وقتی متوجه شدیم مخلَصین آیینهی نمایش حقاند، اگر كسی گفت من خدا را دوست دارم و ائمه(ع) را دوست نداشت، حتماً به خود دروغ گفته است و به واقع جواب قرآن را در مورد مخلَصین نداده است و نتوانسته است محبت خود را به صورت صحیح هدایت کند. محبت به مخلَصین، یعنی محبت به انسانهایی که در حرکات و گفتار خود حق را مینمایانند و لذا محبت به آنها، همان محبت به خدا است در آیینهای كه حضرت حق خود را به نمایش در آورده. و از طرفی دیگر جذبهی فطری محبت به حق را در ما پرورانده است و لذا اگر کسی فطرت خود را ضایع نکرده باشد، در راستای محبت به حق، محبت به امامان معصوم(ع) در او به خوبی وجود دارد گفت:
دیده آن باشد كه باشد شهشناس
تا شناسد شاه را در هر لباس
اگر کسی خداشناس باشد، وقتی خداوند خود را در مظاهر عالیهاش نمایش میدهد، که طبق آیهی مورد بحث آن مظاهر عالیه مخلَصین هستند، حتماً آنها را میشناسد و اگر به آنها محبت ندارد چطور میتواند ادعا کند خدا را دوست دارم؟ اینجاها است كه دُم خروس پیدا میشود! به همین جهت در این فراز از زیارت میگویید اگر كسی شما را دوست داشته باشد، خدا را دوست داشته و «مَنْ عاداكُم» و اگر كسی شما را دشمن بدارد خدا را دشمن داشته است و در همین راستا در متون اهل سنت داریم که رسول خدا(ص) فرمودند: «أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ كَافِراً، أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ لَمْ یَشَمَّ رَائِحَةَ الْجَنَّة؛(236) آگاه باشید! هركس بر بغض آل محمّد بمیرد كافر از دنیا رفته و هركس بر بغض آل محمّد بمیرد بوى بهشت را استشمام نخواهد كرد.
ملاحظه میفرمایید زیارتنامههایی مثل زیارت جامعهی كبیره صرفاً حرف امام هادی(ع) نیست بلکه این زیارت استحكام كامل عالیترین عقیدهای است که یک مسلمان باید داشته باشد و خبر از یک هوشیاری بزرگ میدهد در یافتن حقایق متعالی. سورهی صاد، آیهی 83 که موضوع مخلَصین و عدم دسترسی شیطان به آنها را مطرح میکند، نکات بسیار ارزشمندی در راستای هدایت ما در درون خود دارد و اگر بر روی آن تأمل شود توفیقات بزرگی نصیب انسان میگردد و لذا شیطان سخت در تلاش است كه ما را از توجه به آن محروم کند تا متوجه مصداقهای مخلَصین نشویم و عملاً با داشتن عبادات کثیره به هیچ سعادتی نایل نگردیم. اَنس بن مالک میگوید: «كُنْتُ أَنَا وَ أَبُوذَرٍّ وَ سَلْمَانُ وَ زَیْدُ بْنُ أَرْقَمَ عِنْدَ النَّبِیِّ(ص) إِذْ دَخَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ(ع) فَقَبَّلَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ وَ قَامَ أَبُوذَرٍّ فَانْكَبَّ عَلَیْهِمَا وَ قَبَّلَ أَیْدِیَهُمَا ثُمَّ رَجَعَ فَقَعَدَ مَعَنَا فَقُلْنَا لَهُ سِرّاً یَا أَبَاذَرٍّ: أَنْتَ رَجُلٌ شَیْخٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ تَقُومُ إِلَى صَبِیَّیْنِ مِنْ بَنِیهَاشِمٍ فَتَنْكَبُّ عَلَیْهِمَا وَ تُقَبِّلُ أَیْدِیَهُمَا فَقَالَ نَعَمْ لَوْ سَمِعْتُمْ مَا سَمِعْتُ فِیهِمَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) لَفَعَلْتُمْ لَهُمَا أَكْثَرَ مِمَّا فَعَلْتُ أَنَا فَقُلْنَا وَ مَا سَمِعْتَ یَا أَبَاذَرٍّ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ لِعَلِیٍّ(ع) وَ لَهُمَا یَا عَلِیُّ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ رَجُلًا صَلَّى وَ صَامَ حَتَّى یَصِیرَ كَالشَّنِّ الْبَالِی إِذًا مَا نَفَعَتْهُ صَلَاتُهُ وَ لَا صَوْمُهُ إِلَّا بِحُبِّكُمْ یَا عَلِیُّ مَنْ تَوَسَّلَ إِلَى اللَّهِ جَلَّ شَأْنُهُ بِحُبِّكُمْ فَحَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ لَا یَرُدَّهُ یَا عَلِیُّ مَنْ أَحَبَّكُمْ وَ تَمَسَّكَ بِكُمْ فَقَدْ تَمَسَّكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى»؛(237) من و ابوذر و سلمان و زیدبنارقم؛ خدمت پیامبر(ص) بودیم ناگاه حسن و حسین(ع) بر آن حضرت وارد شدند رسول خدا(ص) آن دو را بوسید، سپس ابوذر حركت كرد و خودش را به روى آن دو افكند و دستهایشان را بوسید بعد برگشت به جاى خود کنار ما نشست. سپس ما گفتیم اى اباذر تو پیرمردى هستی از اصحاب و یاران رسول خدا براى این دو کودک از بنى هاشم، بلند مىشوى و دست آن دو را مىبوسى. ابوذر گفت آرى اگر آنچه را كه من از رسول خدا(ص) در بارهی این دو شنیدم شما مىشنیدید شما هم كار مرا انجام مىدادید بلكه بیشتر از آنچه من انجام دادم شما انجام میدادید گفتم اى اباذر آنچه شنیدهاى چیست؟ گفت شنیدم به على میفرمود اى على! به خدا سوگند اگر مردى نماز بگزارد و روزه بگیرد تا مانند مشك خشكیده شود نماز و روزهاش فائدهاى ندارد مگر به دوستى شما، اى على هركس متوسل به خدا شود به واسطهی دوستى شما، بر خدا سزاوار است كه او را ناامید برنگرداند. یا على! هركس شما را دوست دارد و چنگ به دامن شما بزند به دستگیرهی محكمى چنگ زده است.
قصهی آنكه به زیارت خانهی خدا رفت تا خدا را ببیند، و خداوند جایگاه پیامبر و اولاد پیامبر(ع) را به او نشان داد، در همین جا معنی پیدا میكند و اگر كسی نسبت به جایگاه مخلَصین در هستی كمی فكر كند میفهمد این قصه یعنی چه و هزاران قصهی دیگر را هم خواهد فهمید.
باز در فهم مصداق مخلَصین در زیارت جامعه میگویی: «اَنْتُمُ الصِّراطُ الْاَقْوَمُ وَ شُهَداءُ دارِ الْفَناءِ وَ شُفَعاءُ دارِ الْبَقاء» شما آن راه راستی هستید که همواره پایدار است و اسوههای زندگی دنیا و شفیعان زندگی آخرت میباشید. من و شما وقتی خودمان را در نظر میگیریم میبینیم که اگر چند صباحی از جهتی هم اصلاح شویم چیزی نمیگذرد که آن حالت میرود و پایدار نمیماند. اما مخلَصین تماماً بر صراط مستقیم پایدارند و خودشان آن صراط پایدارند و به قول حضرت سجاد(ع): «نَحْنُ الصِّراطُ الْمُسْتَقیم»(238) مائیم صراط مستقیم. همچنان که رسول خدا(ص) میفرمایند: «عَلِی هُوَ الصِّراطُ الْمُسْتَقیم»(239) علی به خودی خود صراط مستقیم است. وقتی ذات آنها صراط مستقیم شد دیگر انحراف از آن معنی ندارد و در همین رابطه و با توجه به چنین معرفتی اظهار میداری «وَ شُهَداءُ دارِالْفَناء» شما در این دنیا، نمونههای كامل درستزندگیکردن و نظارهگر باطن انسانها میباشید. همچنان که «شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ» هستید و در قیامت شفیع مایید تا مسیرِ به سوی پروردگارمان را به بهترین نحو طی کنیم.
ائمه(ع) در قیامت مطابق این که در دنیا پیرو آنها بودیم ما را در آن دنیا به سوی مقصد مطلوب سیر میدهند. در یکی از فرازهای زیارت جامعه نظر به ملاک بودن مقام مخلَصین میکنی و میگویی: «وَالْبابُ الْمُبْتَلی بِهِ النّاس» شما دریچههایی هستید که خداوند خلق را از طریق شما میآزماید. بخواهید یا نخواهید خداوند برای ما زیر این آسمان نمونههایی گذاشته است كه دریچهها و باب امتحان ما هستند. هركس به طرف آنها آمد از ظلمات زندگی دنیایی نجات یافت وگرنه هلاک میشود. عرضه میداری: «مَنْ اَتیكُمْ نَجی وَ مَنْ لَمْ یأْتِكُمْ هَلَك» هرکس به سوی شما آمد نجات یافت و هرکس راه دیگری رفت هلاک گشت و در اوج بیثمری و بیهودگی، زندگی را تمام نمود زیرا از کنار مخلَصین رفتن به خودی خود انحراف است.