مسیر مودّت اهل البیت(ع) که در این بحث بر آن تأکید میشود موجب میگردد تا چهرهی حقیقی و وجودی عالم بر قلب انسان رخ بنمایاند و آیات الهی با آن چهره بر قلب انسان تجلی کند و در این راستا است که عرض میشود زندگی بدون مودّت به اولیاء الهی معنایی نخواهد داشت، چون آن ها راه ارتباط با معنی حقیقی وجودی عالماند لذا اگر کسی محبّت به امیرالمؤمنین(ع) را در زندگی خود ایجاد نکند و رکوع و سجودش را داخل آن نگاه نبرد، زندگی کاملی را شروع نکرده است و هیچ چیزی را به صورت حقیقی نمییابد تا با آن چیز درست ارتباط برقرار کند. و در همین رابطه رسول خدا(ص) فرمودند: «أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ مُؤْمِناً مُسْتَكْمِلَ الْإِیمَانِ»؛(87) بدانید اگر کسی بر دوستی آل محمد بمیرد، با ایمان کامل مرده است.
نهتنها زندگی بدون دوستداشتن حقیقی که همان مودّت به اولیاء معصوم(ع) است، معنی و حرارتی نخواهد داشت، حتی واقعیتی هم پیدا نمیکند، چون انسان با چهرهی واقعی و وجودی عالم مرتبط نخواهد شد. مولوی در رابطه با سرعت عشق برای رسیدن به مقصد میگوید:
عقل تا تدبیر و اندیشه کند
رفته باشد عشق تا هفتم سما
عقل تا جوید شتر از بهر حج
رفته باشد عشق بر کوه صفا
اساساً تا حبّ در میدان دینداری ظهور نکند ایمان حقیقی محقق نمیشود، چرا که هر جا پای ایمان وسط است باید پای قلب به میان باشد که همان دل دادن و دل سپردگی و محبّت است. قرآن میفرماید: پیامبر؛ به بعضی از افرادی که مدعی ایمان هستند بگو شما فعلاً در مرحلهی تسلیم در مقابل احکام الهی هستید: «لَمّا یدْخُلِ الْایمانُ فِی قُلُوبِکُمْ»؛(88) هنوز ایمان وارد قلبهای شما نشده است. دقت بفرمایید که وقتی پای ایمان را وسط آورد موضوع قلب را مطرح فرمود. از طرفی میدانید که ایمان عبارت است از جهتدادن جان و قلب به سوی هدف حقیقی، یعنی با ایمان است که دل به سوی خدا سیر میکند و از طرفی دل که وسط آمد دیگر فکر و مفهوم مطرح نیست، شور و حبّ و عشق مطرح است و لذا است که گفتهاند ایمان با حبّ ممکن است. امام معصوم میفرمایند: «هَلِ الْإِیمَانُ إِلَّا الْحبّ» ؛(89) آیا ایمان جز حبّ است یعنی اگر خواستید به ایمان حقیقی برسید باید حبّ خود را جهت دهید، باید مودّتی خاص را در زندگی خود به میان آورید تا در دینداری به نشاط حقیقی دست یابید. و این حبّ و دوستی باید دوستی چیزی باشد که ذاتش دوست داشتنی است.