تربیت
Tarbiat.Org

تمدن زایی شیعه
اصغر طاهرزاده

علم از منظر اسلام

سؤال اول این است كه: تعریف «علم» از نظر اسلام چیست؟ «علم» کشف حقیقت است یا کشف واقعیت؟ اگر بگوییم که «علم کشف واقعیت است»، شاید دیگر علم سکولار و غیرسکولار معنی ‌ندهد، مثلاً «تابع» در ریاضی یک چیزی است که همه از آن استفاده ‌می‌کنند و استفاده از آن كافر و مسلّمان ندارد.
سؤال دوم ما این است كه: آیا منظر علوم جدید «وَهم» است یا واقعاً چیزهایی در ازاء این علوم در خارج وجود دارد؟ و جدای از علوم تجربی؛ مثلاً در «حرکت جوهری» بحث این است که واقعاً چیزی به‌نام «حرکت» در ذات عالم ماده وجود دارد، ولی در «علم مکانیک» سؤال ما این است که: دست من که به این کلاسور نیرو وارد می‌کند، همان طور که ما یک دست داریم و یک کلاسور، آیا چیز سومی هم به ‌اسم «نیرو» وجود دارد یا این «وَهم» است؟ اگر ثابت ‌شود که «نیرو، یک چیز وَهمی است.»، پس پایه‌ی مکانیک طبق این حرف، بر وَهم استوار شده‌ است. می‌گویند که «انشتین» اصلاً نیرو را قبول نداشته ‌است و مکانیکی هم که ابداع‌کرده، بر پایه‌ی همین فرض بوده که نیرو را قبول نداشته‌است. یا مثلاً در بحث‌های «ترمودینامیک» بیان می‌شود که «ترمودینامیک» علمی است که بر پایه‌ی «احتمال» استوار شده‌است؛ «ترمودینامیک» یعنی «احتمال توزیع ذرات»، از طرفی «احتمال» عین واقعیت نیست، پس ترمودینامیك بر چه چیزی از واقعیت نظر دارد؟
می‌گویند: آنتروپی یعنی «احتمال حضور و پخش‌شدن ذرات»، این احتمال آیا واقعاً یک واقعیتی از عالم است؟ و اگر واقعیت است، آیا حقیقت است؟ این‌ها مسائلی است كه منجر شده تا ما بپرسیم: آیا منظر علوم جدید از جهت مبانی نظری بر پایه «وَهم» است یا بر پایه واقعیات؟
جواب: برهان «حرکت جوهری» به خوبی روشن‌می‌کند؛ که حرکتْ به ذات خود، یک واقعیت موجود در خارج است و عبارت است از کششِ عالم ماده به‌سوی کمال برتر. در آن‌جا بحث می‌شود که علاوه بر حرکتِ عَرَضی قابل احساس، حرکت جوهری قابل تعقل هم داریم و حرکت‌های عَرَضی ریشه در جوهری دارد كه عین حركت است در حالی‌که وجودِ چنین جوهری را برهان عقلی برای ما روشن می‌كند.
ما می‌توانیم به واقعیات عالم آگاهی پیدا كنیم، اگر آن واقعیات محسوس باشد، از طریق حسّ متوجه آن‌ها می‌شویم و اگر معقول باشد، از طریق عقل متوجه وجود آن واقعیات می‌گردیم و علم در این رابطه عبارت است از همان آگاهی كه ما از واقعیات خارج از ذهن، در ذهن خود داریم و در این تعریف دیگر حقیقت و واقعیت دو امر جدا نیستند. درست است خداوند حقیقت مطلق هستی است، ولی واقعیتی است كه عقل متوجه آن واقعیت می‌شود، آنچه علم را سكولار می‌كند، نفی ارتباط واقعیت‌ها با حقایق برتر است. آری؛ بنده و جنابعالی هر كدام یك واقعیت هستیم، ولی آیا مستقل از پروردگار خود می‌باشیم؟ و آیا هدف ما از بودن در این دنیا دست‌یافتن به مراتب بالاتر از بُعد حیوانی خودمان است یا نه؟ این‌هاست كه نگاه ما را نسبت به واقعیت خودمان سكولار یا غیر سكولار می‌كند.
اما این‌كه می‌فرمایید چون ترمودینامیك مباحث خود را بر اساس احتمالات دنبال می‌كند، پس نظر به واقعیت ندارد، این‌طور نیست، زیرا كه توجه به«احتمالات» یک توجه عقلی است، یعنی عقل این رابطه را با چنین ضریبی از احتمالات نسبت به خارج کشف می‌کند. می‌گوییم: عالم کثرت، طوری است که حرکت دارد، حرکت که داشته ‌باشد، خواهی‌نخواهی جهت‌گیری‌ها در این دنیایِ دارای حرکت، آن طور نیست که بتوانیم تمام ابعاد آینده را پیش‌بینی‌ کنیم؛ چون موضوعی که حرکت‌ می‌کند تا به نتیجه‌ی مورد انتظار برسد، همراه با پارامتر‌های ناشناخته، در متن حركتِ خود موجود می‌باشد و لذا در توجه به نقش پارامترهای ناشناخته، درصد احتمال رسیدن به نتیجه را تعیین می‌كنند، زیرا همان پدیده‌های ناشناخته و غیرقابل پیش‌بینی هم بالأخره یک نظمی دارند و علمِ احتمالات بر اساس همان نظم، محاسبه می‌كند و نظر می‌دهد.
در قانون احتمالات در حدّ خودمان - نه در حدّ واقعیت- می‌توانیم حدس‌بزنیم که این انضباط چند درصد است، این‌جا دیگر بحث آزمون و خطاست؛ چون ما کاملاً به خودِ واقعیت احاطه نداریم و از طریق تجربه، یک جمع‌بندی ‌می‌کنیم و اسمش را «احتمالات» می‌گذاریم. می‌گوییم: در این فعل و انفعال سی درصد، احتمال این نتیجه هست، یعنی «سی درصد» ماوراء مسیر عوامل شناخته شده، می‌توان پیش‌بینی كرد، اما عواملی که نمی‌گذارند مستقیماً فعل و انفعالات نتیجه بدهند، هفتاد درصد است؛ یعنی عواملی که ما نمی‌توانیم مستقیماً نقش آن‌ها را پیش‌بینی‌کنیم، نهایتاً هفتاد درصد است. این‌جاست که می‌گوییم در بحث «احتمالات» اصلاً بحثِ «وَهم» مطرح نیست؛ بحث «عدم اطلاع از همه‌ی واقعیت» در میان است. قانون «احتمالات» می‌گوید در جمع‌بندیِ این برخوردها، قبل از این‌که نتیجه واقع‌بشود، این اندازه‌اش را می‌شود پیش‌بینی‌کرد، این «پیش‌بینی» بر اساس یك محاسبه علمی صورت می‌گیرد. می‌ماند که: چرا بعضی مواقع‌ پیش‌بینی‌های ما صددرصد درست در نمی‌آید؛ برای این‌که همه‌ی عوامل را نمی‌شناسیم؟ اما این‌که «این احتمال، خبر از خارج می‌دهد.»، در این شکی نداریم. حال «چقدر از خارج خبرمی‌دهد؟» ‎آن را ما نمی‌دانیم؛ برای همین اسمش را «احتمالات» می‌گذاریم. هر کس که دارد می‌گوید: «احتمالاً»، خودش دارد می‌گوید که همه‌ی مطلب در دست من نیست. هیچ‌وقت شما نمی‌گویید: «اگر آب را این جا بریزید، احتمالاً این‌جا تر می‌شود.»، برای این‌که می‌دانید عواملی که این‌جا را تر می‌کنند، همه‌اش دست خودتان است. اما می‌گویید: «فردا، احتمالاً بارانی است.»، چون می‌بینید که یک سلسله عواملی در میان هست که شما نمی‌توانید نقش همه‌ی آن‌ها را پیش‌بینی‌ یا كنترل کنید؛ بادی برخلاف پیش‌بینی شما می‌آید و تمام این ابری را که شما جهتش را به طرف شرق محاسبه كرده بودید، برمی‌دارد و به طرف دیگر می‌برد، در این صورت واقعاً در خارج، آنچه شما بر اساس محاسبه‌تان گفتید، دروغ نیست، «احتمالات» است. همان‌طور که می‌دانید، می‌گویند: «احتمالات»، از علم «ریاضیات» است، ولی محاسباتی است در عین توجه به عواملی که شناخته نشده ‌است.