تربیت
Tarbiat.Org

تمدن زایی شیعه
اصغر طاهرزاده

نشانه‌های حیات

سؤال: لطفاً چنانچه ممکن است چهار مورد مذكور را بیشتر شرح‌دهید و بگویید چگونه آن اركان باعث تشدید ظهور حكومت اسلامی می‌شوند و تأثیر كدام یك بیشتر است؟
جواب: این‌ها همه از لوازم حكومت اسلامی است: «قوانین بر حق» و «رهبر آگاه به نظر معصوم» و «مسئولینی دلسوز، فعال و اسلام‌شناس» و «مردمی كه پشتوانه‌ی این اركان هستند» آری؛ همه‌ی این‌ها لازمه‌ی تحقّق تمدن اسلامی است، عمده روح دلسوزی و ایثارگری است كه در رهبری و مسئولان باید نهادینه شود. اگر شما كسی را دیدید كه به ظاهر خیلی مؤمن است ولی دلسوز مردم نیست، یقیناً ایمان در او نهادینه نشده، این یك مبنای اساسی است. خداوند در توصیف پیامبر(ص) می‌فرماید: «لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْكُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ»؛(30) یعنی پیامبری از نوع خودتان به نزدتان آمد كه از خسارت‌دیدن و نابود شدنتان ناراحت می‌شود و در نجات شما حریص است و نسبت به مؤمنین رؤوف و مهربان است، پس پیامبر(ص) بیشتر از همه دلسوز مردم ا‌ست، اگر در این حد دلسوز نبود، غیرممكن بود رسالت پیامبری امت به او واگذار می‌شد. این‌طور نیست كه فكر كنید حضرت امام خمینی«رحمةالله‌علیه» یك كمی دلسوز مردم بودند و كس دیگری زیر این آسمان بود كه بیشتر از ایشان دلسوز مردم بود، نکته این است كه اگر دلسوز مردم بودید نان آن‌ها را تأمین می‌کنید یا درخت‌کاری و ماهی‌گیری به آن‌ها آموزش می‌دهید یا دین خدا را برای آن‌ها می‌آورید، این‌ها هر كدام مسیرهای متفاوت دلسوزی است. اتفاقاً اگر دلسوزی شما موقتی باشد و از گرسنگی افراد در حدّ احساسات متأثّر شده باشید، به او فقط نان ‌می‌دهید؛ می‌گویید برو این نان را بخور تا از گرسنگی نمیری. اگر دلسوزی شما ‌كمی عمیق‌تر باشد درخت‌كاری، یا ماهی‌گیری به او یاد می‌دهید. این مثَل از چینی‌هاست آن‌ها تا همین‌جا حرف دارند، از این‌جا به بعدش ما حرف داریم كه اگر واقعاً دلسوز مردم باشیم باید دین الهی را به مردم بدهیم. و چون پیامبر(ص) عمیقاً و همه‌جانبه دلسوز مردم بودند، ظرفیت این همه دلسوزی این نبود كه درخت‌کاری به مردم آموزش دهند و لذا خداوند دین خود را در آن قلب متجلی کرد و آن حضرت به بشریت دین دادند. حالا آیا ممكن است كسی دین داشته ‌باشد و غم فقرا را نخورد؟! این ممكن نیست.
اگر من و امثال من به طور همه‌جانبه دلسوز جوانان باشیم، باید فكری كنیم كه بیكاری اصلاً معنا نداشته ‌باشد. باید افق اصلی توجّه ما به تمدنی باشد كه بیكاری در آن معنی پیدا نکند. شما بروید تاریخ خودمان را که مسلمانان در کنار همدیگر پدید آورده بودند نگاه‌ كنید: پانصد سال پیش كه جهان گرفتار تمدن مدرنیته نبود و تا حدّی روح توحیدی در آن جریان داشت، بیكاری معنی نداشته ‌است، كارهای با درآمدهای متفاوت معنی ‌داشته ‌است؛ اما انسانِ بیكار معنی ‌نداشت. اینقدر این مسأله در حال حاضرعجیب است كه اگر به شما بگویند یك زمانی بیكاری معنی ‌نداشته ‌است باور نمی‌كنید. همچنان‌كه بی‌خانه بودن معنا نداشته ‌است. ممکن است بفرمائید: «ما هر چه تاریخ را خوانده‌ایم، بیكاری بوده ‌است.»، شما تاریخ صد سال اخیر را بیشتر مدّ نظر دارید که نوع تعامل با طبیعت تغییر کرد و در بستر آن بیکاری به این نحوه آزاردهنده پدید آمد. از رنسانس به بعد این مشكلات پیش آمده ‌است: بیكاری، بازنشستگی، بی‌خانه بودن، این‌ها همه‌اش حاصل این تمدن است، در كشور ما هم از مشروطه به بعد این مشکلات پیدا ‌شده ‌است. درست است باید به تمدنی نظر داشت كه بیكاری در آن برای انسان‌ها معنی ندارد ولی فعلاً باید نسبت به بیكاری جوانان حسّاس بود و برای كار مولّدِ مفید در درون شرایط موجود برنامه‌ریزی كرد، امّا وقتی مسئله را به عنوان یك معضلِ ناشی از این تمدن بدانید رویکرد اصلی خود را به افقی دیگر معطوف می‌دارید.
اگر كسی فعلاً دارد از گرسنگی می‌میرد، نمی‌شود درخت‌کاری به او آموخت باید نانش داد. اما اگر دیدیم فعلاً یك تكه نان دارد که بخورد وظیفه‌ی خود می‌دانیم كه برای او به برنامه‌‌ای بالاتر بیندیشم.
وقتی مشخص شد دلسوزی برای مردم، عین دینداری است. حالا در نظر بگیرید در فضایی كه روح دینی اوج می‌گیرد چقدر مسائل به خودی خود مرتفع می‌شود. اگر دیدید خودتان هم عافیت‌طلب شده‌اید و می‌خواهید سر خودتان را بگیرید كه باد كلاه‌تان را نبرد، بدانید حیات دینی در شما در حال فرو نشستن است و دیگر جزء اموات رفته‌اید. بعضی از جوانان طلبه و دانشجو هنوز زنده‌اند چون غم مردم را می‌خورند، فقط این‌ها هستند که می‌توانند زندگی را درست ادامه دهند و نشانه‌هایی از حیات در آن‌ها هست. بقیه هركس كه باشد - چه ثروتمند، چه فقیر - اگر غم مردم را نخورد، مرده است. خداوند در نور دلسوزی برای مردم به امام‌خمینی«رحمة‌الله‌علیه» توفیق چنین حركت بزرگی را داد، چون هم غم مردم را می‌خورد و هم عاقلانه نه احساساتی دلسوزی می‌كرد.
به هر حال ملاحظه فرمودید كه در نظام اسلامی و تمدن اسلامی هر چهار ركن فوق با همدیگر تعامل دارند و در آن فضا است كه بشر می‌تواند به اهداف حقیقی خود برسد، ولی به صرف قانون و رهبر خوب، مسئله حل نمی‌شود، البته اگر روح اسلام به صحنه آمد، آن روح آنچنان است كه به طور طبیعی این چهار ركن را به نحو پسندیده‌ای در كنار هم قرار می‌دهد.