سؤال: حال كه روشن شد تمدن غرب، مادیترین تمدن تاریخ است و در نتیجه به جای اتصال به حقایق عالم، به ابزارهای ساختهی خود تكیه دارد، در مورد علت نفوذ آن در سایر ملل چه نکات دیگری را میتوان ارزیابی نمود؟
جواب: همانطور كه فرمودید؛ به واقع این تمدن هیچ بهرهای از علم حقیقی ندارد و علمی كه در آن مطرح است، science یا علم به ابزارهاست برای ساختن ابزاری دیگر که شدیدتر بتوان در طبیعت تصرف کرد، این علم كجا و علم به حقایق كجا. در منظر تمدن غربی، حقیقت گم شده است! علمی که آنها دارند، به این معنی است كه ابزاری برای تغییر طبیعت بسازند و طبیعت را بر اساس میل خود تغییر دهند و در این راستا ابزارهای مجهزی ایجاد کنند تا مقدمهای باشد برای اینکه به ابزار مجهزتری دست یابند. به همین جهت هم بدون این ابزارها، زندگیكردن برای غربیها محال شده است و اساساً زندگی را همین میدانند كه ابزاری بسازند و با آن به سر ببرند. یك قدم از داشتن ابزارهای مجهز جلوتر نمیروند! افتخارشان این است که زودتر میتوانند با آن طرف دنیا ارتباط برقرار کنند تا به آن طرف دنیا خبر دهند چه ابزاری ساختهاند. مثل این است که فلان كس کلّ زندگیاش را صرف کرده است که ببیند کدام فرش بهتر از این فرشی است که دارد! اصل فرش مگر ابزاری نبود که ما روی آن بنشینیم؟! حالا همة زندگیمان این شد كه بدانیم آخرین فرشی كه به بازار آمده، چه فرشی است! در حالی که بالاترین ظلمت این است که «ابزار» برای آدم «مقصد» بشود، و بهترین نور این است که ابزار برای انسان مطرح نباشد. در شرح حال پیامبر(ص) از امامحسین(ع) داریم که: «در دنیا خشتی بر خشتی نگذاشت» آدم در حدّ داشتن خانه كه ابزار میخواهد. ولی حضرت امام حسین(ع) میخواهند بفرمایند پیامبر(ص) اینقدر از دنیا بهعنوان ابزار، کم استفاده کردند که سعی میکردند این نیاز را هم به عادیترین شکل با آن برخوردکنند که خودشان نخواهند در ساختن آن قدمی برداشته باشند. عظمت یک انسان و یک تمدن در این است که ابزارها را وسیلهای برای «کمال حقیقی انسان» بداند، در حالیكه غرب صرفاً تكامل تكنیك برایش هدف شده است و تكامل تكنیك را تكامل خود میداند، تكاملی به سوی تكنیكِ پیچیدهتر ولی برای چه چیز؟ معلوم نیست، در واقع باید گفت: برای همه چیز و هیچ چیز.