وقتی متوجه باشیم حضرت امام خمینی(ره) عارف کاملی است که سلوک قلبیاش رجوع به حق است و رجوع او به حضرت حق رجوع به حضرت «الله» است، میتوانیم باب مطلب مهمی را برای همدیگر بگشائیم و در نتیجه آن گفتمان انقلاب اسلامی در سطح اصلی خود به میدان آید.
عارف کامل کسی است که مظهر اسم جامع حضرت اللّه باشد. متأسفانه طوری شده که اگر کسی حوادث را پیشگوئی کند بیشتر پذیرفته میشود نسبت به کسی که توحیدِ اسم الله را در عالم ظهور دهد. زیرا ارزش و معنای توحید هنوز بهخوبی شناخته نشده است. در محاورات متدینینِ معمولی، نهایت کمالات انسانهای معنوی این بوده که پیشگویی داشته باشند یا بر سر بیمار دست بکشند تا شفا پیدا کند. این کارها کجا و آن کار کجا که عارف کاملی به صحنه آید و بخواهد حضرت محمد(ص)را به تاریخ برگرداند. مردم کار این نوع عارفان را کارهای سیاسی قلمداد میکنند و نه کارهای الهی و معنوی. این ضعف بعضاً برای ما هم پیش میآید که مظهر اسم شافی را عارف بدانیم - زیرا کاملاً محسوس است- ولی مظهر اسم الله را عارف ندانیم. در مورد حضرت امام اگر الله شناس بشوید در قسمت دوم بحث به این نتیجه میرسید که ایشان واقعاً یک عارف کامل است زیرا به حضرت الله رجوع کرده و نه به حضرت شافی و یا امثال این اسماء جزئی که هرکدام در جای خود ارزشمندند.
با نظر به نکات فوق میتوانیم به این موضوع فکر کنیم که حضرت امام(ره) به اندازه حضور عرفانیشان، در همهی عوالم حاضر میشوند و انقلاب اسلامی هم که عین حقیقت امام است در همهی عوالم حاضر است پس در واقع حضور ایشان در عوالم با حضور انقلاب اسلامی در عوالم یکی میشود. حافظ با آگاهی از همین قاعده میگوید: شعر او را قدسیان هم در عالم قدس میشناسند. گفت:
صبحدم از عرش میآمد خروشی، عقل گفت
قدسیان گویی که شعر حافظ از بر میکنند
به همان معنا انقلاب امام خمینی(ره) را هم ملائکه در عالم قدس محفوظ میدارند. حافظ میخواهد بگوید اشعارش در عالم قدس صاحب دارد و صاحبش قلب جناب حافظ است که در تمام عوالم حاضر است. از آن جهت که اشعار حافظ با شخصیت حافظ اتحاد دارند جناب حافظ در همهی عوالم حاضر است و اشعار او هم در آن عوالم حاضرند.