بسم الله الرّحمن الرّحیم
سؤال: وقتی میبینیم جوامع اسلامی، از جمله جامعهی خودمان در برابر نفوذ فرهنگ غرب روی هم رفته مقاومت چشمگیری از خود نشان نمیدهند، در انتقاد به فرهنگ تكنولوژی چه نتیجهای میتوان بهدست آورد؟
جواب: در ارزیابی جامعهی اسلامی و نسبت آن با فرهنگ غرب نباید صرفاً صورت غربزدهی جوامع اسلامی را نگاه کرد و از ارادهی آن جوامع که ماوراء اهداف زندگی غربی، به حیات قدسی نظر دارند، غافل بود. جوامع اسلامی اهداف خاص خود را دارند، منتها تصور عموم آن است که استفاده از تکنولوژی غربی تعارضی با آن اهداف ندارند. آنچه مباحث نقد غرب دنبال میکند تذکر به این امر است که روی هم رفته چنین چیزی واقع نمیشود و بیش از آن که ما بتوانیم تکنولوژی را هضم اهداف خود کنیم، فرهنگ همراه تکنولوژی غربی، اکثر مردم ما را تحت تأثیر خود قرار میدهد. و چون جوامع اسلامی برای اهداف خود ارزش اساسی قائلاند، چنانچه به چنین آگاهی رسید که در نزدیکی به تکنولوژی غربی، فرهنگِ خودی مغلوب آن میشود، مسلّم در استفادهی افراطی از تکنولوژی احتیاط میکنند و زمینهی شروعِ از خود را شکل میدهند.
سیر تاریخی جوامع اسلامی طوری است که دیر یا زود متوجه آسیبهای فرهنگی بر آمده از تکنولوژی غربی خواهند شد - البته موضوع حاکمان جوامع اسلامی را که اکثراً مزدور غرب هستند باید از مردم جدا کرد- سرّ جوامع اسلامی رو به سوی توحید دارد، هرچند فعلاً در یک غفلت تاریخی، گرفتار فرهنگ غربی شدهاند. هنوز بسیاری از موضوعات مربوط به فرهنگ غربی و آثار آن در تخریب روح اسلامی، درست و جدّی مطرح نشده وگرنه مردم در رویارویی با آن مثل همان برخوردی را خواهند داشت که با تذکر انقلاب اسلامی، با نظام شاهنشاهی نشان دادند. وقتی متوجه شوند زشتی غرب فقط در حدّ شراب و عریانی نیست بلکه روح آن فرهنگ ضد قدسی است، برگشتی کلی نسبت به آن واقع میشود. وفاداری جوامع اسلامی به روح توحیدی ناب اسلامی را نباید نادیده انگاریم. بنابراین وقتی متوجه باشیم انسانها به اندازهای كه وفادار به یك فرهنگ صحیح هستند زندگی میكنند و نه به اندازهای که در ظاهر حركات آنها نمایان است، دیگر از این که زندگی آنها در ظاهر غربی شده، نسبت به برگشت از آن زندگی مأیوس نمیشویم.
نقد فرهنگ غرب، تذکر به ملتی است که در روح تاریخی خود هدفی را که غرب دنبال میکند دنبال نمینماید. همانطور که وقتی متوجه شدند روح کلی انقلاب اسلامی برای برگرداندن خدا به متن زندگیها است، بسیاری از همانهایی که به ظاهر سر تا پا غربی شده بودند، به تظاهرات مردم جهت سرنگونی نظام شاهنشاهی پیوستند. پس میتوان گفت چون روح جوامع اسلامی با روح فرهنگ اومانیسمی متفاوت است، نقد فرهنگ غرب با رویکرد به توحید، بسیار کارساز و نتیجهبخش است. و بازگشت از حسّگرایی به معنویت را در پی خواهد داشت.
میتوان انتظار داشت با نقد غرب تحولی در راستای برگشت به تاریخ توحیدی در جوامع اسلامی پدید آید. نقّادی غرب از یک طرف و بیداری مردم نسبت به ارزش فرهنگ اسلامی و عظمت آن، از طرف دیگر باعث میشود كه مسلمانان نسیم مدد الهی را استشمام كنند و همّت عبور از غرب در آنها شعلهور گردد.
تا ما غرب را نقد نکنیم و برای آن اصالت قائل باشیم هرگز مدد الهی برایمان ظهور نمیکند، زیرا:
طبیبعشق مسیحا دماستومشفقلیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
هرگز خداوند نمیپسندد جوامع اسلامی این چنین تحت ظلم و سیطرهی فرهنگ غربی باشند، ولی ظهور لطف الهی طلب رهایی بندگان از آن فرهنگ را در پی خواهند داشت.