در موضوع حُب اهل البیت(ع) که در قرآن و سخنان پیامبر(ص) بر آن تأکید شده است نهتنها مسیر محبّت به پروردگار عملی میشود و انسان میرسد به این که تمام وجودش محبّت به خداوند میگردد، بلکه به خودی خود دنیایی خاص در مقابل روح و قلب انسان گشوده میشود که به عنوان نمونه؛ در خبر داریم: سهلبنحنیف انصارى كه از دوستان عالى مقام على(ع) بود در كوفه وفات كرد، هنگامى كه على(ع) از صفین به كوفه برگشتند سهلبنحنیف وفات كرده بود امام(ع) در ضمن سخنانى كه در این باره بیان داشتند فرمودند: «لَوْ أَحَبَّنِی جَبَلٌ لَتَهَافَت»؛(27) اگر كوهى مرا دوست بدارد از هم پارهپاره مىشود.
حدیث فوق میرساند که شخصیت اهل البیت(ع) طوری است که اگر کسی بتواند با جنبهی معنوی آن ذوات مقدسه مرتبط شود آنچنان جذب آنها میشود و آنچنان محبّت به آن خاندان در جانش شعله میکشد که هرگونه انانیتی در او ذوب میگردد، حتی بدنِ خود را نمیتواند تحمل کند. همانطور که در قرآن میفرماید: «لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّهِ»؛(28) اگر این قرآن را بر كوهى فرومىفرستادیم یقینا آن كوه را از هم پاشیده مىدیدى. یا میفرماید: «وَلَمَّا جَاء مُوسَى لِمِیقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْكَ قَالَ لَن تَرَانِی وَلَكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ موسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَیْكَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ»؛ و چون موسى به میعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت عرض كرد پروردگارا خود را به من بنماى تا بر تو بنگرم، فرمود هرگز مرا نخواهى دید لیكن به كوه بنگر پس اگر بر جاى خود قرار گرفت به زودى مرا خواهى دید، پس چون پروردگارش بر كوه جلوه نمود آن را ریزریز ساخت و موسى مدهوش بر زمین افتاد و چون به خود آمد گفت تو منزهى به درگاهت، توبه كردم و من نخستین مؤمن به تو هستم.
در آیهی اخیر میفرماید با تجلی نور پروردگار بر کوه، نه تنها کوه پارهپاره شد، بلکه حضرت موسی(ع) نیز مدهوش شد و به کلی خودیت خود را از دست داد و لذا چون به خود آمد عرض کرد، هماکنون با این حالِ جدید به سوی تو آمدم و در این مسیر اولین مؤمنین از امت خود گشتم.
علی(ع) و اهل البیت(ع) ظاهرشان یک چیز است و باطن آنها که محبّت برانگیز است، چیز دیگری است و افراد خاصی در زمان ائمه(ع) متوجه آن باطن شدند و در مسیر محبّت به آن خاندان قرار گرفتند که امثال میثم و کمیل و رشید هجری و سلمان از آنهایی هستند که وارد محبّت باطنی نسبت به آن حضرت شدند و از محبّت آنها به حضرت در تاریخ داستانها نقل شده است تا آنجا که موضوع محبّت به علی(ع) یک جرم به حساب می آمد و حاکمان اموی محبین آن حضرت را به قتل میرساندند.
موضوع حب اهل البیت(ع) در روایات و تأکید رسول خدا(ص) بر آن، نشان میدهد که از طریق این حب نتایجی خاص نصیب مسلمانان خواهد شد. در خبر داریم محمدبن بکیر خدمت زیدبن علی میرسد و از او میخواهد حدیثی از پدرش حضرت سجاد(ع) برایش بگوید و وی میفرماید: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فِی اللَّهِ- حُشِرَ مَعَنَا وَ أَدْخَلْنَاهُ مَعَنَا الْجَنَّةَ- یَا ابْنَ بُكَیْرٍ مَنْ تَمَسَّكَ بِنَا فَهُوَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَى- یَا ابْنَ بُكَیْرٍ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اصْطَفَى مُحَمَّداً(ص) - وَ اخْتَارَنَا لَهُ ذُرِّیَّةً فَلَوْلَانَا- لَمْ یَخْلُقِ اللَّهُ تَعَالَى الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةَ- یَا ابْنَ بُكَیْرٍ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ- وَ نَحْنُ السَّبِیلُ إِلَى اللَّهِ وَ مِنَّا الْمُصْطَفَى وَ الْمُرْتَضَى- وَ مِنَّا یَكُونُ الْمَهْدِیُّ قَائِمُ هَذِهِ الْأُمَّة»؛(29)
فرمود پدرم از پدر خود و او از جدش نقل كرد ... هر كه ما خانواده را دوست داشته باشد با ما محشور مىشود و همراه خود او را به بهشت میبریم. پسر بكیر! هركه چنگ به دامن ما بزند در مقامهاى عالى بهشت با ما خواهد بود. خدای تعالی محمد(ص) را برگزید و ما را براى او ذریه قرار داد، اگر ما نبودیم دنیا و آخرت را نمىآفرید. ای پسر بكیر خدا به واسطهی ما شناخته شد و به واسطهی ما پرستش گردید، ما راهنماىِ به سوى خدائیم، از ما خانواده، محمد مصطفى و علی مرتضی است و از ما خواهد بود مهدى و قائم این امت.
همچنین از رسول خدا(ص) داریم: «من أحبّنا أهل البیت حشره اللَّه آمنا یوم القیامة»؛(30) هر كه ما اهل بیت را دوست داشته باشد، خدا او را روز قیامت ایمن محشور مىكند.
این حدیث شریف نشان میدهد که حب امامان معصوم(ع) همهی محبّتهایی را که عامل نزدیکی به آتش است از جان انسان پاک میکند. و لذا حدیث دیگری با جامعیت بیشتر، موضوع را مطرح میفرماید و میگوید: قال رسول(ص): «معرفة آل محمّد(ص): براءة من النّار و حبّ آل محمّد(ص) جواز على الصّراط و الولایة لآل محمّد(ص): أمان من العذاب»؛(31) شناخت آل محمّد(ص) باعث بیزارى از آتش و دوستى آل محمّد(ص) وسیلهی عبور از صراط و ولایت آل محمّد(ص) سبب ایمنى از عذاب است.
ملاحظه بفرمائید قرآن از طریق مودّت ذیالقربی، چه راهی را در جلو بشر قرار میدهد! چون عشق و محبّت اتحاد میآورد، به ما میگوید عشقتان را به این خانواده بیندازید. از آن طرف هم این خانواده را طوری پرورانده که در اوج بینقصی و عصمتاند تا بتوانیم محبّت خود را به آنها بیندازیم تا با محبّت به آنها، دل به جهت نیافتن محبوب ایدهآل خود، عقبگرد نکند.
اگر انسان به غیر معصوم عشق بورزد، یا گرفتار عشق سرگردان و وَهمی میشود، که محبوب او ربطی به واقعیت ندارد، یا گرفتار عشقی منقطع میگردد که قابل ادامهدادن نیست. ولی در مودّت و محبّت به اهل البیت(ع) هر چقدر آن محبّ جلو برود بیشتر شکوفا میشود و شعلهور میگردد. چون مُحِب، با مَحبوبی متحد میشود که در اوج کمالِ انسانی است و حقیقت ایدهآل اوست. و چون حال و هوای محبوب به مُحب منتقل میشود، با مودّت به اهل البیت(ع)، نحوهای از عصمت و پاکی در قلب انسان جاری میگردد و این شروع ارتباط حقیقی با خدا خواهد شد و محبّت به خدا آن طور كه حقِ محبّت است در جان مُحِبِّ اهل البیت(ع) جریان مییابد، این است سرّ آن که با محبّت به اهل البیت(ع) راه محبّت به خدا به قلب انسان باز میشود که البته در مباحث آینده إنشاءالله باز به این موضوع میپردازیم.