3- بر مبنای امر فوق است که تأکید میکنم روحیهی عرفان و در میدان بودن قلب در همهی اعمال، جزء لاینفک تمدن اسلامی است و حضرت امام خمینی«رحمةاللهعلیه» بر همین اساس توانستند شروعکنندهی آن تمدن باشند. تمدن اسلامی شرح سلوک مسلمانانی است که شاهد غیبی را به ذوق حضور دریافته و آن را به جامعه متذکر میشوند و لذا در پرتو چنین روحیهای است که حماسهی دفاع مقدس هشتساله پدید میآید. جوانان ما در پیامها و دعوتهای حضرت امام خمینی«رحمةاللهعلیه» به جهاد، سیر و سلوک خود را دنبال میکردند و به دنبال آن نوع از مواجید معنوی بودند که در بستر جهاد با کفر جهانی فراهم بود و در چنین فضایی معلوم شد تمدن اسلامی در چه افقی بهسر میبرد. و چنانچه مستحضر هستید در همهی مراحل دفاع مقدس چشمها از صاحب اصلی حضورِ بیواسطهی حق یعنی ائمهی معصومین(ع) برداشته نشد، چیزی که در تمدن شیعی همواره باید مدّ نظر باشد وگرنه گرفتار حرکت عقیمی مثل انقلاب مشروطه میشویم که مرحوم مدرس«رحمةاللهعلیه» حذف میشود و رضاخان به میدان میآید.
تئوریهای جامعهی مدنی و قبض و بسط تئوریک شریعت و امثال آن، ریشه در افکاری دارد که میخواهد در قالب دین همان غرب را استحکام بخشد و لذا به شدت باید از آنها فاصله گرفت و آنها را دشمن تمدن اسلامی دانست، اینها با شعار عصری کردن دین و یکسان سازی اسلام و علوم غربی میخواهند عفریتها را به جای عاصفها در متن جامعهی اسلامی بنشانند تا بدون ارتباط با عالم معنا، دینی سکولارشده در میان باشد. در چنین بستری باز مردم گرفتار تنگنای زمین هستند و قداستزدایی به صحنه میآید و دوباره نور تمدن شیعی به حجاب میرود.
4- غفلت نکنیم تمدن اسلامی با تمدن غربی ذاتاً متفاوت است و دو رویکرد متفاوت به عالم و آدم است و لذا هر یک ثابت و متغیر خود را دارند، ولی عدهای برای به حجاب بردن گوهر تمدن اسلامی میگویند اگر علماء اسلامی دین خود را با علوم غربی هماهنگی نکنند، دچار قبض شده و توانایی خود را از دست میدهند. شما تجربه کردید که ما بعد از جنگ خواستیم توسعه و بازسازی را به روش غربی ادامه دهیم و عملاً جامعهی خود را در افقی قرار دادیم که همراه آن توسعهی انفعالی، بیعدالتیها، ارتشاء و فسادِ اخلاقی و تدبیر دنیاداری، همه و همه جای معنویت و فضائل اخلاقی را گرفت، غافل از اینکه رویکرد به غرب نه تنها ما را به غرب نمیرساند بلکه غربزدگیِ منفعل نصیب ما میشود و باز متأسفانه بدون آنکه متوجه باشیم میخواهیم با نزدیکی به غرب، تمدن اسلامی بهپا کنیم، بدون آنکه بدانیم در آن صورت زمینه را برای تصرف هرچه بیشتر غرب در ذهنها و دلهای افراد جامعه فراهم میکنیم.
5- در تمدن اسلامی که عرصهی فعالیتها بیشتر معطوف به عالَم گستردهی معنویت است، اگر بنای باشکوهی هم ساخته شود، اولاً: آن بنا حکایت احوالات قدسی معمار آن است و عملاً احوالات معنوی خود را در عالم خارج متعیَّن میکند، و در همان حال هم در عالم معنوی گستردهی خود دارد سیر میکند. ثانیاً: وقتی کسی به آن بنا مینگرد عملاً به عالم قدس و عالم معنا منتقل میشود و به تماشای حُسن و جمال ازلی مشغول میگردد زیرا که آن معمار عالم صنع را تبدیل به پرتو حسن الهی نموده است. پس آثار تمدن اسلامی با معنا و مقصود دیگری ظاهر میشود و این غیر از آثاری است که پادشاهان برای ارضای خودخواهیِ نفس امّارهشان بهپا کردهاند. ثالثاً: آن استاد معماری که احوالات قدسی خود را در صورت بنایی باشکوه متعیَّن میکند سعی دارد در ساختن آن اثر مشغول دنیا و ابزارهای آن نشود و یا خراشی بر چهرهی طبیعت نیندازد و لذا با طبیعیترین مصالح آن بنا را به پا میکند و این غیر از روح و روحیهای است که با آن روحیه، آسمانخراشها بنا میشود و یا مهندسین مدرن به صورت تقلیدی بناهای اسلامی بنا میکنند، بههمین جهت هم آن بناها نمیتوانند انسان را به ساحت قرب نزدیک کنند و کسی که قرب و حضور را میشناسد از ماندن در این نوع بناها در عذاب است، چون احساس میکند این نوع بناها در به حجاببردن انسان از عالم قدس، از بقیهی حجابهای عالم غلیظتراند، همانطور که منافق از کافر بدتر است و بیشتر و به نحو مرموزانه دین را در حجاب میبرد و نمیگذارد بشر بفهمد چرا سرگردان است، به اسم جلوهگاه حقیقت اسلام و جلوهگاه حُسن و جمال ازلی، عکس آن را نشان میدهد.