آنچه باید در طول تاریخ در نظر به زعمای دین بنگریم آن است که متوجه باشیم آنها با نظر به حاکمیت «الله» یک نوع مدیریتِ نوری را برعهده دارند که قرآن در رابطه با آن نوع مدیریت میفرماید: «أَوَ مَنْ كانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی بِهِ فِی النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها كَذلِكَ زُیِّنَ لِلْكافِرینَ ما كانُوا یَعْمَلُونَ»(انعام/122) آیا آن کسی که مرده بود و ما او را زنده کردیم- معلوم است همهی ما مردهایم مگر اینکه به نور ایمان زنده بشویم- و برای او نوری قرار دادیم که میتواند بین مردم حرکت کند و به کمک آن نور با مردم مراوده داشته باشد، مثل کسی است که در ظلمات است و نمیتواند از آن ظلمات خارج شود؟ به این معنا که اگر کسی در نور الهی نیست اولاً: مرده است ثانیاً: در ظلمات است و نمیتواند با مردم جلو برود و بین مردم حرکت کند و مردم را هم حرکت بدهد. خودش ساقط میشود مردم را هم ساقط میکند. میفرماید یک نور عرفانی روحانی برای بعضی هست که میتوانند در بین مردم حرکت کنند و آنها را هدایت نمایند. در همین راستا حضرت سجاد(ع) از خدا تقاضا میکند «وَ هَبْ لِی نُوراً أَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ»(16) خدایا نوری به من مرحمت کن که بتوانم به کمک آن نور در بین مردم حرکت کنم و با جامعه تعامل نمایم.
همهی حرف بنده آن است که عزیزان متوجه باشند از آن جهت که زعمای دین، «اسم الله» را میشناختند یک لحظه در راستای تحقق انقلاب جهانی از پای ننشستند. کسی که اسم الله را میشناسد هیچ حاکمیتی برای غیر الله قائل نیست، لازمهی چنین قیامی نفی تمام مناسبات نظام استکباری است، هر چند توسط روشنفکران غربزده متهم شوند که اینها مخالف پیشرفت هستند. ما در دورهی دانشجویی وقتی اصرار علماء را نسبت به حاکمیت دین میدیدیم تصور میکردیم آخوندها متعصباند، نمیدانستیم بحث تعصب در میان نیست، نظر به اسم «الله» به این معنا است که چنین نظری اقتضاء میکند حاکمیت در همهی امورِ بشری از آن خدا باشد. حضرت امام خمینی(ره) میفرمایند:
«ما جمهورى اسلامىِ لفظى نخواستیم؛ اینكه ما دائماً راجع به این معنا سفارش مىكنیم كه باید حالا كه رژیم، رژیم اسلامى شده است محتوا محتواى اسلامى باشد، براى این است كه یك مملكتى مدعى است من مُسْلم هستم، افرادش ادعا مىكنند كه ما مُسْلم هستیم لكن در بسیارى جاها دیده مىشود كه پایبند احكام اسلام نیستند. بسیارى از اشخاص ادعاى اسلام مىكنند، همان ادعاست؛ دیگر در عمل وقتى كه مشاهده بكنید مىبینید كه خبرى از اسلام نیست. ما كه مىگوییم حكومت همان طور كه اسلامى است، محتوایش هم اسلامى باشد، یعنى هرجا كه شما بروید، در هر وزارتخانه كه شما بروید، در هر اداره كه شما بروید، در هر كوچه و برزن كه شما بروید، در هر بازار كه شما بروید، در هر مدرسه و دانشگاه كه شما بروید، آنجا اسلام را ببینید؛ احكام اسلام را ببینید. این براى این است كه ما حكومت اسلامى خواستیم. ما جمهورى اسلامىِ لفظى نخواستیم. ما خواستیم كه حكومت اللَّه در مملكتمان- و ان شاء اللَّه در سایر ممالك هم- اجرا بشود.»(17)
حضرت امام(ره) اصرار دارند، جامعهی اسلامی باید همهاش اسلامی باشد و حضرت الله بر مناسبات جامعه حاکم باشد. مبنایشان درک درست اسم الله است. ممکن است این حرفها در منظر روشنفکران، تعصب به حساب آید، آیا این تعصب است که کسی بگوید تنها حق باید در همهی مناسبات جامعه حاکم باشد و از خانه و دانشگاه و اداره و اقتصاد و سیاست، همه باید تحت حکم خدا اداره شود؟
اگر میخواهید زعمای دین را در تاریخ درست بشناسید و تهمت تعصّب را از آنها مبرا بدانید، باید معنی «اسم الله» را بشناسید. تعصّب به معنایی که روشنفکران به زعمای دین نسبت میدهند، یک تهمت است که فرهنگ مدرنیته به علمای دین میزند تا نقش مهم تاریخی علمای دین را از چشمها بیندازد و ما را بیریشه و بیتاریخ کند. زعمای جامعهی اسلامی متوجه جهتگیری کلی جامعه بودهاند، مقام معظم رهبری«حفظهالله» به نمایندگان مجلس هم توصیه کردند در مسائل جزئی و کوچک نمانند کل جریان را ببینید. شاید تعجب کنید که چرا مرحوم آیت الله نجفی اصفهانی در امور جزئی خیلی سخت نمیگرفتند، مثل رسول خدا(ص)که به ابوسفیان صد شتر دادند تا اصل اسلام در جامعه ریشه بدواند. بعضی از روشنفکران انتقاد میکنند که چرا فلان زعیم دینی در مقابل فلان سرمایهدار سختگیری لازم را نکرد، غافل از این که در منظر آن زعیم در آن مرحله از تاریخ، آن سرمایهدار حجاب اسلام نیست، چند تذکر به او میدهند و او رفتارش را عوض میکند ولی فرهنگ غرب، حجاب اسلام است این جاست که نباید کوتاه بیاید و کوتاه نمیآید. شما این رویه را در مشی حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری«حفظهالله» نیز مشاهده میکنید. وقتی میتوانید حرکات آنها را درست تحلیل کنید که ببینید در نگاه توحیدی کجا میتوان کوتاه آمد و کجا نمیتوان کوتاه آمد. شما هم از آنجایی که متوجهاید جهتگیری نظام اسلامی و رهبری انقلاب به سوی اسلام است، هرگز نباید به جهت ضعفهای جزئی که در جامعه پیش میآید راه خود را از نظام اسلامی جدا کنید و دائماً کارتان آن شود که به دولت و مجلس و نظام قضائی اشکال بگیرید. مواظب باشید با نگاه غربزدهها نظام اسلامی و نهادهای آن را نگاه نکنید غربزدهها اشکالشان به اصل حرکت توحیدی نظام است، هر چند اشکال خود را در پوششهای دیگر مطرح میکنند. روح غربی با عدالتی که اسلام مدّ نظر دارد مخالف است ولی آن را در زیر پوششهای دیگر مطرح میکند. اگر هم نظر به ترمیم زیر ساختهای کشور دارند منظورشان ترمیم زیرساختهایی است که طبقهی مرفّه جامعه از آن بهرهمند میشوند در حالی که با رجوع به اسم «الله» به خوبی این حیلهها روشن میشود. از آن جایی که علمای دین خود را در اختیار برنامههای فرهنگ غربی قرار ندادهاند به نادانی و سادگی متهم میشوند در صورتی که آنها در دل برنامههای فرهنگِ غربی، رجوع به عدالت را نمیبینند و لذا از آن برنامهها استقبال نمیکنند و این اتهامی است که جریان روشنفکری غربزده در دویست سالهی اخیر به علمای دین زده است بدون آنکه جریان روشنفکری در یک خودآگاهی تاریخی به غیاب تفکری که گرفتار آن است بیندیشد و توسعه را تنها توسعهی غربی و عقل را تنها عقل مدرن نداند.