خوب است در این مورد تأمل بفرمائید که چرا عنصر تبلیغات وارد تمدن جدید شد؟ از خود بپرسیم چرا باید انتخاب مردم را با انواع ترفندها اینچنین تحت تأثیر قرار داد؟ چه روحیهای در ملل دنیا پدید آمده كه صاحبان قدرت امیدوار شدند اگر یك كلید طلایی یا یك ماشین پر از پول را چندین بار در تلویزیون نمایش دهند، میتوانند انسانها را به مسیری بکشانند که صاحبان قدرت اراده کردهاند؟ ابتدا با انقطاع انسانها از عالم قدس و فرو ریختن اندیشه حکیمانه، امکان هرگونه انتخابی برای انسان ممکن شد، سپس پدیده و فرهنگ تبلیغات امروزی وارد زندگی جوامع گشت تا در این سرگردانی آنچه را بخواهند بر اختیار آنها تحمیل کنند، انسانی که جهت جان خود را از عالم معنی منقطع کرده و خیالات خود را بدون هر کنترلی رها نموده است بهراحتی تحت تأثیر عواملی قرار میگیرد که اراده کردهاند خیالات چنین انسانی را در اختیار خود بگیرند.
انسانی که خیالات خود را در ارتباط با عالم قدس، به حکمت نیامیخته و در کنترل معانی عالیه قرار نداده است به راحتی اهل تقلید از این و آن است، هرکس بیشتر بتواند خیال او را جذب کند، بردهی او خواهد شد. گاهی میبینید امروز جملهی بسیار سطحی و مضحكی از تلویزیون پخش میشود، فردای آن روز افراد بدون آنکه به آن جمله فکر کنند آن را تكرار مینمایند. این تأثیرپذیری به جهت قدرت تبلیغات نیست، بلكه به خاطر آن است که انسان جدیدی پدید آمده که دیگر نمیتواند حکیمانه تصمیم بگیرد، در چنین انسانی عنصر مقاومت در مقابل عوامل تحریککنندهی خیال از بین رفته است. عامل مقاومت در مقابل عوامل تحریک خیال، اعتقادات دینی است، در آن حالت است که انسان متدین به جهت ملکهی تقوی، با هر خیالی ربوده نمیشود. ملکهی تقوی قلب انسان را متوجه اصول پایدار عالم و سنن الهی میکند و لذا به خوبی متوجه جایگاه امور ناپایدار و زودگذر میشود و به راحتی خود را در اختیار تبلیغات قرار نمیدهد. به گفتهی مولوی:
مرسفیهان را رباید هر هوا
زان که نَبْوَدْشان گرانی قوا
کشتی بی لنگر آمد مرد شَر
که ز بادِ کژ نیاید او حذر
لنگر عقل است عاقل را امان
لنگری دریوزه کن از عاقلان
با توجه به امر فوق است که تأکید میشود، هیچگونه راهی غیر از دین و راهکارهای دینی برای رهایی انسان از هجوم تبلیغاتی که تمدن غربی بدان دامن میزند، نمی توان یافت. حتی اگر القائات غیردینی اندک مقاومتی نسبت به تبلیغات غربی در جامعه پدید آورند، تأثیر آنها موقتی است و در حدی نیست که روح انسان را متوجه ثابتات عالم بکند. دین به جهت قدرت ذاتی که دارد و میتواند از طریق ملکهی تقوی، جان انسان را متوجه حقایق پایدار عالم نماید، امکان کنترل بازیهای خیال را در انسان پدید میآورد تا انسانها بتوانند در برابر تمدنی که با تحریک خیال انسانها خود را بر سایر ملل تحمیل میکند، پایداری و مقابله كنند.