تربیت
Tarbiat.Org

علل تزلزل تمدن غرب
اصغر طاهرزاده

شرایط نفی غرب

در رابطه با سرنوشت پرماجرای غرب اگر در شناخت مبانی فکری و عملیاتی آن تمدن بی‏حوصلگی به خرج دهیم، بدون آن‌که بخواهیم در عمل به سوی غرب قدم می‌زنیم و بستری را که فعلاً غرب برای زندگی مردم جهان فراهم کرده، تنها بستر برای زندگی می‌پنداریم. در حالی که با شناخت غرب از یک طرف، و شناخت روح اسلامی تشیع از طرف دیگر می‌توان زیر سایه‌ی دین هر چه سریع‌تر شرایط نفی غرب را در کشورهای اسلامی فراهم نمود.
هر کاری باید از معرفت آغاز گردد تا به نتیجه‌ی مطلوب برسد، هرگز نمی‌توان کار ارزش‌مندی انجام داد و در عین حال پشتوانه‌ی معرفتی آن ضعیف باشد. «اگر با معرفتی دقیق کیفیت حقیقی دنیای مدرن درک می‌شد، بی‌درنگ وجود جهانِ مزبور به عدم می‌گرایید»؛(84) و این تنها شرط از بین‌رفتن تمدن غربی است.
ما برای از بین‌بردن وابستگی خود به فرهنگ مدرنیته، به اندازه‏ای آمادگی پیدا خواهیم كرد كه به وخامت اوضاع پی ببریم. زمانی كه به روشنی و با بینش توحیدی خود به وَبال‌بودن فرهنگ تجدد آگاه شدیم، آن فرهنگ بی‏هیچ تلاشی از بین می‏رود. تمام تلاش ما در رابطه با غرب و مدرنیته در این راستا باید باشد که روشن شود وضع تمدن غربی بسیار وخیم‏تر از آن است كه بتوان فكر کرد. این تمدن روح جهان را فاسد کرده است و در اثر آن افق بشریت به سیاهی متمایل شده است.
اگر در شناختن تمدن غربی كمی وقت صرف شود بر خلاف ظاهر آن، روشن می‌شود پیروی از آن‌ تمدن چه اندازه عبث و بیهوده است.
بیشتر مشكلات ما از این‌جا است كه هنوز متوجه نیستیم چیزی را قبول كرده‏ایم كه نباید می‏پذیرفتیم و هنوز به حد كافی حس نكرده‏ایم در ازاء پذیرفتن غرب، چه چیزهایی را از دست داده‏ایم، تا آن‌جا که فکر می‌کنیم بدون نبوت و نبی و امامت و امام می‌توان زندگی کرد و از زندگی خود نتیجه گرفت. متأسفانه نبوت را كه یك فرهنگ و دستگاه منسجم الهی است جهت زندگی مطلوب، از دست داده‏ایم و در مقابل آن حس گرایی و مادی گرایی را كه بشر را تماماً در بحران فرو می‌برد، پذیرفته‌ایم. و عجیب این است که باز امید داریم از طریق همین تمدن خود را نجات دهیم. به جهت همین غرب‌زدگی است که خاستگاه مشکلات خود را درست تشخیص نمی‌دهیم تا نسبت به راه خروج از آن برنامه‌ریزی کنیم. اگر می‏بینید تمام استخوان‌های انسان‌ها در زیر چرخ‌های این تمدن شكسته شده، ریشه‌ی آن در ذات تمدن غربی نهفته است. نه فراغتی برای به خود اندیشیدن مانده، نه تفكری برای شناخت وضع موجودمان در جریان است، و نه حكمتی در محافل آموزشی وجود دارد. این‌ها همه به جهت آن است كه روح حاکم بر اندیشه‌ها روح اکنون‌زده و حسی و ماده‌گرا است، چیزی غیر از انوار قدسی دین در روابط‌ مردم جهان حاكم شده ولی ظاهر اصلاح‌گرانه به خود گرفته است. غافل از آن که اگر شیطان موجود خبیثی است راست‌گفتنش هم راست‌گفتنِ نجات‌بخش نیست.
اگر جامعه‌ای تمدن غربی را پذیرفت، به جهت رویکرد شیطانی تمدن غربی، برق و سایر تکنولوژی‌های آن هم موجب کمک به آن جامعه نمی‌شود و به همین جهت امروزه جامعه‌های غرب‌زده‌ی دنیا در عین عقب افتادگی تکنیکی، از نظر اخلاقی و روابط بین جوانان به‌شدت به فساد گرایش پیدا کرده‌اند. آری می‌توان از طریق برق استفاده‌های مفیدی کرد ولی بفرمایید امروزه از طریق همین برق چه اندازه کارخانه‌های اسلحه‌سازی و تهیه‌ی مواد مخدر در رونق می‌باشند و به نابودی جوامع انسانی مبادرت می‌کنند؟ وقتی روح حاکم بر جوامع، روح جدا شده از عالم قدس و معنویت شد دیگر نمی‌‌توان امید داشت از جنبه‌ی مثبت به تکنولوژی‌ نگاه شود.
کارشناسان می‌گویند؛ هشتاددرصد کاربران اینترنتی جهت استفاده‌ی خلاف اخلاق به اینترنت رجوع می‌کنند. چون این تکنیک در فضایی ظهور کرده که به جنبه‌ی ظلمانی عالم - یعنی عالم ماده- نظر دارد. بسیار ساده انگارانه است اگر گمان کنیم می‌توان به راحتی اینترنت را از روح حاکم بر آن جدا کرد، مگر این که ابتدا روح ظلمانی تمدن غربی را بشناسیم و با سیر به سوی عالم قدس و معنا، از روح غربی تبرّی بجوییم.
تا از دوران حسیت و ماده‌گرایی به سوی دوره‌ی معنویت سفر نکنیم ممکن نیست با نزدیکی به دست آوردهای تکنیکی تمدن غربی، به راهی غیر از راهی که غرب با تکنولوژی خود در آن قدم گذاشت، حرکت کنیم، مگر این‌که ابتدا از روح غربی تبرّی بجوییم که بحمدالله شرایط آن فراهم شده است.
هایدگر می‌گوید: «علم جدید تا آن‌جا پیش می‌رود که با امر محاسبه‌پذیر سر وکار پیدا می‌کند، اما در مرحله‌ای با امری مواجه می‌شود که محاسبه‌پذیر نیست، و این عصر انقلاب است.» حسی‌زدگی روز به روز بیشتر تنها می‌شود و آن‌هایی که هنوز بر حس‌گرایی اصرار می‌ورزند، هر روز بیشتر از روح جامعه فاصله می‌گیرند و بین آن‌ها و روان مردم گسستگی پیش می‌آید زیرا رفته‌رفته موضوع تفکر انسان خدا خواهد شد، نه ماده و از این منظر طلیعه‌ی تزلزل تمدن غربی ظاهر شده است، اگر هنوز نمی‌توانیم خود را از تمدن غربی جدا کنیم -که نمی‌توانیم- لااقل با احتیاط عمل کنیم و چشم خود را به گشایشی که در افق منتظر نگاه ما است باز نگه داریم.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»