ممکن است تصور شود چون این دو بزرگوار در یک زمان و در یک عصر زندگی میکردند باید یک دغدغه داشته باشند و یک نوع حضور در جامعه پیدا میکردند. باید عرض کنم به یک معنا این دو بزرگوار دو دغدغهی متفاوت داشتند و از این جهت دو نوع رجوع به حضرت حق دارند. حضرت امام خود را به مشروطه وصل کردند و با مرحوم مدرس ملاقات دارند و به صورت جدّی در تاریخی حاضر میشوند که تاریخ تقابل بین مرحوم آیت الله کاشانی و دکتر مصدق است. یعنی حضرت امام در عصری حضور یافته که بنا است نظام سیاسی عالم عوض شود و حضرت علامه در عالمی حاضر شدهاند که بنا است نظام الحادی عالم عوض شود و از این جهت میتوان گفت در دو عالَم زندگی میکنند که به یک جا ختم میشود. آیا ائمه معصومین(ع) با اینکه همه معصوماند، در شرایط مختلف ظهورات مختلف ندارند؟ به این معنا که حضرت حق از طریق آنها برای انجام رسالتی که داشتهاند متفاوت ظهور کرده است. این تفاوتها به این معنا نیست که بگوئیم یکی ناقص است و دیگری کامل. بنده اگر یک ذره نقص در حقیقتِ نگاه علامه میدیدم اظهار میکردم، آنچه معتقدم این است که برای این تاریخ علامه باید بیاید و ما را تغذیه کند و هرگز نمیتوان تفسیر المیزان را یک کار سادهای دانست که بدون آن امکان ادامهی انقلاب ممکن باشد. تفسیر گرانسنگ المیزان به معنای خاص خودش در تاریخ ما حاضر شده ولی با اینهمه، مبانی فکری این تاریخ را انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) شکل دادهاست. خدمت علامه طباطبائی در دل انقلاب اسلامی بینظیر است. آقای مطهریها آن معارف عالیه را از علامه گرفتند و انقلاب اسلامی را تغذیه کردند ولی بستری را که بتوان افکار علامه طباطبائی و امثال ایشان را به ظهور آورد، انقلاب اسلامی فراهم کرد. مکرر عرض کردهام آیت الله جوادی که یکی از پشتوانههای تمدنی این انقلاباند، هر چه از نظر فکری دارند از علامه دارند و اگر هم به حضرت امام رجوع دارند این رجوع هم انعکاس فکر علامه است، با این همه این انقلاب اسلامی و شخصیت حضرت امام است که آن معارف را در جای خود قرار میدهد و به معنای حقیقی خود تبدیل میکند.
اینکه عرض میکنم حضرت الله بر قلب مبارک این بزرگان تجلی میکند به این معنا نیست که حضرت الله در قلب هر عالمی یک شکل ظهور دارد. اسم جامع الله در عین جامعیت براساس نسبتی که آن عالم با آن پیدا میکند به صحنه میآید و از این جهت میتوان گفت، حضرت الله بر قلب علامه طباطبائی تجلی میکند و حاصلش تفسیر المیزان میشود و بر قلب حضرت امام تجلی میکند و حاصلش انقلاب اسلامی میگردد و با توجه به حضوری که در عوالم بالا دارند، سالهای سال در تاریخ جلو میروند و تفصیل مییابند. ابی سعید خراز میگوید درست است اسم جامع الله در هر جا و در هر مظهری هست، اما وقتی میخواهد ظهور پیدا کند، براساس آن شرایط ظهور پیدا میکند، هر چند در همانجا هم که به اسمی خاص مثل قدیر ظهور میکند، الله است که ظهور کرده و اوست که قدیر است، الله است که سمیع است. در واقع ما پشت این دو اسم یعنی اسم قدیر و سمیع، اسم الله را میبینیم به جامعیت. مثل آن که در آینه انقلاب اسلامی و تفسیر المیزان حضرت الله را مییابیم که با ما سخن میگوید ولی در دو آینه و برای یک هدف.
با توجه به آنچه عرض شد سلوک ذیل شخصیت امام خمینی(ره) یک معنای عمیقتری پیدا میکند و قضیهی اصلاح نظام سیاسی عالم با حضور انقلاب اسلامی، به عوالم دیگر مرتبط میشود، با اینهمه برای تصحیح نظام فرهنگی عالم باید از علامه غفلت نکرد وگرنه در این امر عظیم متوقف میشویم.