تربیت
Tarbiat.Org

تمدن زایی شیعه
اصغر طاهرزاده

قدسی‌بودن قانون، لازمه‌ی عمل به آن

تا حال در یك جمع‌بندی به این نكات رسیدیم كه اوّلاً؛ برای تكاملِ استعدادهای بشری، به جامعه نیاز هست. ثانیاً؛ اگر جامعه با قوانین خاصی اداره ‌نشود، آن اجتماع به نیاز بشر به جامعه جواب ‌نمی‌دهد. ثالثاً اگر خدای بشر آن قوانین را تعیین فرماید، بشر می‌تواند به كمك آن قوانین به آنچه كه از طریق جامعه دنبال می‌كند، دست یابد، و لذا بشر می‌تواند به قوانین الهی عمل‌كند و به نتیجه ‌برسد.
اگر همان حرف‌هایی را که خدا فرموده است شخصی مثل «كانت» بزند، مشكل حل نمی‌شود، چون قوانین الهی علاوه بر صحیح بودن، با وجه قدسیِ خود جنبه‌های فطری اطاعت از معبود را نیز در ما به كار می‌گیرد و در چنین فضایی جامعه را به مقصد و مطلوب مورد نیازش می‌رساند. در حالی که اگر تمام حرف‌هایی را كه پیغمبران می‌زنند كانت بگوید، نتیجه حاصل نمی‌شود، چون جنبه‌ی قداست قوانین كه بُعد اطاعت از معبود را تغذیه می‌كند در آن‌ها نیست. به همین جهت هم حرف‌های كانت با این‌كه از جهات بسیاری ارزشمند بود ولی نتوانست اروپا را اداره‌كند.
همانطور كه عرض شد كانت از یك جهت پیغمبر اروپا است؛ حرف‌های بسیار خوبی دارد، شما هم از خواندن كتاب‌های او لذّت می‌برید. اما چون این حرف‌ها آسمانی نیست، و خودش هم ادعا ندارد كه حرف‌هایش آسمانی است، نتوانست حتّی آن اندازه كه انتظار می‌رفت در غرب نقش ایفاء كند. و به همین جهت می‌بینیم بشر اروپایی حرف‌های خوبی از كانت دارد ولی نتیجه‌ی آن حرف‌ها جامعه‌ا‌ی شد که برای انسان غربی غیر قابل پذیرش است. این نتیجه، نتیجه‌‌ای نیست كه فقط ما مدعی آن باشیم؛ خودِ غرب بیشتر از ما مدعی مطلوب نبودنِ آن چیزی است كه به آن رسیده ‌است، منتها بشر غربی فكر می‌كند راه دیگری نیست و لذا به وضع موجود تن داده است.
وقتی روشن شد قوانینی باید جامعه را مدیریت کند که اوّلاً؛ همه‌ی ابعاد بشر را جواب دهد. ثانیاً؛ از آسمان آمده ‌باشد و دارای جنبه‌ی قدسی باشد. باید بر روی این نکته‌ی اخیر تأمل کرد، زیرا اگر خود شما هم بپذیرید حرف‌هایی كه كانت گفته حرف‌های خوبی است مقید نیستید به آن‌ها عمل‌ كنید! چون شما را از نظر سرشت و فطرت آنچنان نساخته‌اند كه به صرف خوب‌بودن حرف‌ها به آن عمل ‌نمائید، شما را آنچنان ساخته‌اند كه به حرف آسمانی كه در عین خوب بودن، قدسی است، وفادار بمانید و در چنین حالتی است که احساس به ثمر رسیدن می‌كنید. تجربه کرده‌‌اید حتی اگر مردم حرف‌های غیرمنطقیِ خرافی را تصور كنند از طرف خدا و پیغمبر صادر شده به آن‌ها عمل ‌می‌كنند، چون در دل عملِ خرافی یك وَهمی هست كه این‌ها را خدا و پیغمبر گفته‌اند لذا با این‌كه با عقل تطبیق نمی‌کند ولی چون حس می‌كنند با عمل به آن‌ها به بُعد اطاعت از معبود جواب داده‌اند، عمل ‌می‌كنند. ولی حرف‌های كانت را با این‌که عقل غربی بسیاری از آن ها را منطقی می‌داند و مردم به آن احترام می‌گذارند به آن‌ها عمل نمی‌كنند. بر همین اساس بر آسمانی‌بودنِ قوانین تأکید می‌کنم. البته غیرممكن است حرف و سخنی آسمانی باشد و منطقی نباشد، عرض بنده آن است که با فرض منطقی‌بودن یک سخن و یک دستور چنانچه قدسی نباشد، ضمانت اجرا و بقا ندارد.
این مقدّمات را به این جهت عرض كردم كه روشن شود فرمایش علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» كاملاً درست است كه می‌فرمایند ما برای جواب‌گویی به حوائجمان نیاز داریم اجتماعی زندگی کنیم. از طرفی غریزه‌ی سودجویی از همدیگر را نمی‌شود تماماً از بشر گرفت، ولی می‌شود قوانینی آورد كه آن قوانین به جهت خصوصیات خاصش، از جمله جواب‌دادن به ابعاد روحانی انسان، این مشكل را حل‌كند، تا بشر از آن طریق از بركات زندگی اجتماعی محروم ‌نشود. این‌كه می‌فرمایند: چنین قوانینی در حدّ خالق بشر است، از دو جهت مورد توجّه است؛ یكی از جهت همه‌جانبه بودن آن و این‌كه موسمی و موقت نیست و دیگر به جهت آن كه خالق انسان‌ها آن را آورده و در نتیجه در عین این‌که بشر مطمئن است این قوانین تمام ابعاد انسان را جواب می‌دهد و تغذیه می‌كند، متوجه قدسی‌بودن آن‌ها می‌باشد و با عمل به آن‌ها با خالق خود در ارتباط خواهد بود و دستورات خالق خود را انجام می‌دهد. چنین تعاملی با قوانین الهی همان چیزی است كه تمدن ایده‌آل را مدّ نظر ما قرار می‌دهد و تا حال هم در بعضی از مقاطع تاریخ شاهد زیبایی‌هایی از تمدن بشری در این راستا بوده‌ایم.
سؤال: آیا منظور شما از این‌كه فرمودید: «كانت پیامبر اروپاست اما نتوانست مردم غرب را نجات‌دهد»، این است كه «حرف‌های كانت درست است و برای مردم غرب نجات‌دهنده است، اما چون مردم غرب به آن حرف‌ها عمل‌نكردند به این روز افتادند.»؟
جواب: عرض بنده آن است که اگر غرب به دستورات کانت عمل کرده بود به چنین بحرانی که امروز گرفتار آن شده است، دچار نمی‌شد، ولی چون پایگاه اندیشه‌ی كانت، بشری است نه الهی، مردم آن حرف‌ها را برای رسیدن به یك زندگیِ تضمین‌شده نمی‌توانند بپذیرند. هر چند آن حرف‌ها را از نظر عقلی قبول دارند. انصافاً اگر مردم اروپا با حرف‌های كانت زندگی‌كنند زندگی و رفتارشان خیلی بهتر از این می‌شود كه فعلاً هست امّا نمی‌توانند، چون این حرف‌ها را یك «آدم» زده ‌است. بشر در زندگی‌اش به مقدسات نیازمند است. حالا این كه آیا حرف‌های كانت نقص دارد یا نه، مسلّم نقص دارد، ولی نقص اصلی آن حرف‌ها برای عمل كردن، در رابطه با آسمانی‌نبودن آن‌هاست. این نكته را فراموش نكنید كه پایه‌گذاران غرب امید داشتند با افكار كانت بهشت موعودی را كه پیامبران وعده داده بودند، بر روی زمین بنا كنند، چون چنین استعدادی را در افكار كانت می‌دیدند، ولی چرا نشد؟ جا دارد كه بر روی این موضوع مفصلاً بحث‌شود، اما این حداقلِ بحث را جدّی بگیرید تا إن‌شاء‌الله به یك تحلیل خوبی برسید. حرف‌هایی كه كانت در رابطه با اخلاق زده - خارج از مبانی سخنش- جدا از حرف‌های پیغمبران نیست امّا متأسفانه نیامد از پایگاهی که انبیاء با بشر سخن گفتند با مردم سخن بگوید و حرف‌های پیامبران را به بشر گوشزد كند، بلكه آن‌ حرف‌ها را تحت عنوان یك فلسفه در دستگاه عقلی خودش آورد و ارائه داد. همان‌طور‌كه می‌دانید، كانت گفت: یك عقل نظری و یك عقل عملی داریم،‌ عقل نظری را رد كرد و عقل عملی را پذیرفت، او در اثبات نظر خود كاركرده ‌است و برای خودش به عنوان یك فیلسوف، فیلسوف بزرگی است. بعد آمد گفت: همان‌طور كه احكام بدیهیِ نظری داریم كه خود آن‌ها نظری و فكری نیستند - مثل امتناع اجتماع نقیضین- یك تعداد احكام بدیهی عملی داریم كه عقل، آن‌ها را درك می‌كند- مثل خوب‌بودن عدالت- و انسان باید بدون هیچ‌گونه استدلال عقلی، متوجّه وجدان اخلاقی خودش شود و از آن دستور بگیرد و عمل كند(7) و آن‌قدر نظر خود را جذاب بیان كرد كه مردم اروپا گفتند با عمل به این حرف‌ها به تمام آرمان‌هایمان می‌رسیم. حالا ممكن است بگویی پیغمبران هم كه ما را متوجّه فطرت خود كرده‌اند، پس حرف كانت تا حدّی شبیه همان حرف‌هاست. ولی در حال حاضر اندیشمندان غربی پشیمان‌اند كه چرا به راهنمایی‌های پیغمبران پشت کردند و نهضت باز‌خوانی قرون وسطی در حال شکل‌گیری است، چون متوجه شده‌اند با پیروی از امثال كانت، آن طلبِ قدسی كه در احكام و دستورات کانت انتظار داشتند برآورده نشد. فعلاً نتیجه‌اش این شد كه به همه‌چیز پشت كرده‌اند. الآن از این‌كه به حرف‌های كانت عمل‌نمی‌كنند، پشیمان نیستند، كانت را هم فراموش‌كرده‌اند، امروز در دانشگاه‌های ما بیشتر از دانشگاه‌های غرب از کانت سخن گفته می‌شود. می‌خواهم از نقل این حادثه‌ی تاریخی نتیجه بگیریم كه؛ بشر برای جامعه و تمدنش قوانینی را می‌خواهد كه علاوه بر این‌كه آن قوانین، باید همه‌ی ابعاد بشر را جواب دهد، باید جنبه‌ی معنوی و آسمانی داشته باشد، چون چنین طلبی، ریشه در سرشت انسان دارد. شما هم همین‌طوری هستید، به همین جهت آدم با این‌كه با عقل و استدلال می‌فهمد، مثلاً اجزاء تسبیحات حضرت‌زهرا(س) چه معانی بزرگی دارد ولی سعی می‌كند تعداد اذکار را هم رعایت كند، چون علاوه بر جنبه‌ی عقلی آن، می‌خواهد جنبه‌ی قدسی آن نیز رعایت شود.
طلب فطریِ قدسی‌بودن اعمال را، نه‌تنها دستورات كانت بلکه هیچ فكرِ بشری جواب ‌نمی‌دهد و به همین جهت شما امروز با اروپا و آمریكای این‌چنینی روبه‌رویید. این‌ها حکایت از آن دارد که ما قانونی می‌خواهیم كه هم قدسی باشد و راه اُنس انسان‌ها با خدا را فراهم کند و هم متوجه هدایت همه‌ی ابعاد انسان به سوی سعادت باشد. و این تأكیدی است كه باید بر آن ماند. شاید بتوان گفت علت اصلی سقوط غرب، علاوه بر نقص‌هایی که در نگاهش به عالم و آدم دارد، همین قُدسی‌نبودن قوانین و قدسی‌زدایی قوانین آن است. تا حدّی که عده‌ای موضوع «نیاز به علم مقدس» را در نجات از ظلمات غرب به میان کشیده‌اند. معتقدین حکمت خالده حرف‌شان همین است كه چون غرب خواست بی‌ارتباط با عالم ‌قدس زندگی‌كند، شكست ‌خورد، زیرا هیچ تمدنی بدون ارتباط با عالم قدس نمی‌تواند پایدار بماند و جواب‌گوی نیازهای اصیل بشر شود.