بسماللهالرحمنالرحیم
(وَالَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلوُا الصّالِحاتِ فی رَوْضاتِ الْجَنّاتِ لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِهِمْ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبیرُ ذلِكَ الَّذی یُبَشِّرُ اللهُ عِبادَهُ الَّذینَ ء امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ قُلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ اَجْراً اِلاَّ الْمَوَدة فی القُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فیـها حُسـْناً اِنَّ اللهَ غَفـورٌ شَكُورٌ (3)
كسانى كه ایمان آورده و كارهاى شایسته انجام دادهاند در باغهاى بهشتاند و هرچه بخواهند نزد پروردگارشان براى آنها فراهم است؛ این است فضل بزرگ الهی.
این همان چیزى است كه خداوند بندگانش را كه ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند به آن نوید مىدهد! بگو: من هیچ پاداشى از شما برای رسالتم درخواست نمىكنم جز دوستداشتن نزدیكانم؛ و هركس كار نیكى انجام دهد، بر نیكىاش مىافزاییم؛ چرا كه خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.
خداوند در آیات فوق ابتدا نتیجهی ایمان و عمل صالح را گوشزد میفرماید که آن بهشتی است با همهی مطلوباتی که افراد طلب میکنند و آن را فضل کبیر و یک لطف بزرگ از طرف پروردگار میداند. سپس در آیهی بعد آن بهشت را بشارتی برای اهل ایمان بر میشمارد. پس از طرح چنین نتیجهای برای دینداران، به پیامبرش دستور میدهد بگو: من در راستای رسالت که راه دینداری را برای شما گشوده، هیچ اجر و مزدی نمیخواهم مگر دوستی و مودّت نزدیکانم. از طرز بیان قسمت اخیر آیه معلوم است كه خداوند نكتهی مهمی را مطرح میكند و به همین دلیل شكل گفتن را تغییر داد و نفرمود «و این بشارت الهی برای كسانی است كه به نزدیكان من مودّت و محبّت دارند» بلکه میگوید: ای پیامبر به آنها بگو- تازه به این نحو هم بگو- كه نتیجهی رسالت من و جزای رسالت من وجواب صحیح و برخورد صحیح با رسالت من، این است كه شما مسئلهی دینداری را به مودّت نزدیکانم بكشانید. یعنی آن موضوع را مسئلهای بالاتر و شدیدتر از ایمان و عمل صالح معرفی میکند.
بدون آنکه بخواهیم مسئله را با احساسات دنبال کنیم و تعصب شیعهبودن خود را به میان آوریم از خود میپرسیم موضوع مودّت نزدیکان چیست که در قرآن اینچنین با اهمیت و به شکل خاص مطرح میفرماید؟ آیا شیعهی واقعی كه مكتبش مكتب محبّت و عشق به اولیاء الهی است، با تدبّر در قرآن و با راهنماییهای قرآن به این مطلب رسیده است، یا یک نوع فرقهگرایی است؟ آیا در آیات قرآن دقت كرده و حساسیت به خرج داده تا به قلهی فهم آیات الهی دست پیدا كرده است، یا این عقیده را که باید به اهلالبیت پیامبر(ع) محبّت داشت تا دینداری انسان کامل باشد، به طور عادی بهدست آورده است؟ در خصوص موضوعی که در این آیه مطرح است باید بسیار دقّت و حوصله داشت تا متوجه نتایج فوقالعادهی حبّ به اهلالبیت پیامبر(ع) شد، مثل آدمی كه میخواهد برود چیز مهمی را از سر یك قله بردارد، باید خیلی پاهایش را محكم بردارد، زیرا به گفتهی مولوی:
هر كه او ارزان خرد، ارزان دهد
گوهری،طفلی بهقرصی نان دهد
اگر ما مسئلهی بزرگی را ارزان بخریم، بهخوبی از آن استفاده نمیكنیم. و موضوع محبّت و مودّت به اهلالبیت(ع) بهواقع موضوع بسیار مهمی است که اگر با حوصله مطلب را دنبال کنیم انسان از عظمت آن حیرت میکند.
بههرحال خداوند در معرفی بهشتی که به مؤمنین بشارت میدهد میفرماید: «ذلِكَ الَّذی یُبَشِّرُ اللهُ عِبادَهُ الَّذینَ ءامَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ»، سپس به پیامبر(ص) دستور میدهد: «قُلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ اَجْراً اِلاَّ المَوَدة فی القُرْبی»؛ از خودمان میپرسیم چرا در میان بحثِ بشارت الهی به مؤمنینی كه عمل صالح انجام میدهند، یك مرتبه بحث «مودّت به نزدیکان» را پیش میكشد. از طرز سخن معلوم است كه یك چیزِ مهم و اساسی را به میان آورده و این از خود آیه و از آوردن كلمهی «قُلْ» مشخص است، علاوه بر اینکه به اصطلاح اُدبا جمله با استثناء آمده که یک نحوه حصر را میرساند، مثل اینکه به کسی گفته شود، بگو هیچكس را قبول ندارم غیر از این آقا، با این طرز بیان قبولداشتن بقیه را مطلقاً نفی كردهاست، ولی اگر بگوید من این آقا را قبول دارم؛ دوستداشتن بقیه را نفی نکرده. این دو نوع گفتار یك معنی را به خواننده خبر نمیدهد، هرچند در هر دو جمله خبر از آن است که این آقا را قبول دارد.
خداوند در آیهی مورد بحث میفرماید: «قُلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ اَجْراً اِلاَّ المَوَدة فی القُرْبی»؛ در راستای رسالت خود چیزی جز مودّت نزدیکانم را نمیخواهم، به این معنی که اجر رسالت مرا نمیدهید، مگر اینكه به ذیالقربی مودّت بورزید. طبیعی است که یک انسان محقق و کسی که میخواهد دینداری خود را از قرآن بگیرد و میداند قرآن به عنوان کتاب خدا ظرائفی را به همراه دارد، باید این موضوع را با دقت و خارج از احساسات دنبال کند، تا إنشاءالله به آن چیزهایی كه باید با نور خداوند از طریق این آیه به آن برسد، دست یابد. بنده با دقّت در تفسیر شریف المیزان و سخنان علامه طباطبائی(ره) احساس میکنم ایشان با همین دقت به آیه نظر انداختهاند.
مستحضر هستید كه علامه طباطبائی(ره) یك مفسر خاص هستند، زیرا سعی دارند در تفسیر المیزان کوچکترین احساساتی را که پایهی عقلی نداشته باشد وارد نکنند. حتی ایشان در تفسیر ارزشمند خود ذرّهای از مبنای استدلالی و حِكمی خارج نمیشوند. ابنسینا یك فیلسوف بزرگ است، در عین حال شاعر هم هست، ولی همواره مواظب است در کتابهای فلسفی حرفهایی را كه میخواهد بزند با شعر مخلوط نكند چون میداند شعر، عامل تحریك عواطف است و ممكن است در مباحث عقلی باعث شود عقل تحت تأثیر عاطفه قرار بگیرد و از مسیر استدلال خارج گردد. علامه طباطبایی(ره) هم یك شاعرِ اهل دلاند ولی در تفسیر قیم المیزان مواظباند حرفی كه احساسات را بر میانگیزاند نزنند، تا در تفسیر قرآن ذرّهای از مسیر استدلالی خارج نگردند، وگرنه میدانند که شعر در جای خود جایگاه بزرگی دارد.
ابتدا خلاصهی نظرات ایشان را در ذیل آیهی مذکور طرح میکنیم و سپس مورد بررسی قرار میدهیم.
علامه طباطبائی(ره) میفرمایند:
«اینکه خداوند به پیامبرش میگوید: در رابطه با اجر رسالت بگو، اجری در رابطه با آن نمیخواهم مگر دوستی نزدیكانم، از آنجاییكه استثناء در آن آیه، استثنای منقطع است، موضوعی است در رابطه با هدایت مسلمانان. و با توجه به آیهی 48 سوره سبأ كه میفرماید: «قل مـا سَئَلْتُكُمْ مِن اَجْرٍ فَهُوَ لَكُم…» بگو این اجر و مودّت ذیالقربی که از شما میخواهم، باز در رابطه بـــا ادامهی دینداری است و آن برای خود شما مفید است. زیرا اسلام هرگز مردم را دعــوت نمیكند به اینكه خویشاوندان پیامبر(ص) را بهخاطر اینكه خویشاوندان او هستـــند دوست بدارند، بلكه آن محبّت، محبّت فی الله است بدون اینكه مسئلهی خویشاونــدی كمترین دخالتی در آن داشته باشد. صلهی رحم هم غیر از محبّت به رحم است، چون اسلام بر هر محبّتی به جز محبّت به خدا خط بطلان كشیده است و با توجه به اخبار زیادی كه از طریق سنی و شیعه وارد شده همهی آنها آیه را به مودّت عترت تفسیر كردهاند و طایفهی دیگر از روایــــات كه مردم را در جهت فهم كتاب خدا به اهلالبیت ارجاع داده، كمـــك میكند تا متوجه باشیم منظور از واجبكردن مودّت اهلالبیت و اجر رسالت قراردادن آن مودّت، تنها این بوده كه این محبّت وسیلهای گردد تا مردم را به ایشان رجـوع دهد واهلالبیت مرجع علمی قرار گیرند. لذا مودّتی كه اجر رسالت فرضشــده چیزی ماورای خود رسالت و دعوت دینی و بقاء و دوام آن نیست و در واقع همــــان است كه بگوید: «من هیچ اجری نمیخواهم».
هم چنین در جواب كسانی كه میگویند اگر «فی القربی» خانوادهی پیامبر محسوب شود پیامبر(ص) متهم میشوند به اینكه دین خدا را وسیلهی ارتزاق خانوادهی خود كرده و لذا فیالقربی را باید به كسان دیگری نسبت داد، علامه طباطبایی(ره) استناد میكنند به آیهی «قل لا اسئلكم عَلَیْهِ اَجْراً ،اِنْ هُوَ اِلاّ ذِكْری لِلْعالَمین»؛(4) بگو این اجری كه در برابر رسالتم به شما پیشنهاد میكنم، یعنی «مودّت فی القربی» چیزی نیست جز «ذِكْری لِلْعالَمین»؛ ذکر و وسیلهی الهیشدن بشریت، تا مردم معارف دین خدا را از اهلالبیت(ع) بگیرند، نه اینكه مالی به آنها بدهند، پس اجری كه در آیهی مورد بحث در رابطه با رسالت خواسته شده، نفعی است كه عایــد مؤمنین میگردد نه عاید عترت پیامبر(ع). مضافاً كه در سورهی فرقان، آیهی 57 میفرماید: «قل ما اَسئَلُكُمْ عَلَیْهِ مِنْ اَجرٍاِلا مَنْ شاءَ اَنْ یَتَخِذَ اِلی رَبِّهِ سَبیلاً»؛ یعنی مزد من در انجام رسالت این است كه اگر یكی از شما بخواهد راهی به سوی پرودگارش اتخاذ كند و دعوت مرا به اختیار بپذیرد، همین مزد من است. یعنــی چیزی جز دعوت در كار نیست.