تربیت
Tarbiat.Org

عقل و ادبِ ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ
اصغر طاهرزاده

وَهمی که بر ذهن حاکم است

سؤال: صحبتی که با بعضی از دوستان داشتیم این بود که سلوک ذیل شخصیت امام خمینی(ره) در واقع یک تذکر است در این تاریخ و فلسفه‌ی وجودی ما در گرو همین تذکری است که باید بین نیروهای متعهد به انقلاب اسلامی اتفاق بیفتد. این آن چیزی است که می‌توان خلأ آن را بین نیروهای متعهد به انقلاب اسلامی احساس کرد. وقتی به جریان‌های فکری که در انقلاب حضور دارند و تحت همین عنوان دور هم جمع می‌شوند، نگاه می‌کنیم در عین حالی که وحدتی بین‌شان وجود دارد اما گویی از نوعی بیگانگی نیز رنج می‌برند و برای رفع آن، راه حل می‌طلبند، هر چند وجه بیگانگی ملموس نیست ولی در باطنِ قضیه می‌توان آن را احساس کرد. نگاه‌ها طوری است که هر جریان فقط خود و داشته‌های خود را می‌بیند و عموماً داشتن‌های بقیه جریان‌های انقلابی را به چیزی نمی‌گیرد. تنها در حدّ احترامی که باید به بقیه‌ی شخصیت‌های فکری بگذارند، محدوداند.
عرض ما به رفقای جبهه‌های مختلف فکری انقلاب این بود که سلوک ذیل شخصیت امام خمینی(ره) حرفش این است که بیایید وجه وحدت را با مبنایی که ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام محقق می‌شود، شکل دهیم تا هر کسی در جایگاه خودش دیده شود و براساس چنین سلوکی هر کس جایگاه خود را نیز پیدا می‌کند. این چیزی است که نیاز است بین جریان‌های فکری انقلاب اتفاق بیفتد.
آن چیزی که فارغ از موضوع فوق نباید مورد غفلت قرار گیرد، نظر به انقلاب اسلامی در متن فعالیت‌های فرهنگی است. بسیاری از آن‌هایی که مشغول کارهای فکری و اندیشه‌ای هستند عموماً به بحث‌های انقلاب اسلامی نظر ندارند و در فضای فکری خودشان مشغول‌اند و یک نسبت جدّی بین آن فعالیت‌ها و انقلاب اسلامی تعریف نکرده‌اند و این غیر از آن بیگانگی است که بین نیروهای جبهه فکری هست که آینده‌ی نظام فکری را باید در دست بگیرند.
علاوه بر موضوعات فوق فرض کنید که ما آمدیم و امام را و تذکر به شخصیت اشراقی امام را در این تاریخ جدّی مطرح کردیم، حال با آن جبهه‌ای که در عین نظر به مؤلفه‌های عرفانی و فلسفی، نسبت به اهداف اصلی انقلاب بی‌تفاوت است و به یک معنا در فضای تحریف شخصیت امام قدم می‌زند، چطور باید برخورد کرد؟ با توجه به این امر اخیر گویا ما تا مدت‌های زیادی راه در پیش رو داریم و اگر موانع و ملزومات این راه را ندانیم به راحتی دچار یأس خواهیم شد، چون ملزومات راهی که در پیش داریم را درست نشناخته‌ایم و مقداری که جلو برویم از خود می‌پرسیم نتیجه چه شد؟ در راستای غفلت از ملزوماتِ این راه، به عنوان مثال هنوز به این خودآگاهی نرسیده‌ایم که تا اصالت وجودِ ملاصدرا به کف جامعه نیاید نمی‌توان انتظار داشت اشراق فهمیده شود و در راستای آن، معنای سلوکِ اشراقی نهادینه گردد. پس نباید امیدوار باشیم قبل از فهم اصالت وجود و نظر به تشکیکی‌بودن آن، اتفاقی بیفتد. بر فرض اتفاقی هم بیفتد اگر نتوانیم جای آن را در متن انقلاب درست معنا کنیم، همان اتفاق ما را از اصل مسئله غافل می‌کند و عملاً تصمیمات اشتباهی می‌گیریم و موضع‌مان را عوض می‌کنیم. مثل ظهور پدیده داعش که بین بعضی از نیروهای مذهبی بلوایی به پا کرده که به گمان آن‌ها گویا همان سفیانی است. خیلی راحت احساسی می‌شوند و می‌روند در فضایی که شما تصورش را هم نمی‌کردید. این نگاه با این شاخصه‌های احساسی‌اش گام‌های سلوک ذیل شخصیت امام را در سیری که باید در جامعه ایجاد کند، ندیده می‌گیرد و به امید آن که وقت ظهور حضرت مهدی(عج) نزدیک است نسبت به هر کار عمیقِ فرهنگی بی‌تفاوت می‌شود، دیگر نه نظر به تفسیر المیزان می‌ماند و نه نظر به تفسیر سوره حمد حضرت امام خمینی(ره) زیرا که هنوز در حدّ خیال با آموزه‌های دینی بر خورد داریم. گویا وَهمی بر روی ذهن ما حاکم است و می‌خواهیم با همان وَهم جامعه آرمانی خود را تشکیل دهیم. چیزی که بعضاً در فضای فرهنگی دولت نهم و دهم در بعضی از افراد به چشم می‌خورد و بعد که به نتیجه مورد انتظار نرسیدند یک نوع یأس در آن‌ها پیدا شد. وقتی به جمع بعضی از دوستان جبهه فکری نظر می‌کنید این حالت احساس می‌شود و در نتیجه آن یأسی هم که در پی می‌آید را می‌یابید. با شور و نشاط اولیه به میدان می‌آیند بعد که با انبوه تنگناهای تاریخیِ جامعه روبه‌رو می‌شوند و می‌بینند انگار اوضاع پیچیده‌تر از این حرف‌هایی است که فکر می‌کردند، بدون این‌که جایگاه حرکاتشان را بفهمند و بدانند در چنین شرایطِ تاریخی چه کار باید بکنند، خود را می‌بازند. از این موضوع غفلت دارند که باید در امور فرهنگی فرآیند فعالیت‌ها را در نظر گرفت و در قدم اول انتظار تحقق نتایج قدم‌های آخر را نداشت. در این نقطه با این نوع افراد و افکار باید چه کار کرد؟
سؤال این است که نسبت ما با این مسیر و این جریان چگونه خواهد بود. آیا کوتاهی‌ها و همراهی نکردن‌های ما در رابطه با همه جریان‌های منسوب به انقلاب موجب نمی‌شود از طریق همین افراد، انقلاب در حجاب رود؟ چقدر امکان اتفاقی مثل سقیفه برای انقلاب اسلامی هست؟ آنچه که شما تا حالا اشاره کرده‌اید روی جنبه‌های مثبت انقلاب و ذات و حقیقت انقلاب بوده است کَأَنَّهُ هیچ اتفاق بدی نخواهد افتاد. آیا واقعاً این‌طور است؟ دو دیدگاه مطرح است، یکی این که خیلی هم خوشبین نباشیم چون راحت ممکن است این حقیقت در حجاب برود و جریان‌ها به سمت دیگری سیر کنند. دیدگاه دوم این است که نه، آدم‌ها از انقلاب بیرون می‌افتند ولی انقلاب جلو می‌رود. کمتر لابه لای کلمات شما به دیدگاه اول اشاره می‌شود، بیشتر به ذات انقلاب نگاه می‌کنید ولی در کلمات شما به صورت جدّی و اساسی به تهدیدهای پیش روی انقلاب و به چالش‌هایی که انقلاب با آن‌ها مواجه می‌شود، پرداخته نمی‌شود.