تربیت
Tarbiat.Org

مبانی نظری و عملی حبّ اهل‌البیت(ع)
اصغر طاهرزاده

بزرگ‌ترین محبّت به بشر

نمونه‌ی محبّت اولیاء دین به مردم را در گریه‌های جان‌سوز حضرت فاطمه(س) می‌یابید، آیا آن گریه‌ها جز گریه و غم برای امت بود که چرا امت را از نور هدایت الهی باز نمودند و محرومشان کردند؟ با این وسعت، غمِ مردم را خوردن جز در خانه‌ی پیامبر و اهل بیت او (ع) که محل تجلی محبّت پروردگار به بندگان است، در جای دیگر نمی‌توان سراغ گرفت؟ غم فاطمه زهرا(س) جلوه‌ی بزرگ‌ترین محبّت به بشر است و چقدر ظلم است که این غم را تفسیری دنیایی کنیم. فاطمه(س) می‌فهمد که خانه‌نشین کردن علی(ع) یعنی بستن دریچه‌ی بزرگ هدایت الهی به روی بشر. آیا آن کس که غم مردم را دارد که به بیراهه نروند، می‌تواند در این رابطه اشک نریزد؟ این بزرگ‌ترین غم برای کسی است که بزرگ‌ترین محبّت را به مردم و بزرگ‌ترین شعور را به برکت هدایت الهی دارد. تلاش‌های همه‌ی ائمه(ع) را از همین زاویه باید نگاه کرد و این که جانشان در راستای محبّت پروردگار به مردم، در محبّت به مردم شعله‌ور است.
در راستای محبت خداوند به بندگانش در حدیث قدسی داریم که می‌فرماید: «مَنْ تَقَرَّبَ إلىَّ شَبْراً تَقَرّبْتُ إلیه ذراعا، و مَنْ تَقَرَّبَ اِقْتَرَبَ إلىّ ذراعاً تَقَرَّبْتُ مِنْه باعاً، و مَنْ أتانى یَسَعى أتَیْتُه هَرولة»؛(152) اگر بنده‌ی من یك وجب به من نزدیك شود، من یك ذراع به او نزدیك مى‏شوم و اگر یك ذراع به من نزدیك شود، من به اندازه‌ی فاصله‌ی دو دستِ باز به او نزدیك مى‏شوم. و اگر آهسته به سوى من آید، من شتابان به سوى او مى‏آیم‏.
مولوی در رابطه با محبّت پیامبران و اولیاء الهی می‌گوید:
گوسفندى از كلیم اللَّه گریخت

پاى موسى آبله شد نعل ریخت‏

در پى او تا به شب در جستجو

و آن رمه غایب شده از چشم او

گوسفند از ماندگى شد سست و ماند

پس كلیم الله گََرد از وى فشاند

كف همى‏ مالید بر پشت و سرش

مى‏نواخت از مهر همچون مادرش‏

نیم ذره طیرگى(153) و خشم نى

غیر مهر و رحم و آب چشم نى‏

گفت گیرم بر منت رحمى نبود

طبع تو بر خود چرا استم نمود

با ملایك گفت یزدان آن زمان

كه نبوت را همى‏زیبد فلان‏

وقتی وارد نگاه محبّت به اولیاء الهی شدیم و جایگاه آن معرفت را درست شناختیم و حرکات و سکنات آن‌ ذوات مقدس را بر اساس محبّتی که به آن‌ها پیدا کردیم تفسیر نمودیم، متوجه خواهیم شد چه بزرگی‌ها و ایثارها که این خانواده برای هدایت بشر از خود نشان نداده‌اند.
عمده آن است که بتوانیم حرکاتی که از سر محبّت انجام گرفته است را با نگاه محبّت‌آمیز بنگریم و تفسیر کنیم. به عنوان مثال خداوند بر قلب زنِ خانواده، محبّت به همسرش را می‌اندازد و زن خانواده پیرو آن محبّت به راحتی به شوهر خود خدمت می‌کند و فداکاری و تواضع می‌نماید. حال اگر خدای نکرده مرد معنی حرکات همسرش را از زاویه‌ی محبّت نبیند و تصوّر کند که چون همسرش به او نیاز دارد این کارها انجام می‌دهد، این‌جاست که همه‌ی آن زیبایی‌ها را زشت می‌بیند و شاید بدبختی از این بالاتر برای این مرد نباشد که خداوند شعور فهمِ محبّت را از او بگیرد. اما اگر خداوند به او لطف کرد و محبّت‌های همسرش را درست دید، وارد عالَم محبّت می‌شود و وقتی دید همسرش در محبّت‌ورزیدن از او پیش‌تازتر است تواضعش نسبت به او بیشتر می‌شود. عمده آن است که انسان بتواند زبان محبّت را بشناسد، این یک مثال بود تا روشن شود چقدر عقب خواهیم افتاد اگر حرکات و گفتار اهل البیت(ع) را از زاویه‌ی محبّتی که آن عزیزان نسبت به بشر دارند، ملاحظه نکنیم.
به سخنان ذوات مقدّس اهل‌البیت(ع) که می‌نگریم می‌بینیم محبّت به خلق در آن سخنان شعله‌ور است و همین امر آن‌ها را تا آسمان معنویت سیر داده است تا راز زندگی صحیح در زمین را برای بشر به ارمغان بیاورند. روایات اهل البیت(ع)، تحفه‌ی خدا است در سفر عشقِ بی‌نهایتِ این خانواده به مردم و همین محبّت به خلق باعث شده تا رازهای زندگی‌کردنِ صحیح در روی زمین را از آسمان بگیرند. بنده با دل خودم این‌طوری حرف زدم و آن را قسم دادم که:
ای دل! جای دیگر، جای محبّت نیست، محبّت خود را خرج دشمن خود مکن، هر کس تو را از محبّت رسول خدا و خانواده‌ی او(ع) باز دارد، چون از محبّت به خدا باز داشته دشمن است. ای دل! دوست را دوست بدار، نه دشمن را.
شافعی امام فرقه‌ی شافعیه از اهل سنت هم اقرار دارد که «نزدیک‌ترین ذی‌القربای پیامبر(ص) فاطمه زهرا(س) است.» و واقعاً هم او درست تشخیص داده است و شما دیدید بیشترین محبّت به حق و خلق در اشک‌ها و غم‌های حضرت زهرا(س) ظاهر گشت و ائمه‌ی معصومین(ع) در گِرد محور وجود مقدس آن بانوی بزرگ، ذی‌القربی هستند و همه‌ی آن‌ها آینه‌ی محبّت خدا به خلق‌اند و از این طرف هم باید مصداق محبّت مخلوق به خدا همین خانواده باشند.
این مسلّم است که اندازه‌ی انحراف هرکس به اندازه‌ی دشمنی با فاطمه زهرا است و دشمنی با علی و فرزندان او(ع) به دنبال آن است. و بعد همان شافعی می‌گوید: مسلّم بعد از فاطمه(س) علی و فرزندانش مصداق ذی‌القربی هستند و باید آن‌ها را دوست داشت.
امام عسکری(ع) می‌فرمایند: مادرمان فاطمه حجت خدا هستند برای ما، همچنان که ما حجت خدا هستیم برای مردم(154) یعنی فاطمه(س) آینه‌ی محبّت به خدا برای ائمه معصومین(ع) است. همه‌ی حرف این است که روشن شود مسیر محبّت ما باید کجا باشد همچنان که مسیر دشمنی‌ها باید روشن شود.
پیامبر خدا(ص) می‌فرمایند: «لِكُلِّ شَیْ‏ءٍ أَسَاسٌ وَ أَسَاسُ الْإِسْلَامِ حبّنَا أَهْلَ الْبَیْت»؛(155) هرچیزی اساس و پایه‌ای دارد و بدون آن اساس، آن چیز پایدار نمی‌ماند و اساس اسلام حبّ به ما اهل البیت(ع) است، و لذا اگر این محبّت در زندگی یک مسلمان وارد نشود، اسلام او برایش نمی‌ماند. اگر اهل البیت(ع) بی‌نهایت محبّت به مردم نداشتند حاضر نبودند این‌گونه خودشان را برای هدایت خلق به خطر بیندازند و این چنین سخن بگویند که قدم به قدم مردم به حقیقت نزدیک شوند. این‌گونه حرف زدن برای کسانی که در اوج رؤیت حقیقت هستند خیلی سخت است و مسلّم سکوت کردن برایشان آسان‌تر است ولی تشعشعات محبّت‌شان به خلق، اجازه نمی‌دهد که ما را از پایدار ماندن در اسلام از طریق رسیدن به اساس اسلام، محروم کنند، لذا است که می‌فرمایند: بدانید! به معنی واقعی به نمازتان دست نمی‌یابید مگر این‌که وارد محبّت ما خانواده شوید. بدین‌ معنی که هم باید وارد وادی محبّت شوید و هم باید به اهل البیت(ع) محبّت بورزید تا اسلام در جان شما شکوفا شود و روز به روز به نتیجه و ثمره برسد. شافعی در مورد محبّت اهل البیت شعر مشهوری دارد که مطلعش این است:
یا راكبا قف بالمحصّب من منى

و اهتف بساكن خیفها و الناهض‏

سحرا اذا فاض الحجیج الى منى

فیضا كملتطم الفرات الفائض‏

اِنْ کانَ رَفَضاً حبّ آلِ مُحَمَّدٌ

فَلْیشْهَدْ الثَّقَلانِ اِنّی رافِضِی(156)

اى سواره! در «محصب»- كه از سرزمین منى به‌شمار مى‏آید- توقف كن و در آن‌جا كسى را كه در «خیف» ساكن است، و یا كسى را كه از محل «خیف» عازم مقصد خود مى‏باشد، به‌ویژه حاجیان را كه در سحرگاه مانند آب نهر فرات مى‏غلطند و موج مى‏زنند و پشت سر یكدیگر عازم مقصد مى‏شوند، مورد خطاب قرار داده و بگو كه هرگاه محبّت و علاقه به «آل محمد» دلیل بر رفض (شیعه‌بودن) باشد، جن و انس گواهى بدهند كه من رافضى‏ام!! «ابن حجر» گفته است كه «بیهقى» اظهار داشته: «شافعى» ابیات مزبور را هنگامى مى‏سراید كه خارجى‏ها بر اثر حسادت و عداوتى كه با او داشتند، او را به رافضى‏ها (شیعه) نسبت مى‏دادند.(157)
ملاحظه کنید که فرهنگ اهل البیت(ع) در اصلِ اسلام به طور واضح مطرح بوده است، آنچه موجب شده موضوع در حجاب رود فعالیت امویان بوده که خود را رقیب بنی هاشم می‌دانستند و سعی می‌کردند موضوع حبّ اهل البیت(ع) را از صحنه‌ی جوامع اسلامی به بغض به اهل البیت(ع) تبدیل کنند و مسلم در یک بازخوانی مجددی که جوامع اسلامی در این امر بکنند مسیر جهان اسلام طوری به سوی اهل البیت(ع) و حاکمیت وجود مقدس حضرت صاحب‌الامر(عج) بر می‌گردد که پیروی از مکتب آن‌ حضرت مدّ نظر همه‌ی جهانیان قرار خواهد گرفت. إن‌شاءالله.
صد بار مُردم ای جان، وین را بیازمودم

چون بوی تو بیامد، دیدم که زنده بودم

صد بار جان بدادم، وز پای در فتادم

بار دگر بزادم، چون بانک تو شنودم(158)

اندر دو کون جانا، بی تو طرب ندیدم

دیدم بسی عجایب، چون تو عجب ندیدم

آوازه‌ی جمالت از جان خود شنیدم

چون باد و آب و آتش در عشق تو دویدم

اندر جمال یوسف گر دست‌ها بریدند

لختی نظر به من کن بنگر چها بریدم

می‌توان موضوعات این جلسه را را به صورت زیر جمع‌بندی کرد:
1- با توجه به سیاق آیاتی که در مورد «مودّت فی‌القربی» و اجر رسالت نبی‌الله(ص) سخن می‌گوید روشن می‌شود مودّت به اهل‌البیت(ع) یکی از مسائل مهم و اساسی مسلمانی است و موضوعی خارج از یک امر عاطفی است.
2- خداوند محبّت تامّه‌ی خود را به اهل‌البیت(ع) داده و قلب آن‌ها را ظرف مشیت و خواست خود قرار داده و از آن طرف به ما دستور فرموده تا به آن ذوات مقدس محبّت بورزیم تا از این طریق به محبّت الهی دست بیابیم.
3- انسان در تمام مراحل زندگی خود، به‌خصوص در پیری و در برزخ و قیامت، نیاز به محبّتی پایدار دارد که فقط با محبّت به امامان معصوم(ع) تحقق می‌یابد، زیرا محبّت به امور دنیایی محبّتی پایدار نیست و دل پس از مدتی بالاخره دیگر نمی‌تواند به آن امور محبت بورزد.
4- حضرت صادق(ع) فرمودند: «خداوند عملی را از بندگان نپذیرد مگر آن‌که با معرفت ما همراه باشد»، این نشان می‌دهد تمام حرکات انسان باید با توجه به جنبه‌ی نهایی آن عملی که در انسان کامل تجلی می‌یابد، صورت گیرد و محبّت به اهل‌البیت(ع) عامل چنین توجهی است.
5- خداوند قلب انسان‌ها را طوری آفریده که اگر آلوده به هوس‌ها نگردد، خودبه‌خود محبّت به انسان‌های کامل در آن‌ها شعله‌ور است و لذا راه به‌دست‌آوردن محبّت به آن خاندان پاک ، نگه‌داشتن قلوب از آلودگی‌ها است.
6- رابطه‌ی بین پایداری در عشق حقیقی و وجود مقام عصمت امامان آنچنان تنگاتنگ است که در واقع تنها عشقی، عشق حقیقی است که محبوب آن امامی معصوم باشد، تا دیگر چرا چنین کردی و چرا چنین گفتی در بین محبّ و محبوب در میان نیاید.
7- همچنان‌که در عقل نظری قضیه باید به بدیهیات ختم شود تا عقل آرام گیرد و موضوع را بپذیرد، در عقل عملی هم، موضوع باید به انسانی معصوم ختم شود تا انسان به اطمینان و آرامش برسد.
8- زیباترین اطاعت وقتی است که انسان با تمام وجود و از سر شوق قلبی اطاعت را انجام دهد و چنین اطاعتی فقط در رابطه با انسانی معصوم تحقق می‌یابد.
9- اهل‌البیت(ع) مظهر محبّت خداوند به بندگانش می‌باشند و این‌همه دلسوزی برای هدایت خلق و اشک‌های حضرت زهرا(س) به جهت به انحراف‌افتادن مسیر هدایت خلق، ظهور آن دلسوزی است.
10- خداوند در حدیث قدسی اظهار فرمود؛ خلق را خلق کردم تا شناخته شوم، و چون شناختِ خداوند به ظهور همه‌ی اسماء الهی است و مظهر آن اسماء، انسان‌های کامل می‌باشند. پس انگیزه‌ی خلقت همانا ظهور اهل‌البیت(ع) بوده است و با محبّت به آن ذوات مقدس، امکان شناخت جامع آن‌ها ممکن می‌گردد و آن شناخت منجر به شناخت خداوند می‌شود.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»