تربیت
Tarbiat.Org

علل تزلزل تمدن غرب
اصغر طاهرزاده

آرامش در حاكمیت انسانِ به وحدت رسیده

توجه به قوای بهیمی و سنگینی‏های ماده که توجه به مرحله‌ی نازله‌ی هستی است موجب می‌شود که همواره برای انسان محدودیت بیشتری پیش آید و او را به سوی كثرات رهسپار ‏کند و این همان روحیه‌ی ماتریالیسم است که در روان انسان حاکم می‌شود. انسان هرچه بیشتر به دنیا نظر كند، محدودتر می‏شود و هرچه به معنویت نظر كند، وسعت می‌یابد، آن هم وسعتی حقیقی، كسی كه به دنیا به عنوان مطلوب روح خود، نظر كند در محدودیت قرار می‌گیرد، هر چند ممکن است این محدودیت را حس نكند و تصور کند با به دست آوردن دنیای بیشتر از محدودیت آزاد می‌شود غافل از آن‌که برای آزادشدن از محدودیت باید ساحت خود را تغییر دهد و نظر خود را به جایی بیندازد که در ذات خود نامحدود است، در آن حال است که می‌فهمد ذات عالم ماده محدودیت است و هرچه در ذات عالم ماده فرو رود بر محدودیت خود افزوده است؛ درنتیجه از عالم ماده به عنوان مطلوب روح خود، منصرف می‌شود و با مرتبط شدن با حضرت احدی، احساس می‌کند همه گنج‌های عالم در نزد اوست. وقتی روشن شد انسان اگر خود را از محدودیت عالم ماده آزاد كرد و به بی‏نهایتی عالم معنا نظر كرد، به آزادی حقیقی كه مطلوب اوست دست یافته است، می‌فهمد فرهنگ غربی با رویکرد دنیایی خود چه خسارت بزرگی به عالم و آدم وارد کرده است.
با توجه به نکات فوق است که می‌توان گفت؛ اگر جامعه اهداف اصلی خود را در سیر به سوی حقایق معنوی قرار داد، در عینی که کارها با نظم خاصی انجام می‌گیرد، هرگز گرفتار هرج و مرج نخواهد شد، و معنی تمدن اسلامی نیز همین است که مناسبات جامعه با نظر به عالم معنا مدیریت شود.
تنها یک راه برای رهایی از هرج و مرج و آشفتگی وجود دارد، و آن احیاء دگرباره‌ی معنویت است كه موجب ظهور انسان‌های برگزیده در جهان كنونی می‌شود، انسان‌هایی که متذکر عالم قدس‌اند و راه فرو بسته به سوی آن عالم را در مقابل انسان‌ها می‌گشایند. با حضور چنین انسان‌هایی در مدیریت جامعه، بشر سر و سامان می‌گیرد. در همین راستا حضرت روح‌الله‌خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌فرماید: «ما آن چیزی را که می‌خواهیم، حکومت الله است، حکومت خدا را می‌خواهیم. ما می‌خواهیم قرآن بر ما حکومت کند. ما می‌خواهیم قوانین اسلام بر ما حکومت کند. ما هیچ حکومتی را جز حکومت الله نمی‌توانیم بپذیریم، و هیچ دستگاهی را که بر خلاف قوانین اسلام باشد نمی‌توانیم بپذیریم».(61)
غرق‌شدن در دنیا و عالم ماده، که عین حرکت و تغییر است، موجب اضمحلال جامعه و بی‌ثمری کارها می‌شود و مشکل آنچنان کم نیست که بتوان با دموکراسی موجود - که باز حاکمیت کثرت بر کثرت است- آن را رفع کرد. در حالی که خداوند برای زندگی ما برنامه دیگری را ارائه فرموده است تا از طریق دین الهی و امامی معصوم زمین به آسمان متصل گردد و همه‌ی استعدادهای آدم و عالم شکوفا شود، تا انسان‌ها به زیباترین شکل معنی زندگی را بفهمند.
دلایل متقن و محکم از یک طرف و روایات قابل توجه از طرف دیگر ما را متوجه وجود «واسطه‌ی فیض» در هستی می‌کند، واسطه‌ی فیضی که به عنوان مظهر کاملِ «اسم الله»، انسان کاملی است که مقامش، مقام حمل همه‌ی اسمای الهی است، اسمایی که خداوند در باره‌اش فرمود: «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا»؛(62) و وقتی انسان کاملی که همه‌ی اسمای الهی را می‌شناسد مدیریت جامعه‌ی انسانی را به عهده گیرد، روح همه‌ی عالم، بر عالَم مدیریت می‌کند و تکوین و تشریع هماهنگ می‌شود، و همان حقیقتی که بی‌واسطه و تکویناً از خداوند فیض می‌گیرد، تشریعاً جامعه را به سوی اهداف عالیه‌اش راهنمایی می‌نماید.
حال آنچه را خدا برای ما خواسته است مقایسه کنید با آنچه امروز در جهان مدرن جریان دارد. چگونه می‌توان با چنین حاکمانی جامعه را از بی‌سر و سامانی موجود خارج کرد و به شکوفایی‌های روحانی سوق داد؟ آیا با ایجاد آرزوهای وَهمی و مشغول کردن بشر به وَهمیات می‌توان به آینده‌ی این تمدن امیدوار بود؟ یا این‌که باید بپذیریم تزلزلْ سرنوشت حتمی چنین بی‌سر و سامانی می‌باشد. آری این سؤال پیش می‌آید که در حال حاضر ما چه کنیم؟ مسئله روشن است، وقتی از یک طرف نظرها به سوی مدیریت امام معصوم جلب شد، و از طرف دیگر ظلمات مدیریت امروزین دنیا معلوم گشت، موضوعِ گذار از آن ظلمات به سوی نور پیش می‌آید، که مرحله‌ی گذرا را باید با ولایت فقیه طی ‌کرد.
فقیه یعنی کارشناسی كه حرف خدا و پیامبر و امام را به سوی جامعه‌ی انسان‌ها سیر می‌دهد. فرق فقیه با امام معصوم در این است كه: امام معصوم خودش در مقام وحدت و قرب الهی است. ولی، فقیه خودش در مقام وحدت نیست و چنین ادعائی هم ندارد. بلکه از نظر علمی این توانایی را دارد كه سخنان خدا و پیامبر و امام را به جامعه برساند؛ تا جامعه آماده شود و ظرفیت حاکمیت مستقیم امام معصوم(عج) در آن به وجود آید. هر چند در زمان غیبت هم امام عصر(عج) نقش خود را دارند و مددهای خود را اِعمال می‌کنند. در حال حاضر هم انسان‌ها فیض‏ حقیقی را از مقام وحدت انسانی یعنی حضرت صاحب‌الامر(ع) می‏گیرند، منتها حكومت در زمان غیبت امام، از طریق ولی‏فقیه اداره می‌شود تا عملاً حکم حضرت اَحدی در جامعه جاری باشد و جامعه‌ی اسلامی از هرج و مرجی که روان فرد و جامعه را در غرب فرا گرفته، مصون بماند.
اگر جایگاه ولایت فقیه را در عصر حاضر درست بشناسیم و با عزمی تمام به آن روی کنیم در این دورانِ ظلمانی سرنوشت بسیار بهتری خواهیم داشت. یك دانشمندان آلمانی می‏گوید: «اگر مردم اروپا ولایت فقیهِ جمهوری اسلامی را بشناسند بر حاكمان خود می‏شورند و حكومتی شبیه حكومت اسلامی ایران بر كشورشان حاكم می‏كنند».
حكومت نخبگان و برگزیدگان معنوی چیزی است که دین حضرت مسیح ‏(ع) نیز بر آن تأکید داشته و غرب به جای آن که انحراف پیش‌آمده توسط کلیسای قرون وسطی را جبران کند، جهت خود را به سوی دموکراسی موجود انداخت و با چیزی بسیار بدتر از قبل روبرو شد. كلیسا در تاریخ دراز مدت خود قاعده‌ی حاكمیت انسان‌های برگزیده‌ی معنوی را دنبال می کرد و سال‌ها کشورهای مسیحی را اداره می‌کرد، اشكال از وقتی پیش آمد كه عده‏ای بدون هیچ شایستگی معنوی واسطه‌ی بین خدا و مردم شدند. مثل این است كه ولی فقیه بخواهد به جای حكم خدا، هوس خود را حاکم کند و ما هم به جای این‌كه با آن شخص مخالف شویم كه حكم خدا را نمی‏گوید، با اصل ولایت فقیه به مقابله و به مخالفت بپردازیم. همان كاری كه اروپای بعد از رنسانس كرد، به جای آن‌كه با چنین كشیشانی مخالفت كند، با حاكمیت دین مخالفت كرد و در هدایت جامعه اصل را بر رأی مردم گذاشت.
درست‌فهمیدن جایگاه ولایت فقیه باعث می‌شود که متوجه ضرورت آن در حال حاضر باشیم و از آن طریق بتوانیم بسیاری از مشکلات تاریخی خود را جبران کنیم. غفلت از وضع تاریخی که در آن هستیم موجب می‌شود تا با آرزوهای وَهمی باز به عقب برگردیم. مطمئناً اگر روش حكومتی فدرال آلمان در این كشور جایگزین شود، وضع از این هم که هست بدتر خواهد شد. زیرا اولاً: ما در شرایط تاریخی دیگری هستیم. ثانیاً: ملت ما به دنبال اهداف دیگری هستند که مکتب تشیع در منظر آن‌ها قرار داده است و از طرفی ما در حال حاضر نسبت به اروپا جزء كشورهای فقیر هستیم. در حالی‌كه آن‌ها سالهای سال با انواع چپاول‌ها و استعمارگری‌ها برای خود سرمایه‌ها اندوخته‌اند و با این‌همه با مشكلات بزرگی روبه‌رو هستند. مردم ما، به دلایل فراوانی باید برای دینداری و پذیرفتن حکم خدا در زندگی فردی و اجتماعی آماده شوند و با ولایت فقیه و حكومت اسلامی نه تنها روح و روان خود را معنوی کنند، بلکه مشكلات اقتصادی‌شان را هم حل نمایند تا گرفتار شرایطی نشوند که دموکراسی امروزین غرب برای بشر پدید آورد.