بسم الله الرحمن الرحیم
«اَفَلَمْ یسیرُوا فِی الاَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یعقِلُونَ بِها اَوْ اذانٌ یسْمَعُونَ بِها فَاِنَّها لاتَعْمَی الاَبْصارُ وَلكِنْ تَعْمَی القُلُوبُ الَّتی فِی الصُّدُور»(101)
آیا در زمین گردش نكردهاند تا دلهایی داشته باشند كه با آن بیندیشند، یا گوشهایی كه با آن بشنوند؟ در حقیقت چشمها كور نیست لیكن دلهایی كه در سینههاست كور است.
ای پیامبر؛ آیا كسانی كه با انبیاء و دین الهی مقابله میكنند یك نگاه تاریخی عبرتانگیز به وضع جهان گذشته و اقوامی که به هلاکت رسیدهاند، نكردند؟ اگر راز نابودی ملتها و تمدنها را مییافتند و علت نابودی و اضمحلال آنها را درك مینمودند، با پیوستن به دین الهی خود را از چنین سرنوشتی نجات میدادند. اینها از گذشتگان عبرت نگرفتند، چون چشمی که باید راز ماندگاری را ببیند کور کردند، نتوانستند با نظر به خاکستر اقوام گذشته زندگی خود را از خاکسترشدن حفظ کنند. اگر میتوانستند دل خود را با تماشای معجزات زندگی، بیدار کنند، زیباترین انتخاب را که انتخاب دینداری است، در زندگی خود رقم میزدند و در آن حال افق نگاه آنها از محدودهی تاریخ دنیای حسّی بالاتر میآمد.
عنایت داشته باشید که در سراسر بحثهایی که گذشت یک نکته مورد تأکید بود، و آن عبارت بود از راز سقوط تمدنهای گذشته، و به همین جهت تمام فکر خود را متوجه آیهی فوق میکردیم و از پایگاه آن آیه به عالم و آدم مینگریستیم و از سخنان جناب آقای رنهگنون شاهد میآوردیم، تا هرچه بیشتر به افقی که آیه برای ما میگشاید نزدیک شویم. علت تکرار آیه در هر جلسه به این جهت است که از طریق این آیه میتوان راز پایداری و عدم پایداری ملتها و اقوام را در گذشته و حال و آینده بهدست آورد.