تربیت
Tarbiat.Org

عقل و ادبِ ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ
اصغر طاهرزاده

انقلاب اسلامی، چراغی که خاموش‌شدنی نیست

سؤال: با توجه به آنچه می‌فرمائید نسبت ما با جبهه‌های فکری چطور باید باشد، کوتاهی‌های ما چه اندازه انقلاب را به حجاب می‌برد؟
جواب: به نظر بنده نسبت شما با سایر جبهه‌های انقلاب باید طوری باشد که آن‌ها را در هر سطح که باشند، نیروهای انقلاب بدانید و به بهترین شکل با آن‌ها مدارا و دلسوزی کنید، با آن‌ها همراهی نمائید و سعی کنید آن‌ها را بفهمید. همان اندازه باید با اصول‌گراهای وِلایی مرتبط باشید که با فردیدی‌ها و هایدگری‌های طرفدار انقلاب، وگرنه در نقیصه‌ی تاریخی خود باقی می‌مانیم. فردیدی‌ها هم در نسبت با انقلاب حرف دارند ولی از زاویه‌ای دیگر و اگر آن زاویه را بشناسید شما هم برای آن‌ها حرف خواهید داشت وگرنه نسبت به همدیگر بیگانه خواهید بود و به همان اندازه به بی‌فکری نسبت به تاریخ خود گرفتار می‌شوید. ملاحظه فرمودید در مقابله «نیهیلیسم»، زبان ما نمی‌تواند زبان اصول‌گرایی سنتی باشد ولی اگر با زبان هایدگر نیهیلیسم را نقد کنیم نتایج خوبی برای تبیین جایگاه انقلاب و حضرت امام در راستای عبور از نیهیلیسم به دست می‌آید. بنده این کار را لازم می‌دانم که سعی شود نوعی هم زبانی با هایدگری‌های طرفدار انقلاب داشته باشیم و معتقدم باید در این قضیه جدی‌تر وارد شویم. اگر شما زبان هایدگر را نشناسید با جبهه‌ی فکری که آینده ظهور می‌کند هم‌زبان و هم‌فکر نیستید یا بهتر بگویم در آینده با جبهه‌ای که بالضروره در متن انقلاب ظهور می‌کند، تفاهم نخواهید داشت.
شاید رفقا به بنده اشکال بگیرند که چرا وقتی بناست یک بحث معرفتی و یا اخلاقی بکنید، با زبان اگزیستانس حرف می‌زنم. این به جهت آن است که معتقدم این زبان، زبان آینده تفکر است و بسیاری از حقایق موجود در تاریخ و در متون دینی را می‌توان با این زبان بیان کرد و از حجاب در آورد. حداقل می‌توان گفت: یکی از زبان‌های آینده‌ی تفکر، این زبان است و به همین جهت نباید آن را نادیده گرفت. بیست سال پیش از خود می‌پرسیدم چرا دکتر داوری مرتب بحث‌سوبژه و ابژه را در سخنان خود به میان می‌آورد، مگر مخاطب‌های ایشان مفاهیم این واژه‌ها را متوجه می‌شوند؟ بعداً متوجه شدم ایشان با این کار می‌خواستند تاریخ ما را جلو ببرد و ما را از فروبستگی تاریخی که غفلت از سوبژکتیویته بود، آزاد کند. آیا شما امروز می‌توانید به جای واژه‌های ابژه و سوبژه برای تبیین روح غربیِ حاکم بر ذهن‌ها، واژه‌های دیگری بگذارید؟ این واژه‌ها مربوط به یک فرهنگ است و یک واژه نیست تا با فرهنگ خود برایش مدل‌سازی کنیم. مثل واژه‌ی نماز است که نمی‌توان به‌جایش واژه‌ی نیایش را بگذارید. زیرا واژه‌های صلات در عربی و نماز در فارسی معنی خاص خودش را می‌دهد که واژه‌ی نیایش نمی‌تواند آن معنا را تداعی کند.
باید به جبهه فکری انقلاب متذکر شویم شما به دنبال آن حقیقتی که هستید این حقیقت با انقلاب اسلامی به تاریخ برمی‌گردد و زبان مخصوص خود را نیز به میان می‌آورد. بعضی‌ها می‌خواهند در بستر انقلاب اسلامی، حقیقتی را که می‌شناسند به تاریخ ارائه دهند، در حالی‌که خودِ انقلاب اسلامی یک حقیقت است و آینه‌ی نمایش حقایقِ این دوران می‌باشد.
فرمودید کوتاهی‌های ما چه اندازه انقلاب اسلامی را از این منظر در حجاب می‌برد.
ابتدا در نظر داشته باشید حقیقتی که از طریق انقلاب اسلامی در این تاریخ ظهور کرده خاموش شدنی نیست، هر چند ممکن است ظهور کامل آن به تأخیر بیفتد و به یک معنا از جهتی به حجاب رود ولی در متن تاریخ، هر روز پخته‌تر می‌شود و جلو می‌آید. امویان بعد از شهادت حضرت سیدالشهداء(ع) حساب کردند دیگر می‌توانند همه چیز را در دست بگیرند و عملاً هم حدود صد سال بعد از شهادت امام حسین(ع) امور به کام آن ها بود. با این تصور که با شهادت امام حسین(ع) آینده داری فرهنگ اهل البیت(ع) را با آن ظرفیت خاصی که آن فرهنگ در خود دارد، از بین بردند. حال باید از خود پرسید حضرت سجاد(ع) چگونه در درون همین فضائی که امویان بعد از کربلا ایجاد کردند، برنامه‌ای را تدوین نمودند که بالأخره کار به حضور تاریخی امام صادق(ع) کشیده شد تا آن‌جایی که آنچنان حضرت امام کاظم(ع) محل رجوع مردم در مدینه شدند که طرف به هارون الرشید می‌گوید معلوم نیست شما حاکم مدینه‌اید یا موسی بن جعفر و در این رابطه هارون الرشید امام کاظم(ع) را گرفتار آن زندان‌های طولانی کرد به این امید که به زعم خود اهل البیت(ع) را از تاریخ اسلام بیرون کند. همین اندازه قدرت داشتند که حضرت را به زندان بیندازند، چون از شعور لازم جهت مقابله با حرکت فرهنگی اهل البیت(ع) برخوردار نبودند، حرکتی که بنا به ضرورت تاریخی همواره در هر شرایطی جای خود را باز می‌کند، حتی وقتی افسران آن حرکت یعنی امام حسین(ع) و اصحاب آن حضرت شهید شوند. شما باید جای خود را در راستای سیره اهل البیت(ع) در این تاریخ پیدا کنید.
بنده معتقدم اگر بخواهیم یک موضوع را در چهره‌ی وجودی‌اش به احساس مخاطب بکشانیم باید از زاویه‌های مختلف و با مثال‌های ممتد آن را نشان دهیم، این راز طولانی سخن‌گفتن پیران است. فضایی که با تجربه طولانی به دست آمده با الفاظ جمع‌بندی شده که عموماً جوان‌ها به دنبال آن هستند ظهور نمی‌کند لذا می‌گویند پیران پرحرف‌اند، نمی‌گویند پس چرا آمادگی دارند سکوت های طولانی داشته باشد. در هر حال چاره‌ای ندارید اگر می‌خواهید جواب سؤالات خود را مطابق فضای تاریخی آن بیابید، به عرایض طولانی و چند وجهی بنده و امثال بنده گوش بسپارید تا بلکه باب بحث جهت تفکر گشوده شود. در آن صورت بنده احساس راحتی می‌کنم، چون شرایط تفکر فراهم شده است.
حضور عجیب اهل البیت(ع) در تاریخ، فوق العاده دقیق است و با عقل پدیدار شناسانه می‌توان آن را یافت وگرنه همان اطلاعات تاریخی که از اهل‌البیت به‌دست می‌آوریم حجاب تفکر می‌شود. امام کاظم(ع) را بعد از آن حضور چشم‌گیرِ امام صادق(ع) زندانی می‌کنند ولی کار به ولایت عهدی امام رضا(ع) کشیده می‌شود.
عرض‌بنده آن بود که حضرت سجاد(ع) می‌دانند چه‌کار دارند می‌کنند و چه برنامه‌ای را باید تدوین نمایند که نتیجه‌اش امام صادق(ع) ‌شود و حتماً به ظهور تاریخی و جهانی حضرت مهدی(عج) ختم ‌گردد. با همه تلاشی که امویان می‌کنند تا تلاش‌های حضرت دیده نشود حضرت در تاریخی که باید حاضر شوند، حاضر می‌شوند. اگر رویکرد شما درست باشد به همان معنایی که در سیره اهل البیت(ع) ملاحظه می‌کنید در هر فضایی می‌توانید خدمت فکری و فرهنگی خود را ارائه دهید. بدون آن که نیاز باشد خودتان در میان باشید. این حرف‌ها حرف‌هایی نیست که با سیره انسان‌های منزویِ گوشه‌گیر بسازد، حرف‌هایی است که می‌تواند فرهنگی بسازد که حاصلش امام صادق(ع)ها باشد با چهارهزار شاگرد، اعم از شیعه و سنی و ادامه‌ی آن فرهنگ، امام رضا(ع) است و انتهایش مهدی(عج). در نظر داشته باشید که امویان با شهادت امام نهایت کاری را که می‌توانستند، کردند و باز به نتیجه نرسیدند، تا از دشمنان تفکری که حضرت امام خمینی(ره) به این تاریخ آورد، مرعوب نشوید. زیرا این همان فرهنگ اهل البیت(ع) است با قرائت امروزین تاریخ ما. مگر با شهادت‌هایی که بعد از انقلاب تا امروز بر ما تحمیل کردند، نتیجه گرفتند؟ انقلاب اسلامی از نظر فرهنگی دارای جنسی است که هیچ‌چیز موجب انزوای آن و بیرون‌کردن و خاموش‌کردن آن از این تاریخ نمی‌شود، حتی شهادت همه‌ی یاران انقلاب. مگر این‌که خودمان به موضوع انقلاب درست نگاه نکنیم.