تربیت
Tarbiat.Org

تمدن زایی شیعه
اصغر طاهرزاده

معماری در دو منظر

شما می‌دانید که معماری‌ها، درون‌گرا و یا برون‌گرا هستند. اهداف معماری درون‌گرا آن است که افرادِ خانواده هرکدام جایی خلوت برای خود داشته باشند و رابطه‌های افراد تعریف‌شده و منضبط است که نمونه‌ی آن را در معماری‌های سنتی ملاحظه می‌فرمائید. برعکسِ معماری‌های برون‌گرای امروزی که عموماً همه‌چیز در معرض و منظر همه است، از فضای صحن خانه بگیر که به راحتی در معرض دید غریبه‌ها است، تا فضای داخل ساختمان که همه در یک حال یا سالن زندگی می‌کنند و فقط اتاق‌های خواب از یکدیگر جدا است، افرادِ چنین خانواده‌هایی به علت عدم فضاهای متناسب، دائماً در معرض مزاحمتِ یکدیگر هستند و با صدای خود یا صدای تلویزیون و موسیقی یا هر فعالیتی، مزاحم همدیگرند و لذا ساکنان این خانه‌ها نمی‌توانند آرامش و آسایش داشته باشند و در نتیجه برای کسب آرامش به پارک پناه می‌برند.
هر معماری براساس ارزش‌های مخصوص خود شکل می‌گیرد و اهداف خاص خود را دنبال می‌کند، حال اگر ماخواستیم ارزش‌های خود را حفظ کنیم نمی‌توانیم شرایطی فراهم نماییم که حفظ آن ارزش‌ها با مشکل روبرو شود و باز اصرار داشته باشیم آن ارزش‌ها حفظ شود. در معماری جدید که محل پذیرایی از میهمانان به یک حال یا سالن منحصر شده و همه‌ی افراد - اعم از زن و مرد- باید در همان محل پذیرایی شوند، رعایت شئونات اسلامی مشکل می‌شود و ساکنین منزل برای حفظ حریم محرم و نامحرم به مشکل می‌افتند و لذا به تدریج سخت‌گیری‌ها را کنار می‌گذارند تا جایی که آرام‌آرام فرهنگ معاشرت دینی تغییر می‌کند و فرهنگ معاشرت جدیدی به‌جای آن ظاهر می‌شود و بالتّبع ارزش‌های خاصی مناسب آن نوع معاشرت‌ به‌وجود می‌آید، زیرا در ساختمانی که آشپزخانه‌ی آن اُپن است و یک سالن برای پذیرایی دارد افراد نمی‌توانند در یک حالت طبیعی حجاب خود را به راحتی رعایت کنند و حجاب حالت تحمیلی به خود می‌گیرد، در آن فضا تدریجاً خداپرستی ضعیف می‌شود. همین حالت در مدل شهرسازی هست، اعم از مدل صنعتی آن و یا اداری. و امّا اگر بخواهیم در معماری، بستر عبودیت الهی حفظ شود نوع ساختمان‌ها شکل دیگری به خود می‌گیرند به طوری‌که در فضای آن ساختمان به صورت طبیعی زنان و مردانِ نامحرم در دو محل اسکان داده می‌شوند و حیای فطری بین زنان و مردانِ غریبه پاس داشته می‌شود در نتیجه عبودیت به عنوان یک ارزشِ دینی بستر خود را می‌یابد و به طور طبیعی به عنوان یک ارزش پذیرفته می‌شود. در چنین حالتی بدون آن‌که چیزی به کسی تحمیل شود، تدریجاً بستر اقامه‌ی دستورات حق فراهم می‌گردد و خداپرستی بدون جبرِ فیزیکی تسهیل می‌شود و تحرک اجتماعی به گونه‌ای مهندسی می‌گرددکه همان ارزش‌های الهی مبنای تحرّک اجتماعی قرار می‌گیرند و محیط شهر و خانه، براساس فطرت انسان سازماندهی می‌شودکه پایدار و اصیل است، و روحِ هم‌گرایی و هم‌زبانی در صحنه‌ی مراوده بین انسان‌ها جاری است.
معماری مدرن مثل خودِ مدرنیته نه ریشه‌ی فطری دارد و نه ریشه‌ی قدسی، و وقتی با معماری سنتی مقایسه می‌کنید به راحتی احساس می‌شود هیچ حرف و نقشی در ذات انسانیِ ما نخواهد داشت. انسانی که خودنمایی بر روانش غالب شد، گرفتار مد می‌شود، به آن معنی که با هیچ چیزِ پایداری مرتبط نیست، و همین روحیه‌ی مدگرایی در ساختمان‌سازی سرایت می‌کند و لذا آرامش و سکنی گزیدن که مقصد اصلی حضور در خانه‌ها بود از دست می‌رود. البته عهد انسان با عالم قدس مانع دلبستن همیشگی به مدرنیته و معماری پدید آمده توسط آن فرهنگ می‌باشد. خانه‌های جدید نه محل آرامش است و نه محل آسایش، در چنین وضعی که عموماً افرادِ خانواده مزاحم همدیگرند، روز به روز از همدیگر فاصله می‌گیرند و سعی می‌کنند با افراد بیگانه بیشتر آشنا شوند، شخصی می‌گفت: «با محروم شدن کودکان از حیات خانه، آن‌ها به محرومیت از حیاتِ زندگی نزدیک‌تر شده‌اند». حتی کار به جایی رسیده که کارشناسان بهداشت عمومیِ دنیای مدرن در رابطه با آثار مثبت معماری طبیعی می‌گویند: از تأثیر کاهگل در درمان بیماری غش و نقش کاهگل در تبادل گرما و سرما نباید غافل شد، و در معماری مدرن پوشاندن کف ساختمان با سنگ و سرامیک، مانع تخلیه‌ی الکتریسته‌ی بدن شده و تجمع الکتریسته بر روی سیستم عصبی فشار ایجاد می‌کند و باعث افسردگی یا پرخاشگری انسان می‌شود»(233)