تربیت
Tarbiat.Org

مبانی نظری و عملی حبّ اهل‌البیت(ع)
اصغر طاهرزاده

تأسفی آزاردهنده

متأسفانه گاهی مسئله‌ی حبّ اهل‌البیت(ع) را اینقدر پایین می‌آورند که مردم وقتی محبّان اهل البیت را در کسوت چنین افراد سطحی و با حرکاتی عوامانه می‌یابند، از موضوعِ حبّ اهل‌البیت که اوج مسلمانی است، دست بر می‌دارند. مودّت و محبّت به اهل البیت(ع) را طوری نمایش می‌‌دهند که انسان‌های عاقل نتوانند آن را بپذیرند. به همین دلیل است که عرض می‌کنم، اگر مبانی حب اهل البیت(ع) محکم و همراه با معرفت نباشد یک نوع بازی با احساسات است، این کار آنچنان چهره‌ی اصلی فرهنگ مودّت به اهل‌البیت(ع) را در اذهان مردم کدر می‌کند که اگر شما موضوع «عشق به اهل البیت(ع)» را پیش بکشید مردم به یاد آن کارهای غیر معقول می‌افتند و اصل مسئله را نفی می‌کنند. آن وقت مودّت و محبّتی که خدا و پیامبر این‌همه بر آن تأکید دارند و افراد می‌توانند از آن بهره‌هایی فوق‌العاده ببرند، از دست می‌رود.
گاهی عده‌ای با ادعای محبّت به اهل البیت(ع) کارهایی کرده‌اند که نمی توان آن ها را آدم‌های عادی به حساب آورد، چه رسد به انسان‌هایی که متوجه شده‌اند باید فوق عقل، دل را هم در دینداری به صحنه آورد. به قول «کی‌یر کگور»: «گاهی کلیسا به گونه‌ای عمل می‌کند که اگر بخواهیم دیندار شویم، باید اول احمق شویم و بعد دیندار باشیم» این خطر برای هر نوع دینداری که با عقل و حکمت همراه نباشد، هست. خودِ اهل البیت(ع) راه و رسم محبّت و ولایت به خودشان را به ما نشان داده‌اند. امام صادق(ع) به یکی از یاران خاصشان به نام «عبدالله‌بن‌جُنْدب» می‌فرمایند: «یَا ابْنَ جُنْدَبٍ بَلِّغْ مَعَاشِرَ شِیعَتِنَا وَ قُلْ لَهُمْ- لَا تَذْهَبَنَّ بِكُمُ الْمَذَاهِبُ- فَوَ اللَّهِ لَا تُنَالُ وَلَایَتُنَا إِلَّا بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ فِی الدُّنْیَا وَ لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ یَظْلِمُ النَّاسَ»؛ ای فرزند جندب! به شیعیان ما برسان که دنبال این فرقه و آن فرقه راه نیفتند- عمرشان را در این دسته‌بازی و فرقه‌بازی و خانقاه بازی‌ها از بین نبرند-(66) حضرت می‌گویند ای پسر جندب! به شیعیان ما بگو: حالا که راه را پیدا کرده‌اید چرا باز هم طفره می‌روید، بیایید تمام همّت و وقت خود را در همین راه که اهل البیت(ع) به شما معرفی کرده‌اند بگذارید، بعد می‌فرمایند: هرگز به ولایت ما نمی‌رسید مگر این که اولاً: در دنیا آدم‌های وارسته‌ و سخت‌کوشی باشید. ثانیاً: حقوق برادران و خواهران دینی‌تان را رعایت کنید، نگران زندگی‌ مردم باشید و اگر کسی به مردم ظلم کند اصلاً شیعه‌ی ما نیست. از حضرت می‌پرسیم: ای امام عزیز شما چه می‌خواهید به ما بدهید که شرط رسیدن به آن، چنین اعمالی است؟ از سخن حضرت روشن می شود که می‌خواهند به ما همان ولایت و محبّتی را که نیاز هر انسان دینداری است، بدهند. می‌فرمایند: به ولایت ما دست نمی‌یابید مگر با پرهیزکاری و سخت‌کوشی در دنیا، گفت:
رنج راحت شد چو شد مطلب بزرگ

گَردِ گله توتیای چشم گرگ

آنقدر موضوع ولایت و مودّت اهل البیت(ع) مهم است که برای رسیدن به آن باید راه پرهیزکاری و سخت‌کوشی را پیشه کرد. اگر متوجه باشیم که وجود مقدس امام صادق(ع) و بقیه‌ی ائمه(ع) مظاهر حقایق غیبی عالم‌اند که قبل از خلقتشان هم موجود بوده‌اند و رسیدن به ولایت آن‌ها به این معنی است که نفس ما تحت تدبیر انوارآن ذوات مقدس عالم اعلی قرار ‌گیرد، می‌فهمیم چرا چنین ولایتی به‌راحتی به‌دست نمی‌آید و باید وَرَع و اجتهاد پیشه کرد. نتیجه‌ی آن ولایت این است که انسان توانسته از سرگردانی دل نجات یابد و محبوب حقیقی خود را پیدا کند و وارد عالم محبّت ‌شود، آن وقت سوز محبّت به انسان کامل، همه‌چیز جز نظر به محبوب را، در نزد مُحبّ به فراموشی می‌برد. آیا بهره‌ای بالاتر از این می‌توان در زندگی سراغ داشت که محبّ از دیار خود خارج شود و به دیار محبوب سیر کند؟ در آن صورت میل او همان میلی می‌شود که انسان‌های معصوم در آن هستند و آرامش دل او همان دوری از گناهی خواهد شد که محبوب او در مقام عصمت در آن قرار دارد. تا آن‌جا که رسول خدا(ص) به یکی از اصحاب می‌فرمایند: «مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَنَحْنُ شُفَعَاؤُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَا ابْنَ بَكْرٍ مَنْ أَحَبَّنَا فِی اللَّهِ حُشِرَ مَعَنَا وَ أَدْخَلْنَاهُ مَعَنَا»؛(67) هركس ما اهل بیت را دوست بدارد، در قیامت او را شفاعت می‌كنیم، و كسى كه ما را دوست بدارد با ما محشور مى‏شود و با ما وارد بهشت مى‏گردد.
به‌واقع تا انسان محبوبِ معصومی نداشته باشد نه‌تنها نمی‌تواند به درستی از گناه فاصله بگیرد، حتی چنانچه مرتکب گناه شد موفق به توبه می‌گردد، حضرت امام موسی کاظم(ع) می‌فرمایند: «لَا خَیْرَ فِی الْعَیْشِ إِلَّا لِرَجُلَیْنِ رَجُلٍ یَزْدَادُ فِی كُلِّ یَوْمٍ خَیْراً أَوْ رَجُلٍ یَتَدَارَكُ سَیِّئَةً بِالتَّوْبَةِ وَ أَنَّى لَهُ بِالتَّوْبَةِ وَ اللَّهِ لَوْ سَجَدَ حَتَّى یَنْقَطِعَ عُنُقُهُ مَا یَقْبَلُ اللَّهُ ذَلِكَ مِنْهُ إِلَّا بِوَلَایَتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ أَلَا وَ مَنْ عَرَفَ حَقَّنَا وَ رَجَا الثَّوَابَ فِینَا وَ رَضِیَ بِقُوتِهِ وَ سَتَرَ عَوْرَتَهُ وَ دَانَ بِمحبّتنَا فَهُوَ آمِنٌ یَوْمَ الْقِیَامَة»؛(68) خیرى در زندگى نیست مگر براى دو مرد، یكى مردی‌كه هر روز كردار نیكش را زیاد می‌كند، دیگر مردى كه گناهانش را به‌وسیله‌ی توبه جبران ‌كند ولى توبه كجا ممکن است؟ به خدا سوگند اگر آنقدر سجده كند كه گردنش قطع شود خدا توبه‏اش را نمى‏پذیرد مگر به ولایت و دوستى اهل بیت پیغمبر(ع). آگاه باشید هركس حق ما را بشناسد و امیدوار ثواب در باره‏ى ما باشد و به روزى خود راضى باشد و عفت خود را حفظ کند و به‌وسیله‌ی دوستى ما به خدا نزدیك شود پس او در روز قیامت در امان خواهد بود.
حضرت رسول (ص) فرمودند: «خُلِقَ نُورُ فاطمة(س) قَبْلَ اَنْ یخْلُقَ الْاَرْضَ وَ السَّماء»؛(69) نور فاطمه(س) قبل از خلقت آسمان‌ها و زمین خلق شده است. این روایت می‌رساند که حضرت فاطمه زهرا(س) یک حقیقت غیبی دارند که از طریق معرفت و حُبّ به آن حضرت آن نور بر جان ما تجلی می‌کند و در نتیجه جان ما توسط آن نور تدبیر می‌شود و این نحوه خلقت همچنان که عرض شد برای امامان(ع) نیز هست که رسول خدا(ص) به عنوان دوازده نور عرشی در سفر معراجی خود آن‌ها را دیدند. و این نشان می‌دهد اهل‌البیت(ع) جایگاه خاصی در هستی می‌باشند که باید متوجه آن جایگاه بود.
وقتی متوجه شدیم جایگاه ائمه(ع) در هستی کجاست معنی این که می‌فرمایند چگونه می‌شود به ولایت ما رسید روشن می‌شود و می‌فهمیم چگونه می‌توان از تدبیر آن حقایق معنوی غیبی در جان خودمان استفاده کنیم، و از همه مهم‌تر ارزش راهی که نشان می‌دهند تا ما به ولایت آن‌ها دست پیدا کنیم مشخص می‌گردد. این‌ها در عالم غیب فوق زمین و زمانند و از طرفی شخصیت زمینی آن‌ها مظهر تامّ آن حقیقت غیبی است. حالا اگر بعد از معرفت، از طریق مودّت، زمینه‌ی ارتباط با آن انوار غیبی را در خود ایجاد کردیم، رازهای آن عالم بر جان ما گشوده می‌شود و ایمان به حقایق غیبی فعلیت می‌یابد. به گفته‌ی حافظ:
گویند رمز عشق مگوئید و مشنوید

مشکل حکایتی است که تقریر می‌کنند

معنی زندگی حقیقی فقط با ارتباط با جان انسان‌های کامل روشن می‌شود. ابتدا باید خود را طبق دستور ائمه(ع) اصلاح کنیم، وقتی «با ورع و تلاش در دنیا» و «رعایت حقوق مسلمانان» و «تجاوز نکردن به حقوق غیر مسلمانان» جان خود را آماده کردیم و دل را یک دله نمودیم و نظرِ محبّت‌آمیز به آن وجودات مقدس انداختیم، در این صورت دلی پیدا کرده‌ایم که می‌تواند درست نظر کند. و جان خود را محل تابش انوار مقدسه‌ی اولیاء الهی قرار دهد. نتیجه‌ی تابش آن نور، ظهور عبودیت پروردگار و متحقق‌شدن به اخلاق الهی خواهد بود، در این راستا تمام ابعاد انسانی انسان به صورتی همه‌جانبه شکوفا می‌شود، زیرا از طریق محبّت است که اتصال به محبوب حقیقی امکان می‌یابد و انسان احساس می‌کند شخصیتش تغییر اساسی نموده است.