چنانچه مستحضرید خداوند در آیهی فوق میفرماید: ای پیامبر؛ آیا كسانی كه با انبیاء و دین الهی مقابله میكنند یك نگاه تاریخی و عبرتانگیز به جهان گذشته و سرنوشت اقوام هلاک شده نكردند؟ اگر با نگاه عبرتانگیز به آنها مینگریستند در دل حوادث گذشته، سنت نابودی ملتها و تمدنها را میدیدند و علت نابودی و اضمحلال آنها را درك مینمودند و بهخوبی نگران آیندهی مقابله با پیامبرشان میشدند. هم قلبهای آنها بصیر میشد و عاقلانه به امور خود نظر میکردند، هم گوشهایشان شنوا میگشت و نسبت به سخنان انبیاء توجه کافی میکردند. اقوام به هلاکترسیدهی گذشته چشم سر داشتند که ظاهر دنیا را ببینند ولی چشم قلبهایشان کور بود و عوامل معنوی و ظریفِ جاری در عالم را نمیدیدند.
خداوند در آیهی فوق ما را دعوت میکند تا به سرنوشت ملتهایی که هلاک شدند و از زندگی خود هیچ بهرهی واقعی نگرفتند، نظر کنیم. از ما میپرسد مگر رمز نابودی آنها این نبود كه نقش شریعت الهی و سنن معنوی را در سازمان ارتباطات خود از بین بردند؟ سنتهایی که باید با چشم دل دید و آنها چشم دلشان كور بود و ادراكشان آنچنان حسی و روابط و اهدافشان آنچنان مادی شده بود که در شخصیت و تفکر خود شرایط نظر به نقش سنن الهی را به کلی ویران کرده بودند، و در نتیجه تمدن آنها از هم گسیخت، بدون آن که بفهمند عامل این گسستگی و ویرانی چه بود. در آیهی مذكور خداوند تاكید میفرماید سنت هلاکت تمدنها استثناءبردار نیست، گذشتگان بر اساس همین قاعده نابود شدند و آیندگان هم اگر زمینهی بصیرت قلبی را در خود از بین ببرند به همان سرنوشت دچار میشوند.
وقتی تمدنی در مقابل رمز و رازهای نبوتِ انبیاء خود را به نشنیدن بزند، به سویی حرکت میکند که انتهای آن گسستگی و نابودی است. آیات متعدد در قرآن هست که میفرماید: وقتی پیامبران به اقوامِ پشتکردهی به سخن خدا خبر نابودیشان را میدادند آنها به جای به هوشآمدن میگفتند: «مَتی هَذَا الْوَعْد اِنْ کُنْتُمْ صادقین»(74) اگر راست میگویید آن نابودی چه موقعی است. یعنی به جای فهم قاعده و سنت جاری در هستی، موضوع را به مسخره میگرفتند. خداوند از زبان پیامبر به آنها میگوید: عجله نکنید سنت هلاکت اقوام وعدهای است که در وقت و سرآمدش جاری میشود. فرصتی در اختیار شما هست که اگر بخواهید میتوانید چشم دل را بیدار کنید و آن سنت را ببینید و در کار و زندگی خود تجدید نظر نمایید. چون خدایی که انسان را و جهان را آفریده در کنار این دو، شریعتی را نیز به صحنه آورده تا این انسان در این جهان امکان به ثمر رسیدن خود و جامعه را فراهم کند، حال اگر خود و جهان را طوری تعریف کرد که جایی برای شریعت الهی در مناسبات فردی و اجتماعی نگذاشت و با این همه تذکر دلسوزانه که انبیای الهی به او میدادند خود را به نشنیدن زد، خداوند در موردشان میفرماید: «فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یشْعُرُونَ»(75) پس ناگاه آنها را میگیریم بدون آن که شعورِ فهم ریشههای آن نابودی و گسست را بفهمند.
از آنجایی که آیات قرآن قصهی اقوام نابودشدهی گذشته را مطرح میفرماید تا ما امروز به قواعد نابودی آنها پی ببریم و وضع امروزین خود را ارزیابی کنیم، ما به تحلیل تمدن غرب پرداختیم و هر چه بیشتر دقت کردیم، بیشتر متوجه شدیم سرنوشت این تمدن همان سرنوشتی است که اقوامِ به هلاکت رسیدهی گذشته با آن روبهرو شدند، و خواستیم نتیجه بگیریم سرنوشت خود را به تمدن غربی گره نزنیم و بر خلاف ظاهرِ جذّاب آن تمدن، به کمک آیات الهی باطن آن را تحلیل كنیم.