این مقدمه را به این جهت عرض کردم تا معلوم شود باید در چه فضائی با همدیگر تعامل و تفاهم کنیم و عنایت داشته باشید ما از چه تاریخی با شما صحبت میکنیم. بنده از نسل دیگری هستم و شما با نسل ما از طریق امثال بنده میتوانید در تاریخ ما حاضر بشوید و آنوقت مطابق تاریخ خودتان تصمیم بگیرید. ما در حال حاضر دو مشکل داریم یکی اینکه نسلی که بنده متعلق به آن هستم انتظار دارد همه باید در فضایی که او فکر میکند فکر کنند، یعنی نسل بعد از او بیاید و در تاریخی که تاریخ آنها نیست فکر کنند، که این غیر ممکن است. مشکل دیگر آن است که نسل جدید متوجه نیست تاریخ قبلی را نیاز دارد، گمان میکند خودش همه چیز را میشناسد. اگر این دو نسل بتوانند به هم متصل بشوند به این معنا که نسل ما بتوانند نسل جدید را بفهمند و نسل جدید هم حساس بشود که حضورش در آینده منوط به فهم تاریخ گذشته است، آن وقت انتظاری که از ما میرود این خواهد بود که به نسل جدید کمک شود تا در عین استفاده از گذشته، در تاریخ خودشان باشند. انتظار غلط آن است که ما فکر کنیم میشود نسل بعدی را در تاریخ نسل قبلی نگه داشت. ما باید دائماً به خودمان تذکر دهیم که انتظار نداشته باشیم نسل بعدی در تاریخ ما تنفس کند. نسل جدید هم نباید این تصور را از ما داشته باشد که ما میخواهیم آنها را در تاریخِ گذشته خود نگه داریم.
تلاش اندیشمندان نسل قبل این است که تاریخ خودشان را طوری تبیین کنند که نسل بعدی یعنی شماها با حضور در آن تاریخ، با وسعتی شایسته در تاریخ خودتان حاضر بشوید. این نکته حساسی است که شماها بتوانید تاریخ گذشته را احساس کنید. با کتاب و روزنامه نمیتوان آنطور که شایسته است در گذشته حاضر شد. شما در فضای تاریخی دولت نهم و دهم حاضر بودید آن دولت را تجربه کردید، به نظرم قبول دارید فقط کسانی که آن فضا را حس کردند در آن تاریخ حاضر بودند و همهی مردم که در آن زمان زندگی میکردند در آن فضایِ تاریخی حاضر نبودند. سه گروه در آن زمان زندگی میکردند ولی همهی آنها در آن تاریخ حاضر نبودند، عدهای درست در شرایطی که معادلاتی در تاریخ آن زمان جریان داشت بهکلّی مشغول زندگی روزمرّهی خودشان بودند، شاید در انتخابات هم شرکت نکردند. افراد دیگری هم بودند که با ملاکهای غلط و عمدتاً غربی در آن تاریخ تنفس میکردند و افرادی هم بودند که واقعاً در آن تاریخ حاضر بودند. مثل اینکه اگر بخواهید کربلا را درست بیابید باید به حضور امیرالمؤمنین(ع) در کوفه نظر کنید تا معنای کینهی کوفیان به علی(ع) در کربلا را احساس کنید و جریان مقابله با امام حسین(ع) را به روحیهی تقابل با عدالت علی(ع) متصل نمائید. کینهای که کوفیان به حضرت علی(ع) داشتند از جنس کینهی «اشرافیت اموی» نسبت به عدالت بود، مثل کینهای که تازه به دوران رسیدههای انقلاب با اهداف انقلاب و با نیروهای صادق انقلاب دارند. معلوم است اینگونه افراد نمیتوانند علی(ع) را که متذکر اصلی اسلام است تحمل کنند. این مثالی بود برای این که شما معنای حضور در فضای تاریخی را بدانید.
نسل ما در فضای تاریخی خود حاضر بوده است، اگر بتوانید آن فضای تاریخی را از طریق نسل گذشته احساس کنید به شما کمک میکند تا رویکرد کلیتان در این زمان درست باشد و در ادامهی آن فضای تاریخی قرار بگیرید و نه منقطع از آن فضا. شما عین این حضور تاریخی را در فلسفه دارید لذا وقتی ملاصدرا را خوب خواهید فهمید که بفهمید شیخ اشراق و ابنسینا در چه فضایی آن افکار را تدوین کردند که آن افکار میتواند در ادامه ملاصدرا شود. در هر صورت باید آن حضوری را که نسل ما در آن بوده پیدا کنید تا در تاریخ خودتان حضوری درست داشته باشید و آن تاریخ معنای خود را به شما بنمایاند وگرنه نسبت به فهم تاریخی که در آن هستید مقلد باقی میمانید.
این که پرسیده میشود برای طرح مسائلی که در کتاب سلوک هست باید چکار کنیم، به جهت آن است که هنوز پیوندی با گذشتهی انقلاب اسلامی پیدا نشده، ولی اگر توانستید موضوعات مطرحشده در کتاب را در ظرف تاریخیاش بیابید ولی نه به صورت منقطع، موضوعات را بهراحتی تصدیق میکنید و امکان ارائه آنها را مییابید. بنده سعی میکنم آنچه را در این تاریخ حس میکنم با مثال و روایاتی که اشاره به موضوع دارد اظهار کنم و چون معتقدم این نوع مباحث ریشه روایی و قرآنی دارد، از آنها استفاده میکنم. فرقش با تفسیر به رأی این است که در تفسیر به رأی تلاشِ طرف آن است که به کمک آیات و روایات اَنانیّت و منیّت خود را بنمایاند، این فرق میکند با آن درکی که فکر می کنید حق است و از قرآن و روایت برایش شاهد میآورید.
اگر شما نسبت به موضوعات مطرحشده در کتاب سلوک، مقلّد بشوید هرگز نمیتوانید آن موضوعات را درست ارائه دهید چون چیزی را میخواهید بیان کنید که احساس نکردهاید. ولی وقتی نسبت به آن موضوعات حضور پیدا کردید دیگر خودتان هستید و احساس خودتان را با مثالهای گوناگون اظهار میکنید.
پرسیده بودید گفتمانسازی را چگونه محقق کنیم؟
به نظر بنده همینکه روشن کنیم نیاز ما جهت حضور در تاریخی که شروع شده است چه نیازی است و این موضوع را به میان آوریم، تفکر بر روی آن موضوع شروع میشود و عملاً با این کار گفتمانسازی کردهایم.