سؤال: در راستای شناخت غرب هنوز دقیقاً برای ما روشن نشده است که علم چیست و نقش گرایش عالمان در آن چه اندازه است، تا بتوانیم بررسی کنیم آیا از علم غربی میتوان تمدن اسلامی پدید آورد یا نه؟
جواب: حتماً استحضار دارید که علم به خودی خود کیفیتی است در نفس عالِم که حکایت از وجود واقعیاتی در خارج از ذهن میکند، حال چه آن خارج، عالم ماده باشد، چه عالم مجردات، عمده توجه به آن حالت و کیفیتی است که عالِم در نفس خود دارد مبنی بر اینکه آن حالت و کیفیت لغو نیست بلکه مابهازاء خارجی دارد و لذا گفته میشود علم «کاشفیت» است و عالَم خارج را برای شخص عالِم منکشف مینماید. در این تعریف علمِ به اعتباریات که واقعیتی خارجی ندارند علم اطلاق نمیشود.
عالِم واقعی کسی است که دغدغهی ارتباط با واقع یا نفسالامر را دارد و سعی میکند آنچه از خارج در نزد اوست با پیش فرضهای خودش مخلوط نشود و لذا در نهایتِ احتیاط، علم خود را بررسی مینماید.حال وقتی عالِم متوجه سنتها و حقایق واقع در عالَم شد سعی میکند اولاً: با سنتهای موجود در عالَم هماهنگ شود ثانیاً: با حقایق عالَم مرتبط گردد و از پرتو معنوی آنها بهرهمند گردد. امّا اگر شخصی دغدغهی ارتباط با واقع و نفسالامر را نداشت و عملاً نفس امّارهی او در صحنه بود، مسلّم از قواعد و سنن عالَم محجوب میشود و واقعیت را در حدّ محسوسات میشناسد و لذا در مسیری قرار نمیگیرد که هماهنگ با سنتهای عالَم جلو برود در نتیجه هلاک میشود، چون در ابتدا در تحقیقات خود دغدغهی یافتن واقعیات را در همهی زوایای وجود نداشت. به گفتهی مولوی:
طالب هرچیز ای یار رشید
جز همان چیزی که میجوید ندید
آنکس که از ابتدا به دنبال کشف ظرائف عالم وجود نبود تا مقید باشد با جهت الهیدادن به خود به کشف آن ظرائف و سنن بپردازد، اگر میل و گرایشهای خود را در تحقیقاتش دخالت داد شخصیت او حجاب حقیقت میشود، چیزی که علوم غربی با آن روبهروست و جهتگیری آن در راستای ارضای نفس امّاره، توسط فرانسیس بیکن پایهگذاری شد(231)و هنوز در همان مسیر ادامه دارد، و با توجه به همین نکته نمیتوان گفت: «علم مکانیک یا فیزیک صرفاً یک کار محاسباتی بر روی طبیعت است برای آنکه بخواهد تمام ابعاد واقعیت را با همهی ظرائفی که لازم است بیابد» بلکه گرایشِ سلطه بر طبیعت است. عالمان به این علم نسبت به درک حقیقت محجوب شدهاند، پس بهتر است بگوئیم علومی مثل فیزیک و مکانیک یک فرهنگ است و نه یک علم، چون با انگیزهای غیر از کشف سنن عالم حرکت میکند و لذا بیش از آنکه بخواهد با عالَم هماهنگ شود، تلاش میکند عالَم را با میلهای خود هماهنگ کند. اساساً علمی که جهت ساختن ابزارها به صحنه میآید، علم جهتداری است، منتها یک وقت در عین رعایت ظرائفِ عالم و با تعامل روحانی با طبیعت آن ابزارها را میسازد، یک وقت در عین غفلت از ظرائفِ عالم بنا دارد هر چه بیشتر طبیعت را سرکوب کند.
ملاحظه فرمودید که «علم» عین کشف واقعیات است ولی علم مکانیک و فیزیک با این تعریفی که برای علم میشناسیم وارد تعریف علم نمیشوند، هرچند از بعضی از قواعد و قوانین عالمِ خارج از ذهن برای اهداف خود بهره بردهاند، و به عبارت دیگر آنچه را که برای اهداف خود از طبیعت میخواستهاند ببینند، دیدهاند، واین نوع دیدن، کشف واقعیات به صِرف نظر به واقعیات نیست و لذا از یافتن چهرههای ظریف واقعیت محجوب است و با چنین منظرِ به حجابرفتهای، ابزارهایش را ساخته است، این ابزارها نمیتواند به ساختن تمدنی منجر شود که لازم است بسیاری از چیزهای دیگر عالم وجود را ببیند.
موتور پمپ که جهت بالاکشیدن آب از عمق زمین ساخته شده، سراسر در منظری پدید آمده که بسیاری از چیزها در آن منظر دیده نشده است و در هر جا هم بهکار رود طوری عمل میکند که رعایت خیلی از چیزها را نمیکند، هر چند فکری که آن را ساخته متوجه قواعد ریاضی و بعضی از قوانین طبیعت بوده و میداند با چه نیرویی میتوان آب را از سفرههای زیر زمینی با حرکت پروانهها به بالا سوق دهد.ولی اگر همین محاسبات را کسی بهکار میبرد که به قواعد و سنتهای ظریف عالَم آگاهی داشت، مسلّم نمیتوانست چشم خود را از رعایت سایر جوانب ببندد و با روحیهی اکنونزدگی، موتور پمپ بسازد و به انتهای کار و آثار بحرانزای کارش، فکر نکند.
طراح موتور پمپ با دقت بسیار زاویههای پروانهها را محاسبه کرده تا رابطهی بین نیروی موتور و ارتفاعی که آب باید بالا برود رعایت شود ولی کشیدن اینهمه آب از زیرزمین به سطح آن و پدیدآمدن اختلالهای بیرونی و داخلی در نظام اکوسیستم زمین از یک طرف و پدیدآمدن روحیهی جدیدی که در ازاء این سرعت برای بشر بهوجود میآید از طرف دیگر، هرگز مورد محاسبه قرار نگرفت، در آن زمان علم مکانیک هنر خود را دید ولی با یک روحیهی اکنونزدگی. این اکنونزدگی شاخصهی همهی فرهنگ غرب و تکنیکهای بهوجود آمده توسط این فرهنگ است. در ساختن قنات هم محاسبات دقیقی به کار گرفته شد ولی محاسبهگر از بقیهی ظرائف عالم غافل نبود و روحیهی حفظ مقام اُنس با طبیعت کاملاً بر روان او حاکم بوده است و لذا میخواسته است آب را از سفرههای زیرزمینی در آغوش بگیرد، نه اینکه از آنها بقاپد. علم مکانیک، علم قاپیدن امکانات طبیعت از طبیعت است و به همین جهت برکتهای لازمهای را که باید علم به همراه بیاورد، به همراه نیاورد.