تربیت
Tarbiat.Org

مبانی نظری و عملی حبّ اهل‌البیت(ع)
اصغر طاهرزاده

مسیر قبول عبادت

پس انسان وقتی در مرحله‌ی ارتباط با خدا است که دل در میان باشد و وقتی دل در میان است که نظرها به مصداق اسماء الهی یعنی ائمه‌ی معصومین(ع) معطوف گردد و از آن طریق بتوان از طریق نماز به ذکر الهی دست یافت. در همین رابطه است که حضرت صادق(ع) می‌فرماید: «نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِی لَا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا»؛(128) سوگند به خدا مائیم آن اسماء حسنایی كه خدا عملى را از بندگان نپذیرد مگر آن‌كه با معرفت به ما همراه باشد. البته عنایت داشته باشید که معرفت به اهل‌البیت(ع) چه معرفتی است که اولاً: منجر به نظر به اسماء حسنای الهی می‌شود. ثانیاً: مسیر قبول عبادت بندگان می‌گردد. حدّاقل به موضوعِ معرفت به حقیقت نوری آن ذوات مقدسه فکر بفرمایید.
با توجه به این‌که خداوند می‌فرماید: جهت یاد و ذکر من نماز به‌پا دارید، پس این درست نیست که بعضی‌ها نماز می‌خوانند ولی به دنبال فراغتی هستند که از طریق ذکر خاصی دلشان را با خدا مأنوس کنند. باید بتوانیم کاری کنیم که «نماز» همه چیز ما بشود و از دریچه‌ی نماز راه انس با خدا بر جانمان باز شود. بقیه‌ی اذکار هم وقتی به مقصد اصابت می‌کند که جان ما از طریق نماز راه ارتباط با خدا را بگشاید و معنی این‌که فرمود: اگر نماز قبول شود سایر اعمال نیز قبول می‌شود، همین است. آن وقت فراموش نفرمائید حضرت صادق(ع) فرمودند: اعمال بندگان را خداوند قبول نمی‌کند مگر با معرفت به ما و این که متوجه شویم آن‌ها اسماء حسنای الهی هستند و از طریق مودّت و دل‌سپردن به آن‌ها، دل وارد میدان انس با اسماء الهی می‌شود و خداوند را در منظر خود می‌یابد، از این طریق است که نماز ذکر انسان می‌شود و بهره‌های فراوان آن نصیب انسان می‌گردد. اگر علامه‌ی طباطبائی‌ها«رحمة‌الله‌علیهم» از دولت سر نمازهایشان به جایی رسیدند با توجه به آن مودّت و آن معرفت بود که نمازهایشان نماز شد. به قول خودشان در یک چله‌ای که در باغ‌های روستای دماوند مشغول ذکر بودم، همراه با ذکر من کلاغ‌ها هم ندای الله، الله سر می‌دادند. ما هم اگر بنا است کاری برای خود بکنیم با همین نمازها می‌توان چنین کاری کرد. عمده آن است که سیر رسیدن به محبّت را وارد زندگی کنیم آن هم از طریق صحیح، تا به جمعیت خاطر برسیم، آن وقت می‌بینید نماز از دست‌تان نمی‌رود.
شیعه به جهت مودّت و معرفت به اهل البیت(ع) مشهور بود که به نحو آرام و طمأنینه نماز می‌خواند و لذا عُبیدالله‌بن‌زیاد وقتی وارد کوفه شد و خواست مخفی گاه مسلم بن عقیل را بیابد به غلام خود مَعْقِل گفت به مسجد برو و با کسانی اُنس بگیر که به آرامی و طمأنینه نماز می‌خوانند آن‌ها شیعیان حسین‌اند و می‌توانی از آن طریق بر مسلم‌بن‌عقیل دست یابی و اتفاقاً هم او متوجه مسلم بن عوسجه شد و از آن طریق به مخفی‌گاه جناب مسلم بن عقیل دست یافت.
انسان با محبّت به ذوات قدسی امامان معصوم(ع) وسعت می‌یابد و از دیوارهای تنگ دنیا آزاد می‌شود و از آن طریق آتش جهنم را خاموش می‌کند. همین‌طور که آتش دنیا را خاموش می‌کند. این است که اهل دل می‌فرمایند: «محبّت؛ بهشتِ نقد است» و برای ورود به چنین بهشتی خداوند پای مودّت حقیقی را جلوی روی مؤمنین باز کرده است. و به شما عزیزان عرض کنیم، این مودّت، برای ماها که دوران پیری را می‌گذرانیم بسیار کارساز است و ما شدیداً به مودّتی که در منظر آن امامی معصوم باشد بسیار نیاز داریم تا دوران پیری از شور و نشاط خارج نشود. مخاطب بحث‌های ما عموماً جوانان هستند که تا حدّی با نوعی یا انواعی از مودّت و محبّت مرتبط هستند ولی مودّت به امامان معصوم(ع) آن وقتی که محبّت‌های جوانی فرو می‌نشیند بسیار حیات‌بخش است، هم در سنین پیری و هم در قبر و برزخ. در قبر و برزخ شدیداً محبّت‌ ورزیدن به انسان‌های پاک و متعالی جان را ارضاء می‌کند و جوانان هم باید تلاش کنند وارد محبّت به امامان معصوم(ع) شوند وگرنه وقتی سنی از آن‌ها گذشت و محبّت به امور دنیا فرو نشست، اگر این مودّت نباشد، زندگی سختی انسان را فرا می‌گیرد. ممکن است تا مدتی محبّت به امور دنیایی را به خود القاء کنیم ولی از یک مرحله‌ای، دیگر دل نمی‌تواند محبّت به این امور را بپذیرد و اگر محبّت به امامان معصوم(ع) در همان دوران جوانی پایه‌هایش ریخته نشود، در وقتی که دیگر امور دنیایی دل را جذب نمی‌کنند فشارهای زیادی به انسان وارد می‌شود و انواع افسردگی‌ها به انسان روی می‌آورد.
به جهت نتایج فراوانی که دارد خداوند می‌فرماید به معصومین(ع) عشق بورزید و همه‌ی شرایط برای این نوع عشق‌ورزیدن را فراهم کرده است. چون هم می‌توان به راحتی متوجه شد آن‌ها عین بندگی خدایند و تمام وجودشان هدایت خلق است به سوی حق و هم می‌توان فهمید که این‌ها ذوات مقدسی هستند که دل تماماً در طلب آن‌هاست، همین‌که وارد این راه شدیم ملاحظه می‌کنیم محبّت آن‌ها در جان ما نهاده شده است. رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «إِنَّ حبّ عَلِیٍّ قُذِفَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ فَلَا یُحبّهُ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا یُبْغِضُهُ إِلَّا مُنَافِقٌ‏»؛(129) محبّت حضرت على(ع) در دل مؤمنین جاى گرفته است. پس غیر از مؤمن كسى على(ع) را دوست ندارد و غیر از شخص منافق بغض او را نخواهد داشت.
در روایت داریم که خَیْثَمَه می‌گوید: خدمت حضرت باقر(ع) رسیدم حضرت فرمودند: «یَا خَیْثَمَةُ إِنَّ شِیعَتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ یُقْذَفُ فِی قُلُوبِهِمُ الْحبّ لَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُلْهَمُونَ حبّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ إِنَّ الرَّجُلَ یُحبّنَا وَ یَحْتَمِلُ مَا یَأْتِیهِ مِنْ فَضْلِنَا وَ لَمْ یَرَنَا وَ لَمْ یَسْمَعْ كَلَامَنَا لِمَا یُرِیدُ اللَّهُ بِهِ مِنَ الْخَیْرِ...‏»؛(130) ای خیثمه! حبّ ما اهل‌البیت در دل‌های شیعیان ما القاء می‌شود و محبّت ما به آن‌ها الهام می‌گردد، ما را دوست می‌دارند و فضائل ما را تحمل می‌کنند، در حالی‌که نه ما را دیده‌اند و نه کلام ما را شنیده‌اند. این برکات از آن‌روست که خداوند اراده کرده است که به آنان خیر برساند.