آنهایی كه در این موضوع تفکر نمیکنند ممكن است بدون هیچ دلیلی بگویند این حرفها نسبت به اهل بیت(ع) غلوّ است، غافل از این که بالأخره آیا چنین شخصیتهایی در عالم هست یا نه؟ اگر کسی به درستی خدا را بشناسد و متوجه شود خداوند حقیقتی است که جامع همهی کمالات است و در عین آن که همهی کمالات را به نحو مطلق دارا است، اَحد است و آن کمالات، او را از مقام احدیت خارج نمیکند، متوجه وجود چنین مقاماتی میشود. مثل نور بیرنگ که در عین دارا بودن هفت نور، از بیرنگی خارج نمیشود، چون آن هفت نور به نحو جامعیت در نور بیرنگ هست و در نور بیرنگ مستغرقاند، صفات خداوند هم در ذات خداوند مستغرق است و یک حقیقت است که جامع کمالات است، که ما به آن حقیقت «حضرت الله» میگوئیم، حال «حضرت الله» به عنوان یک حقیقتِ وجودی، حتماً تجلی دارد و تجلی او همسنخ اوست، منتها به مخلوقیت و به نازله و چون «حضرت الله»؛ جامع کمالات است، اولین مخلوق او که خلیفهی او به حساب میآید، نیز جامع همهی اسماء الهی است، همانی که قرآن در وصف او فرمود: «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا»؛(223) خداوند همهی اسماء را به آدم آموخت، و رسول خدا(ص) در رابطه با چنین مقامی فرمودند: «اَوَّلُ مَا خَلَقَ اللّهُ نُوری»؛(224) اول چیزی که خداوند خلق کرد، نور من بود، یعنی اولین مخلوق، انسان کامل است که جامع همهی اسماء الهی است و غیر این هم نمیتواند باشد، چون ملائکه جامع اسماء الهی نیستند و هرکدام حامل اسمی از اسماء الهی میباشند، یکی حامل اسم علیم است و یکی حامل اسم مُحْیی. وقتی اولین مخلوق باید انسان کامل باشد و حامل همهی اسماء الهی است، آیا نظرکردن به انسان کامل و اسماء الهی را در مقام او یافتن و وصفکردن، غلوّ است؟
اگر انسان کامل به عنوان واسطهی فیض در عین مخلوقبودن، همهی اسماء الهی را به نحو کامل داشته باشد، پس هر علمی که در عالم هست، از پنجرهی وجود مقدس اوست که تجلی مییابد و او از آنچه در سینهی سایر مخلوقات هست، بیشتر از خودِ مخلوقات آگاه است و نسبت او در رابطه با سایر اسماء نیز همینطور است، به طوری که حیات هر ذیحیاتی از پنجرهی مقدس او تجلی میکند و او بیش از آن موجود در حیات آن موجود حاضر است. مقام مخلَصبودن چنین اقتضایی را دارد که واسطهی فیض باشد و قلب او محل تجلی اسماء الهی گردد و از طریق او آن اسماء بر بقیه تجلی کند و از خود هیچ رأی و نظری نداشته باشند. چنانچه حضرت صادق(ع) میفرمایند: «یَا جَابِرُ لَوْ كُنَّا نُفْتِی النَّاسَ بِرَأْیِنَا وَ هَوَانَا لَكُنَّا مِنَ الْهَالِكِین»؛(225) ای جابر! اگر ما با نظر و رأی خود به مردم چیزی بگوییم و فتوایی بدهیم حتماً هلاک خواهیم شد. معلوم است جان آنها واسطهی فیض بین خلق و خالق است.
وقتی رسیدیم به این نكته كه یك عدهای هستند كه در عین داشتن مقام مخلوقیت، سراسر وجودشان را حق در اختیار دارد، بقیه میتوانند جایگاه خود را در نسبت با آنها تعیین کنند و به اندازهای كه به آنها نزدیكاند از ارتباط با حق بهرهمند شوند. با توجه به این امر غلوّ در این موضوع چه معنی دارد؟ غلوّ وقتی است كه صفات انسان كامل را به كسی غیر از انسان كامل نسبت دهیم، یا انسان کامل را در حدّ خالق بالا ببریم، در حالی که آنها میفرمایند: «اجْعَلُونَا مَخْلُوقِینَ وَ قُولُوا فِینَا مَا شِئْتُم»؛226 ما را آفریدهی خدا بدانید آنگاه هر کمالی را که مایلید در وصف ما بگوئید جا دارد.