تشخیص طیفها که کدام مُمِدّ انقلاباند و کدام حجاب انقلاب؛ همیشه آسان نیست مگر آن که اهداف انقلاب را در هر مرحله از تاریخِ انقلاب بشناسیم. از اول معلوم است امثال مهندس بازرگان با توجه به نگاهی که نسبت به غرب دارند از یک جا به بعد نمیتوانند همراهیشان با انقلاب را ادامه دهند، حال یا ما شرایط را فراهم میکنیم و کمک میکنیم تا نگاه آنها را عوض کند و یا استعفا دهند. متأسفانه مهندس بازرگان تا آنجا از امام و انقلاب فاصله گرفت که کتاب «انقلاب اسلامی در دو جهت» را نوشت و علناً با سیاستهای نظام در رابطه با ادامهی جنگ، بعد از فتح خرمشهر مقابله کرد در حالی که حضرت امام و نظام اسلامی سعی بر مدارا با ایشان را داشت. شما ذیل شخصیت امام با آن نگاهی که میخواهید یک انقلابی به وسعت تاریخ ایجاد کنید، دیگر نمیتوانید برای بازرگان جایی قائل شوید مگر به عنوان یک شهروند با هر سلیقهای که دارد. از این جهت باید قبول کرد این نوع افراد هم در تمدن اسلامی جا دارند. چه اشکال دارد کاری که اروپاییها در تمدن خود ادعا کردند که هر دینی را در تمدن خود جای میدهند و از این طریق با حفظ اصول سکولاریسم، تاریخ جهان را دست گرفتند و به جهت حضور نفس امّاره نتوانستند ادامه دهند، ما با حفظ اصول اسلامی ادامه دهیم؟ اصول ما مشخص است. کلّیت نظام جهتش طوری است که این نوع افکار میتوانند به عنوان شهروند در آن باشند و چون نظام اسلامی مطابق فطرت انسانها است مقابلهای عمیق از طریق این افراد با آن صورت نمیگیرد و پس از مدتی با خود درگیر میشوند، بهخصوص؛ باز تأکید میکنم زمانه، زمانهای است که فرهنگ مدرنیته قدرت قانعکردن روحها را از دست داده است و روح دیگری در حال شکل دادن به پدیدههای فرهنگی است و چون فرهنگمدرن با همهی عناصرِ مقوماتش به تقابل با انقلاب اسلامی آمده، باید امید داشت که مقاومتهایی که در مقابل انقلاب اسلامی از طریق فرهنگ غربی میشود چندان پایدار نباشد مشروط بر این که از تنگ نظریهای تاریخیمان آزاد شده باشیم.
فرهنگ مدرن همه فرهنگها را متلاشی کرد و در همان راستا خود نیز در حال متلاشیشدن است زیرا برعکس فرهنگهای دینی، هیچچیز ثابتی را برنتابید، درک این نکته برای فهم این عصر و زمانه بسیار ضروری است و این موجب میشود تا لایههای زیرین فرهنگ معاصر را دریابید و در پایگاه انقلاب اسلامی بهترین موضع را داشته باشید.