تربیت
Tarbiat.Org

عقل و ادبِ ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ
اصغر طاهرزاده

رسالت تشکیلاتی مجموعه‌های فرهنگی

سؤال: قرار بر این است که کانون‌های فرهنگی، حرکت جمعی خود را مطابق اهداف انقلاب اسلامی و تاریخی که در آن قرار دارند تعریف کنند، به این معنا که نه مثل مؤسسات رسمی باشند که هر گونه ابتکار در آن تشکّل‌ها از افراد گرفته می‌شود، و نه آنچنان نامنظم باشند که امکان هرگونه تعریفی را از خود نفی کنند. با توجه به این‌که حرکت جمعی این کانون‌ها با نظر به حضور تاریخی انقلاب اسلامی شکل گرفته است سؤال این است: چطور می‌شود این حضور تاریخی را به فعلیت رساند تا در عین آن‌که مثل مؤسسات رسمی گرفتار امر و نهی‌ از بالا نباشد، ساختار منظمی را دنبال کند و همه‌ی افراد در تشکیلاتی منظم، به سمت و سویی که باید از طریق انقلاب اسلامی به ظهور رسد جلو بروند؟ در واقع دغدغه‌ی دوستان این است که مجموعه‌های فرهنگی چطور باید ساختار تشکیلاتی خود را برای خود تعریف کنند که به صورت یک مؤسسه‌ی رسمی، کنار مؤسسه‌های رسمی دیگر در نیایند بلکه مؤسسه‌ای باشند که بتواند وظیفه تاریخی خود را خوب ایفا کند؟
سؤال یکی دیگر از حضار: در تفصیل آن‌چه گفتند می‌توان این طور سؤال کرد: جایگاه ما در فضای تمدن اسلامی و با توجه به آن هندسه‌ی فکری که بنای تفصیل شخصیت اشراقی حضرت امام(ره) را دارد، کجا است؟ این مسئله هنوز مبهم مانده است که چگونه با متون دینی و علوم اسلامی باید برخورد کنیم تا حیات فعّالِ اجتماعی ما مورد غفلت قرار نگیرد و عملاً علوم دینی در جنبه کاربردی‌اش به صحنه بیاید.
از آن گذشته گاهی تمام تلاش افراد صرف معارفی در موضوع معرفت نفس می‌شود که مسلّم کار بسیار لازمی است و تا معرفت نفس فهمیده نشود نسبت به بسیاری از مباحث دیگر نمی‌توان ورود پیدا کرد، با این همه بعضی وقت‌ها آنقدر جلو می‌رویم که از بقیه ابعاد هندسه فکری غفلت می‌شود. آیا با توجه به نگاهی که به انقلاب اسلامی داریم، آن نگاه مسئولیتی را بر دوش ما نگذارده که ما نسبت به آن کوتاهی کرده‌باشیم؟ احساس می‌شود در کنار مباحث معرفتی و فرهنگی معمول، کارهای اساسی دیگری هم هست که باید انجام بدهیم تا در شرایطی که تقدیر زمانه‌ی ما شکل گرفته، جایگاه تاریخی خود را درست پیدا کرده باشیم و درنتیجه، بتوانیم بهترین ارتباط را با موضوعات تاریخی که در آن هستیم، داشته باشیم.
سؤال یکی از حضار: بنده ابتدا سخن مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» را در مورد تشکیلات می‌خوانم و بعد سؤالی که دارم مطرح می‌کنم. ایشان می‌فرمایند:
«ما اعتقادمان این است که بهترین راه و برترین حربه‌ای که می‌توان راه‌ها را باز کنیم و هدایت الهی را و هدایت انقلاب را در ذهن‌ها و جان‌ها بنشاند و میوه‌‌ای بیاورد یک تشکیلات است. ما عقیده داریم اگر چنانچه کسانی بخواهند برای انقلاب کار کنند و این‌ها متشکل نباشند متجمع نباشند نمی‌توانند از لحاظ کیفیت و از لحاظ کمیت آن کاری را بکنند که یک گروه متشکل انجام خواهد داد. تشکیلات یکی از فرائض هر گروه مردمی است که یک هدفی را دنبال می‌کند تشکیلات یعنی نظم تقسیم وظایف یعنی ارتباط و اتصال و زنجیره کار کردن این معنای تشکیلات است این چیزی است که نه فقط بد نیست بلکه یک چیز خوب بلکه یک چیز ضروری است. هیچ کاری در دنیا بدون تشکیلات پیش نمی‌رود. انقلاب اسلامی ایران هم بدون تشکیلات پیش نرفت و پیروز نشد.»(118)
با توجه به سخن مقام معظم رهبری نیاز است «رسالت مجموعه‌های فرهنگی» در این شرایط روشن شود تا نه کارهای موازی با سایر مجموعه‌ها انجام گیرد و نه به کارهای پوچ و بی‌هدف گرفتار شویم. در توصیف و تبیین حرکت 50 ساله اصول‌گرایی شما فرمودید آن‌ها در فهم روح زمانه و شرایط تاریخی خود موفق بودند و به همین جهت در مسیر انقلاب امام خمینی(ره) قرار گرفتند. شاخصه‌ی آن حرکت «مفاهمه ذیل اتمسفر توحیدی و دینی» بود و این که همدیگر را ذیل اتمسفر دینی درک می‌کردند. تأکید فرمودید باید جایگاه تاریخی جریان‌ها و افراد را بشناسیم و براساس آن جایگاه، با آن‌ها تعامل کنیم.
مجموعه‌‌های فرهنگی وِلایی خود را متعهد و معتقد به انقلاب اسلامی و داعیه‌دار تفسیر و ترویج انقلاب اسلامی می‌دانند و در این راه رسالت تاریخی خود را در به تفصیل آوردن شخصیت امام خمینی(ره) می‌شناسند، آن‌هم در تمام عرصه‌های فکری، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، برای تحقق تمدن نوین اسلامی. این رسالت به اصطلاح یک ویترین خوبی است. حال با توجه به سخنان مقام معظم رهبری، باید مجموعه‌ی متشکلی در میان باشد با نظمی خاص، ولی نه براساس قواعد متعارفی که نظم را به معنای دستور از بالا و تبعیت از پائین معنا کرده‌اند. مجموعه‌ی منظمی که اهداف خود را بشناسد و مطابق آن اهداف ابتکارات لازم را شکل دهد و بر اساس مفاهمه‌، ذیل جبهه‌ی توحیدی و دینی به سمت اهدافش حرکت کند. از این جهت نیاز است تا محورهای اصلی‌ مشخص شود که بر روی چه موضوعاتی باید بیشتر تأکید شود و چه موضوعاتی چندان مهم نیست. در این رابطه باید در چارچوب‌ها به یک جمع‌بندی برسیم حتی اگر مدتی طول بکشد تا به این نتیجه برسیم که حرکت در بستر زمان، خیلی از تجربیات را به ما منتقل کرده به طوری که نسبت به قبل خیلی از چیزها برایمان تعریف شده است. البته ضعف‌هایی هم پیش آمد که می‌شد از آن‌ها جلوگیری کرد. دوستان از بحث‌های سلوک ذیل شخصیت امام خمینی(ره) به این جمع‌بندی رسیدند که باید رسالت تاریخی خود را تعریف کنند و کار تشکیلاتی با تعریف جدیدی که مناسب آن تعریف از رسالت باشد، باید شکل گیرد. وقتی حدود و ثغور کارها را با توجه به شناخت جایگاه تاریخی جریان‌ها نسبت به انقلاب اسلامی روشن کرد، شناخت شرایط زمانه و تنگناهای آن، مباحثی است که می‌تواند راه‌گشا باشد و این برای این است که ما کار و فعلی را که می‌خواهیم انجام بدهیم، به موقع و مناسب باشد و کار بیهوده انجام ندهیم.
با توجه به آن‌چه گفته شد گروه‌هایی در امور فرهنگی موفق بوده‌اند که افراد بر حسب علائق و توانایی‌شان می‌آمدند و کاری را به عهده می‌گرفتند، این نبود که یک کار را دیکته کنند و بقیه صرفاً تبعیت نمایند.
حال با توجه به تجربه‌هایی که دارید، روشن کنید چگونه باید در کار فرهنگی در این زمان جلو رفت؟
جواب: ابتدا بنده یک نکته را عرض می‌کنم که مسلّم نقدهایی به سخنان بنده هست، آن نقدها به جا هم هست، بنده این نقدها را شیرین می‌دانم به خصوص که عاقلانه و منصفانه نقد می‌شود. باید تلاش کنیم عقل افراد را مخاطب قرار دهیم. وقتی ما عقل افراد را مخاطب قرار می‌دهیم هیچ وقت بحث مریدپروری در میان نمی‌آید تا جایی برای نقد در آن سخنان باز نباشد.
بنده سعی دارم عقلی را مخاطب قرار می‌دهم که ماوراء ملاک‌ها و ارزش‌های غربی، به روزگار و آنچه در حال وقوع است می‌نگرد. در نگاه روشنفکران غربی کسانی مثل شهید آوینی‌ها و رحیم‌پور ازغدی‌ها به عنوان اندیشمندان این تاریخ دیده نمی‌شوند چون این‌ها در ملاک‌های ارزش‌گذاری غربی نمی‌گنجند. در نگاه غربی، نگاه مقام معظم رهبری به موضوعات هم جایی ندارد. روشنفکر غربی تاریخ را طوری می‌بیند که نه انبیاء در آن دیده می‌شوند و نه توده‌های مردم. به نظر بنده نگاه روشنفکری غربی در توهّمات خود زندگی می‌کند و نه در واقعیت.
نگاه روشنفکرِ تحت تأثیر ارزش‌های غربی، نه‌تنها نمی‌تواند مرحوم شهید آوینی و یا امام خمینی(ره) را ببیند حتی نمی‌تواند نقش پیغمبران را در جهت دادن به تاریخ احساس کند. از این جهت ما انتظار نداریم محافل آکادمیک دانشگاهی این مباحث را ببینند. در نگاه آن‌ها این مباحث یک نوع منبر رفتن است. دانشگاه تا حدودی ادامه‌ی تاریخی است که در آن هستیم نه تاریخی که باید در آن باشیم. شاید امید مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» به دانشگاه نیز از همین جهت است که دانشجویان ما در تاریخی که در آن هستند متوقف نشده‌اند. بنده معتقدم امثال آوینی‌ها، تاریخ آینده‌ی ما را می‌سازند به همان معنایی که بسیجی‌های خمینی تاریخ آینده را رقم می‌زنند. روشنفکر غرب‌زده بسیجی‌ها را نمی فهمد همان طور که پیغمبرِ بسیجی‌ها را هم نمی‌فهمد.
آن عقلی که نگاه ارزشی به تاریخی را که انقلاب اسلامی شکل داده منبر رفتن می‌داند، می‌خواهد بگوید منبر حرف ندارد و از مشهورات می‌گوید در صورتی که گویا این‌ها متوجه نیستند منبر عالم را نجات داده است. امام خمینی(ره) آن اندازه که با منبرهایشان در جامعه تحول ایجاد کردند با کتاب‌هایشان ایجاد نکردند.
اما در مورد تشکیلات در بین نیروهای مذهبی که بنا دارند فعالیت فرهنگی داشته باشند، این حرف درستی است که تشکیلات آفاتی را برای افراد به وجود می آورد و در عین حال نمی‌توان به کلی تشکیلات را نفی کرد. اجازه دهید بحث را چند قسمت کنیم تا بهترین نتیجه را از این جلسه بگیریم. بنده پیشنهاد می‌کنم ابتدا جایگاه کانون‌ها و تشکل‌های فرهنگی را مدّ نظر قرار دهیم و در دل آن بحث، شرایط جدیدی را که با انتخابات دوره‌ی یازدهم ریاست جمهوری در آن وارد شدیم، بازخوانی کنیم. ببینیم در چه شرایطِ تاریخی قرار داریم تا معلوم شود اگر یک روزی می‌گفتیم هنوز لازم نیست بحث از مباحث عرفانی را به میدان بیاوریم، چرا حالا می‌گوئیم نه‌تنها باید آن مباحث به میدان بیاید بلکه باید به صورت عمومی هم مطرح شود.