آنچه مایهی تأسف است تعمیم علم غربی به تمام تاریخ است، به طوریکه گمان کنیم خواجه نصیرالدین طوسی«رحمةاللهعلیه» و سایر علماء جهان اسلام در ذیل همین منظری که غرب به عالَم دارد قرار داشتهاند و عملاً طوری تبلیغ میکنند که فیزیک و شیمی صورت تکامل یافتهی اندیشهی عالمان اسلامی است و از این طریق ما را از توجهات عالمانهی آن بزرگان به زوایای همهجانبهی عالم و آدم محروم میکنند، غافل از اینکه علم کیمیا نگاه دیگری به عالم دارد و به سوی هدفی خاص سیر میکند که علم شیمی هیچکدام از آن دو خصیصه را ندارد و لذا اینطور نیست که علم شیمی صورت تکامل یافتهی علم کیمیا است. این یک نوع مصادرهکردن دانشمندان جهان اسلام است به نفع فرهنگ غربی، به طوری که گویا دانشمندان شیمی و فیزیک و ریاضیات امروزه دنیای غرب، صورت کامل شدهی جابربنحیان و ابنهیثم و خوارزمی هستند. غافل از اینکه نگاه آنها به عالم و آدم با نگاه فرهنگ غرب کاملاً متفاوت است و در نتیجه حاصل آن نگاهها چیزی غیر از آن بود که شما در تکنولوژی غربی مییابید و دنبال میکنید. براساس همین قاعده است که باروت را چینیها اختراع کردند ولی هرگز با آن توپ و تفنگ نساختند، چون روح حاکم بر آن فرهنگ روحی نبود که غربِ اکنونزدهی غافل از ظرائف عالم، گرفتار آن است.
در یک منظر به عالم و آدم، مناطقی مثل یزد و جنوب ایران جهت مقابله با گرما، بادگیر میسازند، در منظری دیگر کولر میسازند و باد را از طبیعت میقاپند و همراه با فشار و سر و صدا به طرف فضای داخل اتاق پرتاب میکنند، در حالی که محاسبات به کار رفته در قناتها و بادگیرها خیلی دقیقتر از محاسبات انجام شده بر روی موتور پمپ و کولر است. پس نباید این تصور بهوجود آید که گذشتگان نمیتوانستند چنین ابزارهایی بسازند، باید متوجه بود روحی که به ساختن این ابزارها گرایش پیدا کرد از روح عالمان آگاه به حقایق و ظرایف عالم بسیار فاصله دارد.
متأسفانه عدهای از ما فکر میکنیم جریانهای طبیعی کارایی و دقتهای کامل را ندارند، گویا یک رباطِ شبیه انسان، پیچیدهتر از خود انسان است، چون آنچه انگشت انسان را خم میکند عمل رشتههای عصبی و انقباض ماهیچهها است ولی برای خم کردن انگشت یک رباط علاوه بر محاسبات پیچیده، چندین آهنربا و موتور الکتریکی به کار رفته! پس پیچیدهتر است! آیا واقعاً اینطور است؟
امام خمینی«رحمةاللهعلیه» مکرراً توصیه میکردند از خودتان شروع کنید، چون ما در ساختن ابزارهای زندگی منظر و افقی را در نظر میگیریم که فرهنگ تشیع مدّ نظر ما قرار داده است و به صورت نامرئی بر روح و روان جامعهی ما - وقتی بخواهد غربزده نباشد- حاکم است. در راستای فرهنگ تشیع محاسباتی هم که انجام میگیرد جهت خاص خود را دارد مثل دو نوع معماری است که یکی طوری فضای ساختمان را طراحی میکند که رعایت شئونات اسلامی بشود و میهمانانِ زن و مرد هر کدام جای جداگانه داشته باشند و معماری دیگری که اصلاً متوجه چنین نکتهای نیست و طوری ساختمان را طراحی میکند که اگر زن و مرد نامحرم بخواهند رعایت شئونات اسلامی را بکنند به زحمت میافتند. در هر دوی این ساختمانها محاسبه انجام شده ولی با دو افق و دو بینش، همین دو نوع نگاه را در طراحی شهر میتوان در نظر گرفت. اساساً وقتی نگاهمان به طبیعت نسبت به نگاه غربی، متفاوت باشد از همان ابتدا طوری روی امکاناتمان حساب میکنیم که منجر به بحران در چرخهی حیات طبیعت نمیشود.