بنده معتقدم ما هنوز به این پرسش جواب کامل ندادهایم که «از چه طریقی میتوانیم انقلاب اسلامی را ادامه بدهیم؟» عدهای به اسم طرفداری از انقلاب در راستای نظر به اهداف انقلاب، نسبتشان را با انقلاب کاملاً مشخص نکردهاند، هر چند با تذکرات مقام معظم رهبری بازی نمیکنند ولی قرائت خاص خود را از رهنمودها و تذکرات مقام معظم رهبری دارند، قرائتی که منجر به تقابلی بین انقلاب اسلامی و تمدن غربی نگردد. قبلاً هم وقتی که حضرت امام(ره) چیزی میگفتند سعی میکردند نظر امام را بگیرند و نسبت به آن سخنان بیتفاوت نگذرند ولی آن سخنان را مطابق قرائت خود تفسیر میکردند، با اینکه امروزه به اصطلاح در جناح چپ قرار دارند و نمیخواهند در اردوگاه اصولگراها باشند، اما مقابل رهبری انقلاب اسلامی هم نمیایستادند. با اینهمه نگاه تمدنی انقلاب اسلامی در مقابل غرب را باور ندارند. خوب است بتوانیم صادقانه اینها را ببینیم تا به آن وحدتی که مدّ نظر رهبر انقلاب است لطمهای وارد نشود.
لازمهی تحقق و پایداری بر آن وحدتی که مدّ نظر حضرت امام و رهبر انقلاب است، آن میباشد که هرکس فکر خود و گروه خود را جزیرهای ننگرد، البته در عین تفاوتِ نگاه نسبت به انقلاب، ولی همه در میدان انقلاب همدیگر را بنگرند. زمانی که حضرت امام اصرار داشتند وحدت را حفظ کنیم و هر کس بگوید «من»، شیطان است تصور میکردیم حضرت امام تنها به بنی صدر نظر دارند ولی فکر میکنم مقصدشان وسیعتر بود و درصدد بودند ما در فضایی وسیعتر از نگاه گروهی، همدیگر را بفهمیم و هر کس متوجه باشد مبرا از وسوسه شیطان نیست. میفرمودند: «از اختلاف كه از وسوسههاى شیطان و به سود شیاطین است بپرهیزید»(101) تصور ما در آن زمان این بود که درست عمل میکنیم و بر روی ارزشها تأکید داریم، پس منظور، طرف مقابل است در حالیکه نظر امام هرگونه حرکتی بود که وحدت جامعه اسلامی را به هم میزد، حتی تأکید یکبُعدی بر روی ارزشها.
نهتنها امروز بلکه در آینده سخت به وحدتی که مقام معظّم رهبری بر آن تأکید دارند، نیازمندیم و باید تلاش کنیم جامعه گرفتار دو قطبیشدن بین جناحهایی که به اهداف انقلاب معتقدند، نشود. با توجه به این امر، مقام معظم رهبری در صحبت با اجلاس «اهل البیت و مجمع تلویزیونهای اسلامی» فرمودند: باید تجربهها را با همدیگر در میان بگذاریم و فرمودند: یکی از تجربههای ایران «وحدت» است. علت توجه دادن مقام معظم رهبری به این موضوع آن است که ما مثل بعضی از کشورها تفاوت نگاهمان منجر به درگیری با همدیگر نشد و این تجربهی ارزشمندی است که با رهنمودهای حضرت امام توانستیم به این مرحله از تاریخِ خود برسیم. به همین جهت ما امروز اسیر جناحبندیهای ذهنی غلیظ نسبت به همدیگر نیستیم و میتوانیم با هم کنار بیاییم. بعضی از روزنامهها و جریانهای اصولگرا روی ارزشها تأکید میکنند ولی با طرف مقابل خود جبههبندی غیر قابل تحملی را شکل میدهند. باید از خود بپرسیم طرف مقابل ما چقدر بد است. آیا طرف مقابل ما که رویهمرفته انقلاب را قبول دارد، ولی نه به قرائت ما، جنایتکار است و باید او را در اردوگاه استکبار دید و یا به اندازه خودش بد است؟ در صورتی که طبق آموزههای دینی اگر یکی از فرزندان اسلام خطا بکند، چون نیتش مطلقاً خطا نیست و در مسیر دینداری حرکت میکند، طبق سخن خدا که فرمود «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»(هود/114) کارهای خوب او کارهای بد او را از بین میبرد و تأثیر کار غلط او چندان نخواهد بود. ما میتوانیم اظهار کنیم که به فلان کارِ آن فرد انتقاد داریم اما او را بیرون از اسلام و انقلاب نمیدانیم و اینطور نیست که با کار غلط آن فرد، بهکلّی او را از لیست طرفداران انقلاب حذف کنیم، زیرا او از صراط مستقیم انقلاب بیرون نیست. به قول حافظ:
در طریقت هرچه پیش سالک آید خیر اوست..... در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
بنده نسبت به بعضی از جریانهای اصولگرا از این زاویه گلایه دارم، گویا آنها متوجه عظمت انقلاب اسلامی به عنوان صراط مستقیم این زمانه نیستند تا هرکس نسبت به انقلاب تعلق خاطر داشت، او را خودی بدانند و متوجه باشند حقیقت انقلاب بر قلب او نیز اشراق شده است. اگر در ابتدای انقلاب جریانهای مختلفی که در عین علاقه به انقلاب، مقابل همدیگر بودند میدانستند حضور تاریخی انقلاب بزرگتر از آن است که تصور میکردند و میدانستند انقلاب تا کجاها جلو میرود، اینقدر همدیگر را فرسایش نمیدادند تا آنجایی که در حال حاضر اینقدر اختلافها غلیظ شود که دیگر نتوان جمعاش کرد. طبیعی است که وقتی اختلافها آنقدر زیاد شد که یک طرف حتی به ارزشها پشت کرد و به غرب نزدیک شد، امام و رهبری دیگر نمیتوانند از آن جریان دفاع کنند ولی اگر ما آنقدر غلیظ برخورد نمیکردیم در بعضی موارد کار به این جاها نمیکشید.