تربیت
Tarbiat.Org

علل تزلزل تمدن غرب
اصغر طاهرزاده

بی‌آیندگی تمدن حسّی

در این مباحث می‏خواهیم دو مطلب را بیان كنیم: یكی این‌كه، تمدن جدید یعنی تمدنی كه بعد از رنسانس در مغرب زمین با آن روبه‌رو شدیم، یك تمدن سراسر حسّی است، و همه‌چیز را با این منظر می‌نگرد، حتی دین را. دیگر این‌كه؛ تمدن حسی نابودشدنی است و هرچند سنت خدا این است كه به آن‌ها فرصت بدهد ولی این فرصت را نباید نعمت پنداشت.
آیه‌ی 46 سوره حج که در ابتدای بحث مطرح شد، به ما كمك می‏كند تا بحران تمدن غرب را كه فعلاً در این برهه از تاریخ با آن روبه‌رو هستیم، درست بشناسیم و با بینشی قرآنی جایگاه آن را ملاحظه نموده و به بحران‌های آن با چشم بصیرت نظر كنیم و آن را مورد بررسی و تحقیق قرار دهیم. آیه مذكور می‏فرماید: ای پیامبر، چرا کسانی که تو را تكذیب‌ می‌كنند، با سیری تاریخی و جغرافیایی در جهان نمی‏‌نگرند و یك گردش تاریخی- جغرافیایی در جهان نمی‏كنند تا رمز نابودی تمدن‌ها را ببینند و بیدار شوند؟ بعد می‏فرماید: این‌كه موهبت و نعمت نبوت را با تمام وجود نمی‏پذیرند، به دلیل آن است كه چشم دلشان كور شده و بصیرتشان از بین رفته است، هرچند چشم سرشان كور نیست. با توجه به این موضوع است که عرض می‌کنم بحث ما پیرامون تمدنی است كه كوردل است ولی كورچشم نیست. با معرفتِ به كوردل‌بودن تمدن امروز دنیا، ماهیت و حقیقت این تمدن برای ما روشن شده و وعده قرآن در نابودی چنین تمدنی درك می‏شود و با فاصله‌گرفتن از این تمدن، خود را نجات می‏دهیم. علامه طباطبایی‏«رحمة‌الله‌علیه» می‏فرماید: «مرگ انسان‌ها یك امر طبیعی است ولی مرگ تمدن‌ها دارای رمز و رازهای عبرت‌آموزی است».
سؤال این‌جاست كه چرا بعضی از تمدن‌ها و فرهنگ‌ها می‏میرند و بعضی می‏مانند؟ مرگِ «برژنف» و «لنین» طبیعی است، ولی این‌كه این‌همه انرژی صرف ایجاد نظام ماركسیسم لنینیسم می‏شود و در نهایت همه‌ی آن تلاش‌ها از بین می‌رود و وجدان عمومی درست علیه آن اهدافی كه آن‌ها دنبال بودند، شورش می‏كند، امری طبیعی نیست، به عبارت دیگر سنتِ بی‏نتیجه‌بودن تلاش‌ها، طبیعی نیست و نمی‏توان از این مطلب به سادگی گذشت. امروز اگر كسی بخواهد نظرات ماركس را مورد بحث قرار دهد خودش خجالت می‏كشد. حتی خود لنین هم اگر امروز زنده بود مجبور بود در گوشه خانه‌اش پنهان شود. چون دیگر حرف‌های لنین را در این دوره نمی‏توان به عنوان حرف‌های قابل قبول مطرح كرد. چرا تمدنی كه كم‌تر از صد سال قبل بنیان‌گذاری شد الآن حرفی برای گفتن ندارد؟ حتی آن كسانی هم كه امروز در روسیه طرفداری از ماركسیسم می‏كنند بیشتر معتقد به ناسیونالیسم شوروی می‏باشند وگرنه امروز كسی ماركسیسم را به عنوان یك فكر نو در جهان، قبول ندارد.
مرگ رضاخان و محمد رضا شاه طبیعی است ولی چرا امروز کسی سخنان سلطنت‌طلبان را به عنوان افكاری كه به زندگی معنی بدهد مطرح نمی‏كند؟ از طرف دیگر اولیاء و اصفیاء نیز می‏میرند، اما این‌كه چرا تمدن اسلام هنوز زنده است و آخرین حرف را برای هدایت و سعادت انسان‌ها دارد، نكته‏ای است كه جای تأمل و تفكر دارد. هم اكنون پیامبراكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) در جهان برزخ و قیامت زنده‏اند و از همه زنده‏تر هستند و ما و شما نیز برای حل مشكلاتمان به آن‌ها متوسل می‏شویم و هم‏اكنون نیز تأثیر مستقیم پیامبر(ص) و ائمه‏(ع) در حیات ما از راه توسل به آن حضرات مشخص است. شما بیشترین توسل را به سید شهیدانِ تاریخ یعنی حضرت اباعبدالله‏(ع) دارید و مشكلات دنیایی خود را هم از این طریق حل می‏كنید، و از طرفی سنت امام حسین‏(ع) در جهان امروز هر روز زنده‏تر و فعال‏تر است در حالی‌که سنت یزید مطرود و مذموم است.
قرآن به ما می‏گوید: یك نگاه به تاریخ بكنید تا بسیاری از مسائل برایتان روشن شود. با سیر تاریخی و دیدن مرگ تمدن‌ها و فرهنگ‌های ضد دینی كه روبه‌روی انبیاء ایستادند، می‏توان قلبی پیدا كرد كه خوب فكر و تأمل كند «قُلُوبٌ یعِقلُوَن بِها» و نیز گوشی پیدا كرد كه صدای خردشدن استخوان‌های تمدن‌های ظالم و ستمگر را بشنود، «فَاِنَّها لاتَعْمَی الاَبْصارُ وَلكِنْ تَعْمَی القُلُوبُ الَّتی فِی الصُّدُور»، ای پیامبر؛ آن‌ها كه فرهنگ نبوت و زندگی دینی را رد می‏كنند، چشم سر دارند، از تلسكوپ و میكروسكوپ می‌توانند استفاده کنند ولی چشم دل ندارند. چشم سرشان بیناست ولی چشم قلبشان كور است. چشم حس آنان بیدار است و ابزار كشف ژن‏ها و کوانتوم‌ها، یعنی ریزترین پدیده‏های حسی را دارند، اما شرایط فكری آنان به گونه‏ای است كه دلشان بیدار نیست. قرآن می‏فرماید: حال كه اینان چشم دل ندارند و حكیم و بصیر نیستند، سنت الهی نابودشان می‏كند.زیرا توانائی‌های حسی برای بقاء حیات آن‌ها كافی نیست و ثمره‏ای برای آن‌ها در پی نخواهد داشت و سرمایه‏ای برای شخصیت آن‌ها نخواهد شد.