تربیت
Tarbiat.Org

عقل و ادبِ ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ
اصغر طاهرزاده

شناخت تنگناهای تاریخی

ب- نکته‌ی بعدی برای حضور در تاریخ جدید، شناخت تنگناهای تاریخی است.
ما تا بیماری خود را درست تشخیص ندهیم نمی‌دانیم به کدام طبیب باید رجوع کنیم. وظیفه داریم از همدیگر بپرسیم چرا ما نمی‌توانیم درست فکر کنیم و چرا به درست فکرنکردن خود آگاهی نداریم؟ در این مورد هیچ فرقی نمی‌کند که مخالف بنده درست فکر نکند یا موافق بنده. مشکل بی‌فکری است که به عنوان یک تنگنای تاریخی با آن روبرو هستیم و لازم است کاری کنیم تا امکان فکرکردن به جامعه برگردد، در آن صورت اگر اختلافی هم در میان باشد آن طور نیست که نتوانیم همدیگر را درک کنیم. دو مجتهد ممکن است در یک موضوع دو نظر داشته باشند اما هر کدام می‌فهمند مبنای دیگری چیست و چرا او بر آن نظر تأکید دارد، علت‌ این‌که آن دو مجتهد می‌توانند همدیگر را درک کنند آن است که محور ارتباط‌شان در آن موضوع، فکر و تفقه است و به همین جهت هم کاملاً برای همدیگر احترام قائل‌اند، اساس این نوع برخورد به جهت آن است که نسبت به نظر همدیگر فکر می‌کنند و در همین رابطه در عین اختلاف نظر، همدیگر را می‌فهمند.
همه چیز حکایت از آن دارد که جامعه‌ی ما در حال حاضر گرفتار نوعی بی‌فکری است و اگر خواستیم از این معضل و از این تنگنا نجات پیدا کنیم و قدرت فکرکردن را به جامعه برگردانیم باید در این مورد به راه‌کار اساسی دست زد. آنچه در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی(ره)» مورد بحث قرارگرفته این است که همیشه قدرت فکرکردن با رجوع به سیره و عمل شخصیت‌های قدسی به‌دست می‌آید و نه با کتاب و درس و مدرسه، هرچند در کنار شخصیت‌های قدسی، کتاب و درس و مدرسه لازم است ولی اگر به آن‌ها دل بستیم از بی‌فکری نجات پیدا نمی‌کنیم، همان معلومات و محفوظات، حجاب تفکر می‌شود. خودتان هم تجربه کرده‌اید چگونه حلقه‌های علمی در علوم انسانی اگر مثل روش مراجعِ ما به سیره‌ی انسان‌های قدسی نظر نداشته باشند، هیچ‌کدام همدیگر را نمی‌فهمند. انسان‌ها نیاز دارند دل خود را متوجه شخصیت‌هایی بکنند که سیره و سخن‌شان ریشه در حقیقت داشته باشد تا بر آن مبنا فکر کنند و عمل نمایند و در همین رابطه در زیارت جامعه‌ی کبیره خطاب به وجود مقدس اولیاء معصوم اظهار می‌دارید «مُحَقِّقٌ لِمَا حَقَّقْتُمْ، مُبْطِلٌ لِمَا أَبْطَلْتُمْ» آنچه را شما حق می‌دانید من حق می‌دانم و آنچه را شما در سیره و عمل و سخن خود باطل می‌دانید من باطل می‌دانم. می‌رسید به این که اوج فکر کردن تنها در نظر به سیره‌ی آن‌ها شکل می‌گیرد و لذا سعی می‌کنید آن شخصیت‌ها را مدّ نظر قرار دهید و تحت تأثیر شخصیت آن‌ها فکر ‌کنید و عمل نمائید و در نتیجه سیره‌ی امام را ملاک تفکر نسبت به همدیگر می‌یابید. حضرت عیسی(ع) که مأمورند بنی اسرائیل را از بی‌فکری نجات دهند خطاب به آن‌ها می‌فرمایند: «فَاتَّقُواْ اللّهَ وَأَطِیعُونِ»(آل عمران/50) تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمائید. یعنی در کنار رعایت تقوای الهی، برای عبور از تنگناهای تاریخی که بدان گرفتار بودند، اطاعت از آن حضرت نیز شرط لازم است.
در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی(ره)» سعی شده روشن شود از آنجایی که تفکر چیزی بالاتر از علم به مفاهیم است برای رهایی از معضل بی‌فکری، رجوع به شخصیتی که خودش معصوم باشد و یا ذیل امام معصوم قرار داشته باشد، لازم است و بدون رجوع به چنین شخصی تفکر به سراغ ما نمی‌آید و در نتیجه نمی‌توانیم حرف همدیگر را بفهمیم و تفاهم کنیم. بنده برای روشن‌شدن این نکته یک مثال ساده در رابطه با آن وقتی که آقای رئیس جمهور مقدار پول یارانه‌ها را در تلویزیون اعلام کردند در کتاب زده‌ام که در آخر آن مصاحبه فرمودند: چون این پول به یک معنا مربوط به امام زمان(عج) است برکت هم دارد. ملاحظه کردید که چگونه روزنامه‌ها و سایت‌ها آن حرف را مسخره کردند، هفته‌ی بعد ایشان به مناسبتی اشاره کردند که وقتی خدمت مقام معظم رهبری بودیم ایشان فرمودند چون این پول، پول امام زمان است برکت دارد. ملاحظه کردید همه چیز عوض شد و همه تلاش کردند منظور مقام معظم رهبری را بفهمند. عین این مسئله در مورد ظرفیت جمعیتِ صد و پنجاه میلیونی کشور مطرح شد که وقتی آقای رئیس جمهور آن را مطرح کردند، عده‌ای موضع گرفتند و حاضر نبودند در مورد آن فکر کنند ولی وقتی مقام معظم رهبری همان مطلب را فرمودند همه سعی کردند در مورد آن فکر کنند و نسبت به آن به تفاهم برسند. فکر نکنید این مسئله صرفاً یک مسئله‌ی سیاسی است، حقیقت این است که دل‌های مردم ذیل مقام معظم رهبری به یک نحوه اتحادی رسیده که سعی می‌کنند سخنان ایشان را با عقل دیگری بفهمند. این دو مثال را عرض کردم تا معلوم شود چرا تأکید می‌شود برای طلوعِ فکر و برای شروعِ تفاهم نسبت به همدیگر، باید یک شخصیت قدسی در میان باشد و همه بپذیریم در علم و عمل به او رجوع داشته باشیم تا بتوانیم نسبت به همدیگر فکر کنیم و به تفاهم برسیم.
ما در نظر به شخصیت‌های قدسی نظر و عمل را از همدیگر جدا نمی‌بینیم و از آن‌جایی که تفکر در عمل به ظهور و فعلیت حقیقی خود می‌رسد، در نظر به شخصیت‌های قدسی که نظر به سیره و عمل آن‌ها مدّ نظر قرار می‌گیرد، تفکر ظهور می‌کند.