تربیت
Tarbiat.Org

تمدن زایی شیعه
اصغر طاهرزاده

تمدن شیعه؛ تنها تمدن دینی

حرف اصلی‌ام را در مورد آینده‌ی جهان بدون مقدّمه عرض می‌كنم، تا شما اطراف قضیه هر چه سؤال دارید بفرمایید: ما می‌گوییم كه فقط تمدن شیعه است كه تمدن حقیقی است و آن‌وقتی كه دروغین‌بودن سایر تمدن‌ها روشن شد، شیعه است كه می‌درخشد، چون عرض شد كه تمدن حقیقی، تمدنی است که به همة ابعاد بشر جواب ‌می‌دهد. این ادعای ما است، بعداً صحبت خواهیم كرد كه چرا سیر تاریخی و دلایل عقلی و نقلی همه و همه از آینده‌ای خبر می‌دهد كه تشیع سازمان دهنده‌ی آن است.
ابتدا اگر مقایسه‌ای بین تفكر شیعه و سنّی بكنیم، می‌بینید تفكر سنّی به صرف تفكرش، تمدن ‌نساخته ‌است، یعنی در كشور سنّی، خلیفه با فكر شخص خودش كشور را اداره ‌می‌كند، كنارش برای نظام قضایی یك قاضی‌القضات دارد. بعد هم كه قاضی‌القضات بر مبنای اسلام یك حكمی داد، اگر خلیفه نظرش نبود، انجام ‌نمی‌دهد. یا برعكس: اگر خلیفه اراده كرد كسی را بكشد، قاضی‌القضات هم اگر رأی ‌ندهد صِرفِ ‌نظر خلیفه، قتل انجام می‌شود. یعنی اهل سنّت از اوّل بنا را بر همین گذاشتند كه شخص خلیفه نه از آن جهت كه منشأ حكم خداست، بلكه به صرف یك شخص، منشأ امور جامعه است. به ابابكر گفتند: خالدبن‌ولید با همسر مالك‌بن‌نویره زنای محصنه انجام ‌داده‌است، طبق حكم خدا او را سنگسار كن! گفت: من شمشیری را كه در راه خدا از غلاف بیرون آمده است، غلاف ‌نمی‌كنم!!(13) این به عنوان نمونه است.(14) ولی در سرتاسر حاكمیت خلفای سه‌گانه و بعداً خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس همین رویه جریان داشت. دوره‌ای را كه مستشرقین به‌عنوان «تمدن اسلامی» معرفی ‌می‌كنند، این رومی‌ها و ایرانی‌ها هستند که آمده‌اند در نظام اجتماعی آن دوره كار می‌كنند و آن جامعه را سر و سامان می‌دهند، ولی نه برای تحقق آرمان‌های اسلامی. حالا چه آن‌ها مسجد اموی را در دمشق بسازند، چه مسجدالنّبی را در مدینه، هیچ فرقی ‌نمی‌كند؛ طرح این بنا‌ها عموماً طرح رومی است، هر چند به دست معماران دقیق مسلمان ساخته شده باشد، اسم این‌ها هم تمدن نیست. بعد هم از سال‌های (125ه- ق) به بعد كتاب‌های یونانی‌ها را در بیت‌الحكمه ترجمه‌كردند و تحت عنوان «دوران درخشان تمدن اسلامی»! بر روی آن تبلیغات نمودند، درست زمانی كه اهل‌البیت(ع) خانه‌نشین بودند و اجازه‌ی هیچ سخنی در مجامع عمومی نداشتند و اقلیت‌های دینی و ملحدان حرف‌های خود را بدون هیچ رقیبی می‌زدند و امثال یوحنای دمشقی اجازه‌ی هرگونه شبهه‌افكنی در جامعه‌ی اسلامی را داشت، آن تمدنِ به اصطلاح اسلامی ظاهر شد. من منكر روحِ اسلامیِ بعضی از مسلمانان در آن شرایط و در بناهای آن دوران نیستم ولی تمدن اسلامی كه اسلام می‌تواند در آن عظمت خود را نشان دهد، چیز دیگری است. آن‌چه هست، تمدن واقع‌شده بین مسلمان‌هاست! ما نه در زمان صفویه تمدن اسلامی داشته‌ایم، نه در زمان خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس. هنوز هم شرایط تحقّق تمدن اسلامی به‌وجود نیامده ‌است در عین این‌كه هر وقت مسلمانان شرایط برایشان مساعد بوده تا آن حدّی كه می‌توانسته‌اند روح اسلامی را در زمانه‌ی خود دمیده‌اند.
اگر سؤال شود «به چه دلیل شیعه تمدن‌ساز است؟» در جواب این سؤال باید متوجّه بود شاخصه تمدن‌سازی یک فکر چند چیز باید باشد. 1- زندگی‌ساز باشد. 2- تمام سؤال‌های جامعه را به عنوان انسان‌های تعالی‌طلب، جواب ‌بدهد كه البته بعداً در این خصوص صحبت خواهد شد. خصوصاً این‌که تمدن باید به آرزوهای واقعی انسان‌ها نظر داشته باشد. باید از جزئی‌ترین سؤال‌ها تا متعالی‌ترین سؤال‌های انسان‌ها را جواب بدهد، تا بتواند بر ویرانه‌های تمدن‌های گذشته خود را اثبات كند و بنمایاند. 3- بتواند جنبه‌های قدسی احكام را حفظ كند و دین انسان‌ها را در جنبه‌های حضوری و قلبی نگهدارد و صرفاً در جنبه‌های قالبی، آنها را متوقف نكند. تمدن روم، تمدن مصر، تمدن خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس، هیچ‌كدام به معنای واقعی تمدنی نبوده‌اند كه بنا داشته باشند نیازهایی را كه بشر با اجتماعی‌‌‌شدن می‌خواهد به آن برسد، جواب بدهند، این‌ها‌ راز ماندن را در خود نداشته‌اند؛ به همین جهت هم شما در حال حاضر چیزی به نام تمدن اسلامی ندارید، چون از اوّل هم نداشته‌اید. ولی برعكس؛ شیعه از اول یك سلسله ادعاهای بزرگ کرده و مدعی است طرح‌هایی برای زندگی دارد که جواب‌گوی نیازهای اصلی بشر است. می‌گوید جهان باید با یك عقل كلِّ نورانی به نام حجّت خدا بر زمین، اداره‌ بشود و سخت تأكید دارد راز سقوط تمدن‌های گذشته غفلت از این نكته بوده است، كه در جای خودش بحث شده و باز باید در شرایط جدید بحث بشود.(15) شیعه می‌گوید: جامعه‌ی ایده‌آل جامعه‌ای است كه دائماً از طرف عالَم غیب بر آن نور و رحمت بریزد و مكتب تشیع توان تحقّق چنین شرایطی را دارد، معلوم است كه هر جامعه‌ای از چنین شرایطی استقبال می‌كند، ولی آن را عملی نمی‌داند. شیعه مدعی است جهان باید از طریق امام معصوم یعنی انسانی كه واسطه‌ی فیض بین آسمان و زمین است اداره شود، و مدعی است چنین انسانی همیشه در عالم هست. مشكل جهان، قسمت دوم بحث است كه قبول ندارد همواره خداوند حجّتی در عالم پرورانده است وگرنه به مردم آمریكا هم بگویید اگر به جای رئیس ‌جمهورتان یك انسان معصوم در رأس امور داشتید كه علاوه بر این‌كه در تفكر، معصوم است و شما را درست راهنمایی می‌كند، سبب می‌شود تا بركات غیب در امورات شما جاری شود، او می‌خواستید یا نه؟! می‌گفتند او را بر همه كس ترجیح می‌دهیم. این‌ها معتقدند چنین چیزی كه معصوم بر جامعه حکومت ‌کند به جهت نبود او، نشدنی است. اما شیعه می‌گوید ما دلیل داریم كه شدنی است و شده ‌است. از اینجاست كه شما برای جهان نسبت به تمدن آینده‌ی بشر حرف ‌دارید و می‌توانید تمدنی را كه امام معصوم بر صدر آن است، ترسیم نمایید و جهان را متوجه‌ی این امر كنید كه چه نتایجی از نظر فكری و فرهنگی و تربیتی در چنین تمدنی به صحنه می‌آید.
وقتی امامی معصوم مستقیم یا غیر مستقیم با بشریت سخن بگوید و قواعد آسمان را به نحو حضوری با بشر در میان بگذارد، دیگر روحیة بشر روحیة دیگری است و در حال و هوای دیگری قرار خواهد گرفت، حال و هوایی كه در صدر اسلام امید آن بود که با غدیر ظاهر شود و رشد كند. باید تلاش كنید حرف‌ها و دلایلتان را و از همه مهم‌تر جنبه‌های حضوری و قدسی تمدن اسلامی را با دقّت بسیار و با زبان امروزین، ارائه دهید. برای جهان باید روشن كرد چرا ما معتقدیم: چهارده معصوم در عالم اسلام وجود دارد كه اوّلاً؛ سیزده نفر از آن‌ها آمده‌اند و عصمت و توانایی خود را نشان داده‌اند ولی حاكمان ظالم و انسان‌های نادان مانع تحقق حاكمیت آنها شدند و چهاردهمین آن‌ها هم در غیب است و او می‌تواند بشر را تغذیه‌ كند. ثانیاً؛ بهترین شرایط، شرایطی است که با حاکمیت و برنامه‌ریزی انسان معصوم اداره شود - انسان معصومی كه دارای علم حضوری است و نه حصولی، و لذا جامعه را نیز به‌سوی آن حالت سیر می‌دهد - دنیای جدید كه فعلاً ما با آن روبه‌رو هستیم حاصل لیبرالیسم و فاشیسم است و نتیجة آن‌ نابودی ابعاد اصلی و استعدادهای اصیل بشر است، و اگر هم در طول تاریخ سوسویی از آسایش برای بشر بوده، حاصل چند روزی است كه بشر از پیامبران تبعیت كرده است، و در حال حاضر اوّلاً؛ تنها دینی كه بدون هیچ تحریفی حرف پیامبران را می‌زند، دین اسلام است. ثانیاً؛ در اسلام تنها نگاه مطمئن، نگاهی است كه از طریق ائمه‌ی معصومین(ع) ارائه می‌شود و شیعه نیز همه‌ی حرفش همین است.
شیعه به این دلیل امروزه غرب را در حال سقوط ‌می‌بیند که فرهنگ غرب جواب اهداف عالیه‌ای را كه بشر نیاز دارد نداده و هنوز هم سعی می‌كند با جایگزینی‌هایی از جنس همان تمدن، انسان‌ها را به غفلت بیشتر بكشاند. ممكن است بفرمائید غربیان نیز خودشان كلیسا می‌روند و چیزهایی را كه در متون مقدس‌شان دارند، می‌خوانند. ولی یادتان باشد متون مقدس تا توانایی تمدن‌سازی نداشته باشند و جامعه را به عنوان جامعه تغذیه نكنند، جواب‌گوی واقعی انسان‌ها نیستند؛ باید متون مقدس توان تمدن‌سازی داشته باشند تا جواب‌گوی عالی‌ترین اهداف بشر، در كلّیة روابط زندگی انسان‌ها بشوند. ما می‌گوییم شیعه اوّلاً؛ برای ادارة جامعه تئوری دارد. ثانیاً؛ این تئوری برای اداره‌ی جامعه‌ی بشری عقلاً، قلباً و نقلاً جواب‌گوی عالی‌ترین اهداف بشری است.
علّت این‌كه یك تمدن سقوط ‌می‌كند، این است كه پس از مدتی روشن می‌شود تئوری‌هایش جواب‌گوی اهداف عالیه‌ای كه مدعی جواب‌گویی به آن‌ها بوده است، نمی‌باشد و در همین راستا چون تمدن غرب، برعكس ادعاهای اولیه‌اش، نمی‌تواند اهداف عالیه‌ی بشر را برای بشر محقّق كند، حتماً سقوط ‌می‌كند. آن‌هایی هم كه پیش‌بینی سقوط تمدن غرب را كرده‌اند، بر اساس همین معیارها پیش‌بینی كرده‌اند. به عنوان مثال، مگر بشر نمی‌خواهد همه‌ی افراد جامعه نسبت به گفتار و قول‌شان وفادار باشند تا در عین آرامش روانیِ جامعه، امور اجتماعی مردم نیز سر و سامان داشته باشد؟! ولی واقعاً نمی‌شود چنین اخلاقی را در جامعه محقّق كرد، الاّ این‌كه یك امر مقدسی جامعه را كنترل‌‌ كند و انسان‌ها یقین كنند اگر به تعهدشان پشت كردند در نظام هستی متضرر می‌شوند، هر چند در یك مرحله از زندگیِ اجتماعی برنده شوند. گاهی می‌بینید طرف برای این‌كه به شما اطمینان بدهد به تعهدش عمل می‌کند به سبیل پدربزرگش قسم ‌می‌خورد! یا در خانواده‌های اشرافی محور قسم‌هایشان خاك پدربزرگشان است. خاك این پدربزرگ مگر چقدر قدرت دارد كه بتواند در رویارویی با منافع مادّی، آن‌ها را كنترل كند، و چگونه این انسان می‌تواند بپذیرد اگر به قولش پشت كرد خاك پدربزرگش او را از كمالات بزرگ‌تری ناكام می‌كند؟!(16)
نباید گفته شود چون امروزه جامعه‌ی بشری آشفته ‌شده ‌است، پس دیگر نمی‌توان کاری کرد. باید از خود پرسید؛ «چرا آشفته ‌شده ‌است؟» وقتی فرهنگی آمد كه نتوانست جایگاه مقدسات را حفظ كند، چه چیز می‌ماند كه جامعه را از آشفتگی نجات ‌بدهد؟! در حال حاضر در مجموع در تمدن كنونی به طور جدّی آنگاه كه منافع مادی افراد در خطر باشد هیچ‌كس روی تعهداتش نمی‌ماند. آیا ریشه‌اش این است كه چیز مقدسی نیست كه تعهدات را كنترل‌كند؟ یا همه به آن چیزی كه تعهدات را كنترل ‌می‌كند پشت ‌كرده‌اند؟! اگر همه پشت‌كرده‌اند، دلیل بر این نمی‌شود كه عامل کنترل کننده‌ای نیست و حاكمیت امام معصوم كه واسطه‌ی بین عالم غیب و عالَم شهود است و از صدر اسلام بر روی وجود آن تأكید شده به حاشیه برود. انسان کامل و حجت خدا، متذكر عالم قدس است و با حضور معنوی خود در جامعه، تمام این آشفتگی‌ها را كنترل می‌نماید و عالم کثرت را به عالم وحدت متصل می‌نماید که متأسفانه در صدر اسلام و با غفلت از غدیر نگذاشتند معلوم شود چه ضرر بزرگی به بشر وارد شد. وقتی امام معصوم از صدر حاكمیت نظام اجتماعی حذف شد فاجعه‌ی بزرگ تاریخ بشر شروع شد و حضرت ‌زهرا(س) آن را فهمیدند و متذكر شدند و عمق فاجعه را به گوش جهانیان رساندند.(17)