پرتوی از حقیقت غدیر است، دارای حقیقت است و نیروهای متدین به انقلاب اسلامی، طوری وارد دینداری شدند كه در افق خود متوجه وجود حقیقت انقلاب بودند، هرچند آن انقلاب هنوز در زمان و زمین خاصش ظاهر نشده بود، و لذا در عین این كه از جهتی با آن زندگی مینمودند، از جهت دیگر در راستای ظهور آن تلاش میكردند، مثل باغبانی که نهالهای جوان درختِ سیب را در زمین مینشاند، درست است كه هنوز در خارج میوههای سیب ظاهر نشده، ولی وجود بالقوّهی سیبها او را به حركت درآورده و همان وجود بالقوه و غیبیِ سیبها آنچنان قدرتی دارد كه باغبان را شب و روز به كار میگیرد، به طوری كه نصف شب به باغ میآید، درختها را آبیاری میكند تا بعداً آن سیبها روی شاخهی درختها ظاهر شوند. به گفتهی مولوی:
در زمان، شاخ از ثمر سابقتر است
در هنر از شاخْ او فائقتر است
چـون كه مقصود از شجـر، آمد ثمر
پس ثمـر اوّل بـود آخر شجــر
یعنی از نظر زمان، اوّل شاخهها هست و بعد میوه، ولی در عالم معنا آن میوه، حضور اصلی و برتری را در صحنه دارد، چون مقصود از كاشت درخت، میوهی آن بوده است، پس عملاً ابتدا میوه بوده و سپس درخت. در همین راستاست كه معتقدیم آن چیزی كه در نهایتِ تاریخ به عنوان حكومت مهدی(عج) ظهور میکند، در همهی تاریخ نقش فعّال دارد و عملاً موتور حركت تاریخ، ظهور حكومت حضرت مهدی(عج) است. همچنان كه میوه، سراسر حركت باغبان را شكل میدهد و درآخرین منزلِ حركتِ درخت، ظاهر میشود. به این معنی است که میتوان گفت حركات مقدس، مثل ذوات مقدس اهلالبیت(ع) باطن دارند، منتها ذوات مقدس، باطنشان بالإصالة است، ولی حركات مقدس بالتَّبع است. مثلاً شما در رابطه با مقام حضرت زهرا(س) میگویید: «اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یَا مُمْتَحَنَةُ إمْتَحَنَکِ الَّذی خَلَقَكِ قَبْلِ أنْ یَخْلُقَکِ، وَ کُنْتِ لِمَا امْتَحَنَكِ بِهِ صَابِرَةً»(90) سلام بر تو ای امتحان شدهای كه خالق تو قبل از آنكه تو را خلق كند، امتحانت كرد و تو نسبت به آن امتحان شكیبا بودی. معلوم است خداوند با حقیقتِ غیبی حضرت زهرا(س) مصاحبه و مراوده داشته است، كه به آن حقیقت، حقیقت نوری فاطمه(س) میگویند که در كتاب «مقام لیلةالقدری فاطمه(س)» تا حدّی در این مورد بحث شد. پس ذوات مقدس معصومین(ع) یك حقیقت است كه قبل از ظهورشان در عالم بوده،(91) و حضرت فاطمه(س) نظر به تحقق آرمانهای الهی در صورت و شكل یك انقلاب دارند، كه اصل آن انقلاب، همان انقلاب مهدی(عج) است و پیامبر خدا(ص) هم به حضرت زهرا(س) وعده دادند: «وَ مِنّا مَهدی هذهِ الاُمّة»(92) مهدی این امت از فرزندان تو است. یعنی ای فاطمه همان اسلامی كه تو شناختی و شناساندی، آیندهی تاریخ را تغذیه میكند، ولی آن انقلاب نهایی، مقدماتی میخواهد كه انقلاب اسلامی ایران، یكی از همان مقدمات است و به این اعتبار اولیاء خدا به آن نظر دارند و قبل از ظهور آن، آن را میشناسند و به همین جهت در روایات از نهضتی كه در قم برپا میشود، خبر میدهند كه ظاهراً اشاره به انقلاب اسلامی دارد و همهی اینها حکایت از آن دارد که انقلاب اسلامی یک حقیقتی است با ذاتی مشخص.(93)