در تحلیل تمدن غرب به دو نكتهی بسیار مهم باید دقت كنید؛ نكته اول اینكه تمدن غرب تمدن حذف نبوت است. یعنی نبوت و دین در آن جایگاه و نقشی ندارد. نكته دوم اینكه موضوع علوم آن تمدن، منحصر به علوم تجربی است و موضوعاتی مثل ملائكه، وَحی، خدا و واقعیتهای معنوی از افق اندیشه بشر دور نگهداشته شده، و عقل قدسی كه قوهای است در نهاد هر انسان، در این تمدن تعطیل شده است. در حالیكه انسان به كمك عقل قدسی میتواند نسبت به خدا و واقعیاتِ فوق عالم محسوس معرفت مستقیم پیدا كند.
بحث بر سر این است كه تمدن غربی با بینشی به علوم تجربی خود مینگرد كه همین علوم نیز به نفع او تمام نمیشود. نمونهی سادهی آن بحران محیط زیستی است که از محصولات این علوم حاصل شده. نمونههای زیادی را با بصیرتی كه قرآن میدهد در تاریخ میتوان دید که مصداق این سخن قرآناند که؛ «فَما اَغْنی عَنْهُمْ ما كانُوا یكسِبُون» از آنچه بهدست آوردند بهرهمند نشدند.
علوم تجربی مثل آتش است كه هم نور میدهد و هم میسوزاند، لذا اگر در فرهنگ دینی رشد كند جنبه نورانیتش به مردم میرسد، ولی اگر در فرهنگ غیردینی رشد كند جنبه سوزندگی و تخریبیاش نصیب جامعه میشود.
همچنان که مستحضرید قرآن در مورد تمدنهای ویرانشده فرمود؛ «فَاِنَّها لاتَعْمَی الاَبْصارُ وَلكِنْ تَعْمَی القُلُوبُ الَّتی فِی الصُّدُور» آن تمدنها چشم سر داشتند ولی بصیرت و چشم قلب نداشتند، در علم جزئی رشد بسیار کرده بودند تا حدّی که به آن مغرور نیز گشتند ولی از فهم حقایق قدسی عاجز بودند.
به گفتهی رنهگنون: «چون هیچگونه سنت معنوی اصیل در این نوع تمدنها و در این نوع از علوم موجود نمیباشد تا مردم بتوانند برآن تكیه كنند، ناگزیر دست به دامان سنن ساختگی و كاذب میشوند، سننی که هرگز وجود خارجی نداشته و لذا اغتشاش و هرج و مرج به بار میآورند.»(15)
از آن جایی که بشر نمیتواند بدون سنت و آداب و رسوم زندگی كند، هرگاه از سنن معنوی غافل و محروم گردد، حتماً سنن كاذب و دروغین میسازد و با همان سنتهای دروغین زندگی میكند. به همین خاطر خداوند تأکید میفرماید شعائر الهی را بزرگ بدارید(16) و اگر ما چنین نكردیم مجموعهای از اعمال مَندرآوری را بزرگ میکنیم و به آنها میپردازیم.
نوع نگاهی که امروزه به مُد و مدل لباس هست نگاهی است همراه با قداست، ولی قداستی کاذب. امروزه لباس به عنوان وسیلهی پوشش و یا وسیلهی زیبایی در نظر گرفته نمیشود، بلکه اگر آن لباس در عین زیبایی از نظر مردم از مد افتاد، دیگر به آن اعتنایی نمیشود و این یک نوع قداستبخشیدنِ کاذب به مد است. بشرِ امروز گرفتار مقدسكردن چیزهایی است كه در حقیقت مقدس نیست ولی با همان احترام و احساسی که به چیزهای مقدس نگریسته میشود با آن چیزها برخورد میکند.
ریشهی مقدسسازیها آن است که بشر از قداستهای برین و حقیقی و اصیل جدا شد. در منظر بشر مدرن از یک طرف روحانیت و كلیسا و مسجد و پیامبر و امام مقدس نیست، از طرف دیگر چیزهایی را همچون مقدسات پذیرفته است که عقل هر عاقلی از آن تعجب میکند. ملاحظه میکنید که روزنامههایشان سخیفترین توهینها را به پیامبر خدا(ص) میکنند و بعد که اعتراض میکنید میگویند ما توهین به پیامبران را تقبیح میکنیم ولی برای حفظ آزادی مطبوعات نباید جلو کار آنها را گرفت. یعنی آزادی مطبوعات آنچنان مقدس است که در هیچ شرایطی نباید با آن برخورد کرد. یا تحت عنوان دموکراسی، اگر مردم به همجنسبازی رأی دادند، همینکه رأی مردم به چیزی تعلق گرفت آن چیز مقدس است، چون نفسِ رأی مردم مقدس است. یا معتقدند گذشتهی بشر، هرچه بوده کهنه شده، و بشر رو به ترقی است، پس هرچیزی که جدید است بهتر از نوع قبلی آن است و از این طریق تجدد به خودی خود مقدس است و لذا همینکه چیزی جدید است پس حتماً پیشرفتهتر و بهتر خواهد بود، حال چه مدل جدید ماشین باشد یا طراحی خانه و لباس و وسایل زندگی. حتی اگر فرق ماشین مدل جدید با مدل قدیم در تغییر سپر آن باشد، آنهم از آن جهت که ذهنِ طرّاح، این شکل را بهتر پسندیده، باز چون جدید است پس پیشرفتهتر است. عرض بنده در این نیست که آزادی بیان و مطبوعات خوب نیست، یا احترام به رأی مردم کار غلطی است و یا وسایل جدید بدتر از مدل قدیمی آن است. عرض بنده آن است که متوجه باشید بشر جدید با چه چیزهایی معاملهی مقدس میکند، در حالیکه با یک نگاه متعادل و منطقی روشن میشود بسیاری از چیزهایی که در فرهنگ غربی مقدس شده دارای تقدس دروغین است، و ما باید متوجه باشیم تا وقتی به معنویات و حقایق قدسی نظر نكنیم همواره تقدسهای كاذب ساخته میشود.