تربیت
Tarbiat.Org

مبانی نظری و عملی حبّ اهل‌البیت(ع)
اصغر طاهرزاده

مصداق واقعی عشق

چقدر خوب است كه عزیزان متوجه شوند به راحتی نمی‌‌توان به محبّت ‌به خدا دست پیدا كرد و از وسیله‌هایی که خداوند نیز بر آن تأکید دارد غافل ماند. می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»؛(32) اى كسانى كه ایمان آورده‏اید تقوای الهی پیشه كنید و جهت قرب به او وسیله‌ی مخصوص آن را به‌دست آورید، و در راه رسیدن به او تلاش و جهاد كنید، باشد كه رستگار شوید.
حضرت کاظم(ع) در تفسیر آیه‌ی فوق در راستای به‌دست‌آوردن وسیله‌ جهت قرب الهی می‌فرمایند: یعنی طاعت و عبادت و ترک معصیت، پس از معرفت به امام و پیروی از او. و علی‌بن ابراهیم در تفسیرش می‌گوید معنی آیه این است که به‌واسطه‌ی امام و به‌وسیله‌ی او به خدا نزدیک شوید.(33) اگر این نكته به خوبی روشن شود که راه ارتباط با خدا انسان‌های کاملی هستند که عین انسانیت می‌باشند، آن وقت جایگاه محبّت به اهل البیت(ع) و نتایج آن به خوبی روشن می‌شود.
با دقت در آیات مربوط به اهل البیت(ع) می‌توان متوجه شد که عشق به خدا به غیر از طریق اهل البیت(ع) محال است، وقتی این موضوع به خوبی روشن شد، ثابت می‌شود ‌كه مدعیان عشق به خدا که از مسیر محبّت به اهل‌البیت(ع) غافل‌اند، متوجه نیستند كه واقعاً به خدا عشق ندارند. به قول حافظ: «عشق داند كه در این دایره سرگردانند» چون عشق از قلب ریشه می‌گیرد و قلب با نظر به جلوه‌ی عینی محبوب به آرامش می‌رسد، جلوه‌هایی که در خیال ظاهر می‌شوند و لذا تا مصداق واقعی عشق تجسم نیابد، عشق محقق نمی‌شود و رابطه‌ی انسان با خدا در حدّ مفهوم عقلی باقی خواهد ماند و به دلدادگی منجر نمی‌گردد ولی وقتی محبوب مصداق پیدا کرد امکان تعلق قلبی به آن فراهم می‌گردد و لذا رسول خدا(ص) فرمود: «مَنْ رَانی فَقَدْ رَأی الحق»؛(34) هرکس مرا ببیند خدا را دیده است. یعنی آن حضرت آیت کاملی از خداوند هستند که امکان انتقال به خداوند را به بیننده‌ی آن حضرت می‌دهد و از طرفی باید خود حضرت دوست‌داشتنی باشند، تا معشوق همسنخ عاشق باشد و بتواند نیاز عاشق را به عنوان وجودِ برینِ عاشق رفع کند.
از شخصیت‌های مشهوری که در مقام حبّ فی‌الله سرآمدِ عارفان تاریخ به‌شمار می‌آید جناب عمربن علی حموی مصری مشهور به «ابن‌فارض»، عارف بزرگ قرن هفتم هجری است.(35) وی در شرح احوالات خود می‌گوید:
ذَهَـبَ الْعُمْرُ ضِیاعاً وَانْقَضی

باطِـلاً اِذْلَمْ اَفُزْ مِنْكُمْ بِشَیْء

غَیْرُ مَا اُولِیْتُ مِنْ عَقْدی وَ لاَ

عِتْرَةِ الْمَبْعُوثِ حَقّاً مِنْ قُصَیّ

یعنی؛ عمر من ضایع و باطل گشت، چراكه به هیچ‌وجه به حقیقت شما نرسیدم و كامیاب نشدم. غیر از عقد و گره‌ی ولایت عترتِ برانگیخته شده‌ی به حق از اولاد قُصَیّ (عترت و خاندان محمدبن‌عبدالله... ابن‌قُصَیّ) كه آن به من رسیده است.
یعنی؛ نتیجه یك عمر سیر و سلوك الی‌الله، وصول به ولایت عترت طاهره است كه به صورت بخشش به من عطا شده و من از آن كامیاب و فائز گردیده‌ام.(36)
این نشان می‌دهد که اگر سیر و سلوک و حبّ فی‌الله از حبّ اهل‌البیت(ع) هم شروع نشود اگر سیر و سلوک خالص باشد بالاخره به حبّ آن ذوات مقدسه می‌انجامد تا سالک بتواند نتیجه‌ی کار خود را بیابد.