تربیت
Tarbiat.Org

آذرخشی دیگر در آسمان کربلا
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

وظیفه حکومت و جامعه در برابر توطئه‏های دشمنان‏

چنان که بیان شد، یک قسم مهم از امر به معروف و نهی از منکر که متاسفانه مورد غفلت بسیاری از ما واقع شده، بخصوص قبل از نهضت حضرت امام (قدس السره الشریف)، مبارزه با توطئه‏های ضد اسلامی است که می‏تواند در زمینه‏های مختلف اقتصادی، فرهنگی، تعلیم و تربیت، سیاسی و حتی در زمینه نظامی باشد. در این مورد است که با یک کار ساده و آموزش چند روزه نمی‏توانیم خودمان را برای چنین امر به معروف هایی آماده کنیم، آموزش‏های پیچیده و طرح‏های بسیار سنجیده و متناسب با نقشه‏های شیطانی که آن‏ها با متخصصان خود در طول سال‏ها با هزینه‏های هنگفت تهیه می‏کنند، می‏خواهند. شاخه کوچکی از آن همین است که امروز در بیانات مقام معظم رهبری بود، که فرمودند دشمنان بعضی از مطبوعات ما را برای خودشان پایگاه قرار داده‏اند،(144) برای این که از این پایگاه علیه اسلام و نظام اسلامی استفاده کنند. مطبوعات داخل کشور به دست مردم ایران، به دست بعضی از افراد خود فروخته، و چه بسا بعضی از آن‏ها با بودجه بیت المال اداره می‏شود، اما پایگاه آمریکا یا بعضی دشمنان دیگر و صهیونیست‏ها است که اغراض آن‏ها را پی می‏گیرند و به آنان کمک می‏کنند. کاری که - به فرمایش مقام معظم رهبری - بی.بی.سی یا رادیو آمریکا باید بکند، این‏ها انجام می‏دهند. این تازه یک قسمت از کارهایی است که دشمن علیه نظام ما انجام می‏دهد. حال شما ببینید در مقابل این توطئه - فقط یک توطئه مطبوعاتی - چه کار می‏توان کرد؟ آیا این کاری است که یک نفر، دو نفر یا ده نفر بتوانند با آن مقابله کنند؟ باید مقدار زیادی فکر کرد که ما در مقابل این حرکت مرموز شیطانی فعالیت گسترده و حساب شده چه حرکاتی را باید انجام دهیم. این موارد است که باید ما را بیش‏تر حساس کند و به فکر وا دارد که مسؤولیت امر به معروف و نهی از منکر را در این قبیل مسائل جدی‏تر بگیریم. در این جا صحبت از یک گناه فردی نیست که کسی مرتکب می‏شود و شما به او تذکر می‏دهید. این چیزی است که ممکن است کیان اسلام را به خطر بیندازد و روزی چشم باز کنیم و ببینیم همه چیز به دست دشمن افتاده است؛ ان شاء الله که چنین چیزی نخواهند شد و نام سیداشهداء (علیه السلام) و برکات وجود سیدالشهداء (علیه السلام) نخواهند گذاشت. ولی آن‏ها آن قدر نقشه‏های پیچیده‏ای کشیده‏اند، طراحی کرده‏اند و مقامات آن را فراهم آورده‏اند که به نقشه هایشان کاملا امیدوارند. ما هم نباید دشمن را کوچک بشماریم. البته باید دلمان به لطف خدا و توجهات وجود مقدس ولی عصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - گرم باشد؛ اما معنای این دلگرمی این نیست که آرام بنشینیم و کاری نکنیم، باید با توکل بر خدا و اعتماد به همیاری او تلاش کنیم و بدانیم که: ان تنضروا الله ینصر کم(145) نصرت الهی هست، اما مشروط به این است که ما آنچه توان داریم در طبق اخلاص بگذاریم، آن گاه هر چه کم داریم خدا کمک خواهد کرد.
به هر حال در این زمینه است که باید خیلی جدی‏تر برخورد کرد، بیش‏تر درباره آن صحبت کرد، بحث هایی هم که در این ده شب عرض کردم، در واقع مقدمه‏ای بود برای این که احساس این مسؤولیت در برادران عزیز بیش‏تر شود، نمی‏دانم موفق شده‏ام یا نشده‏ام؛ اما به هر حال، جای این است که امشب در این وقت محدودی که داریم از آن بحث‏ها نتیجه‏گیری کنیم که حالا باید چه کنیم. از همان شب اول که بنده سخنرانی کردم، ده‏ها سؤال کتبی از برادران مطرح شده که ما این مسائل را فهمیدیم، اهمیت آن‏ها را درک کردیم، حال ما باید چه کار کنیم؟ از شهرستان‏ها، از برادران و خواهران و دانشگاهیان تماس‏های فراوانی داشتند که خوب، ما باید چه کار کنیم؟ نمی‏دانیم چه کار باید بکنیم، دلمان می‏سوزد، می‏دانیم وظیفه‏ای داریم، اما نمی‏دانیم چه کار کنیم؟ من در این چند دقیقه‏ای که فرصت هست می‏خواهم اولاً بگویم که چرا نمی‏دانیم؟ چگونه شده است که نمی‏دانیم؟ و بعد هم در حدی که ممکن است خطوط کلی را برای این کار وضع کنیم.
علل فراموش شدن وظیفه امر به معروف و نهی از منکر ذر این زمینه چند کاستی وجود دارد که موجب شده چنین مساله‏ای با این اهمیت را چنان که باید، نشناخته‏ایم. با اینکه از سال چهل و یک تا کنون که سی و هشت سال می‏گذرد - یعنی از زمانی که رسما امام (قدس السره الشریف) نهضت را شروع کردند - در طول این سی و هشت سال، بیانات امام (قدس السره الشریف) به گوش ما می‏رسیده است، نوشته‏های ایشان در اختیار ما بوده است، وصیت نامه و منشور ایشان در دسترس ما است، اما در عین حال باز هم می‏گوییم نمی‏دانیم چه کار باید بکنیم! مشکل ما چیست؟ و بعد اگر بخواهیم حرکتی را در راه انجام این وظایف انجام دهیم، باید از کجا شروع کنیم؟ مشکلی که باز در عرایض گذشته بر آن تاکید کردم، تاثیر تبلیغات شیطانی چند ساله اخیر برای ترویج فرهنگ تساهل و تسامح است. به هر حال، آن قدر این موضوع را اشخاص مختلف و با بیان‏های گوناگون گفته‏اند، گرچه ممکن است بعضی از ایشان حسن نیت داشته‏اند - لااقل این حسن ظن را داریم که بعضی از آن‏ها حسن نیت داشته‏اند - به اندازه‏ای تساهل و تسامح، تحمل افکار دیگران و چیزهایی از این قبیل را تکرار کردند که بالاخره کمابیش در همه اثر کرده است. این که می‏گویم همه، شاید به اندازه انگشتان دست استثنا داشته باشد؛ بالاخره باور کردیم که در این زمان و در این شرایط نمی‏توان زیاد سخت گرفت و به اصطلاح با خشونت رفتار کرد. اسم هر چه را که غیر از تساهل و تسامح باشد، خشونت می‏گذارند؛ داشتن غیرت دینی، تعصب نسبت به احکام اسلامی، این که فقط یک دین باید وجود داشته باشد و آن دین حق است و اصالت دارد و احکام اسلامی باید باشد، این قبیل حرف‏ها را افکار دگم می‏نامند و می‏گویند این صحبت‏ها تبلیغات عهد بوق است! امروز دنیای مدرن این حرف‏ها را نمی‏پسندد! یعنی چه!؟ هزار تا دین باشد! پلورالیسم دینی! و گفته‏هایی از این قبیل! آن قدر گفته‏اند و نوشته‏اند که هر کسی را به نحوی تحت تاثیر قرار داده‏اند. اگر بخواهیم از این خواب خرگوشی بیدار شویم و از این دامی که در آن افتاده‏ایم بیرون بیاییم، باید دام تساهل و تسامح را پاره کنیم. این، تار عنکبوت و دروغ است، ما در اسلام سهولت و یسر داریم، دین اسلام دین آسانی است: یرید الله بکم الیسر،(146) اما تساهل نداریم، تساهل یعنی سهل انگاری. دین اسلام دین آسانی است، اما نگفتند که در آنچه هست سهل انگار، بی اعتنا و بی تفاوت باشید. نه، باید آنچه را که هست جدی گرفت. این مغالطه بزرگی است که بارها آن را جواب داده‏ایم، باز هم در روزنامه‏ها می‏نویسند، باز هم آن شخصیتی که به اصطلاح مسؤول فرهنگی کشور است، باز هم همین را تکرار می‏کند، ده مرتبه جواب او را داده‏ایم باز هم همان را تکرار می‏کند؛ ما در اسلام چیزی به نام تساهل و تسامح نداریم، معنای الحنیفیه السهله السمحه(147) اجازه سهل انگاری نیست؛ دین ما دین آسانی است، اما این دین آسان را باید جدی گرفت و یک سر سوزن هم نباید در آن خدشه وارد شود. به هر حال، این روحیه ترویج شده است و با ترویج آن نوجوانان ما را تحت تاثیر قرار داده‏اند؛ با ادبیات، شعر، رمان، تئاتر و فیلم‏های سینمایی؛ انواع و اقسام کارها را انجام دادند که در جامعه ما این مطلب را رسوخ داده‏اند؛ به گونه‏ای که کم و بیش کسانی را تحت تاثیر قرار داده است. زودتر باید این تار عنکبوت را پاره کنیم. این حرف دروغ است، اسلام غیرت می‏خواهد، اسلام پایبندی می‏خواهد، اسلام تقوا می‏خواهد، اسلام قاطعیت می‏خواهد، اسلام جدیت می‏خواهد و سهل انگاری را به هیچ وجه تجویز نمی‏کند. اگر بخواهیم با وظیفه خود آشنا شویم و در صدد بر آییم که در دام شیاطین نیفتیم و روزی نیاید که نظام اسلامی ما خدای ناکرده، به خطر بیفتد، باید اول این دام را پاره کنیم.
این قدم اول؛ اما قدم دوم که بر می‏گردد به یک ضعف فرهنگی که متاسفانه به آن مبتلا هستیم و نتیجه کارهایی است که در طول زمان و به خصوص در دوران پهلوی انجام گرفته است - شاید بعضی از خود ما هم در آن سهیم بوده‏ایم - و آن ضعف این است که حالت بی اعتنایی نسبت به کارهای دیگران در ما به وجود آمده است؛ این حالت که هر کسی باید سرش به کار خودش باشد، به دیگران چه کار دارد، هر کسی طبق تشخیص شخص خودش عمل کند، چه کار دارد که با دیگران مشورت و همکاری کند، و همفکری داشته باشد. این روحیه تکروی و عدم احساس نیاز به دیگران در انجام فعالیت‏ها، یک کمبود فرهنگی در ما است. اگر هم بخواهیم امر به معروف کنیم، خودمان یا حداکثر - اگر بخواهیم با دیگران کار کنیم - با دو سه نفر از همسایه‏ها یا خویش و قوم، اگر در بازار باشد، با همسایه‏های مغازه، یا اگر در محله است، با همسایه‏های خانه، در همین محدود نسبت به کاری اقدام می‏کنیم. اما این که باید برای انجام وظایف اجتماعی، پیوستگی بیش‏تر، جدی‏تر و مؤثرتری داشته باشیم، این را باور نکردیم. عللی هم دارد که در مورد بعضی از آن‏ها حق داریم. ولی به هر حال، می‏دانیم اسلام به اتحاد، همبستگی و الفت دعوت کرده است. می‏فرماید المؤمن آلف مالوف(148) مؤمن کسی است که با دیگران انس بگیرد، دیگران هم با او انس بگیرند: من استبد برایه هلک(149) کسی که فقط بر فکر خودش متکی باشد هلاک می‏شود؛ و اعتصموا بجبل الله جمیعا و لاتفرقوا(150) نیز که معروف است. همه دانیم اسلام وحدت و همبستگی می‏خواهد؛ به نحوی که همه مسلمانان در حکم پیکر واحد بشوند؛ در روایت آمده: المؤمن اخ المؤمن کالجسد الواحد(151) که سعدی مضمون آن را گرفته است و بر اساس آن گفته: بنی آدم اعضای یکدیگرند، در آن روایت این گونه آمده است که مؤمنان نسبت به یکدیگر حکم اندام‏های یک پیکر را دارند، سعدی دایره آن را کمی وسیع‏تر کرده و گفته بنی آدم اعضای یکدیگرند. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود مومنان اعضای یکدیگرند. ما مومنان - یعنی کسانی که دوست داریم به وظیفه شرعی خود عمل کنیم و دوست نداریم اسلام ضعیف شود و نظام اسلامی لطمه بخورد - باید سعی کنیم بیش‏تر با هم ارتباط برقرار کنیم.
در این جا مشکلی است - که عرض کردم تا حدودی هم حق داشتیم - آن این است که از حدود یک قرن پیش تا به حال، چنین وانمود شده که اگر بخواهیم کار اجتماعی در قالب تشکیل باشد، باید به صورت حزب باشد. از صدر مشروطیت تا به حال هم احزابی که تشکیل شده کارنامه‏های خوبی ندارند، حتی بعدئ از پیروزی انقلاب اسلامی هم احزابی که تشکیل شد، چندان چنگی به دل نمی‏زد. اگر به یاد داشته باشید، با این که مؤسسان حزب جمهوری اسلامی، مرحوم دکتر بهشتی، دکتر با هنر، مقام معظم رهبری و آقای هاشمی بودند، اما امام (قدس السره الشریف) خیلی تاکید نکردند که حزب تشکیل شود. ایشان فرمودند اگر می‏خواهید حزب داشته باشید، حزب جمهوری اسلامی باشد. این تعبیر تفاوت دارد با این که حتما بروید حزب تشکیل بدهید. به هر حال، این گونه برای ما توجیه شده است که در مسائل سیاسی و اجتماعی، کار یا فردی و یا حزبی است. از کار حزبی هم که دل خوشی نداریم، لذا کار فردی انجام می‏دهیم. غافل از این که شکل سومی هم هست. هیچ کدام از این‏ها مدل اسلامی نیست؛ مدل اسلامی همان است که خود امام (قدس السره الشریف) به آن رسید، ولی متاسفانه در مورد آن کاری نشد.