تربیت
Tarbiat.Org

آذرخشی دیگر در آسمان کربلا
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

تاثیر روابط قومی و سیاسی‏

علت سوم انفعال جامعه در برابر تحریف این است که؛ و لا عشیره عادیتموها فی ذات الله. شما در راه خداوند و برای جلب رضایت او هیچ گاه با خویشاوندان خود که در راه باطل بودند مقابله نکردید. در آن زمان مساله ارتباطات قومی و عشیره‏ای در فرهنگ عربی یک اصل بود. امروز هم در قبیله‏ای که زندگی ایل‏نشینی دارند چنین روحیاتی به چشم می‏خورد، یک نوع همبستگی قومی، عشیره‏ای، و خویش و قوم بازی وجود دارد.
این که انسان به خاطر تعصب نسبت به بستگان خود اقداماتی انجام دهد، این روحیه در ما کم‏تر یافت می‏شود. اما در مورد کسانی که شهر نشین نیستند، هنوز هم وجود دارد. آن زمان روحیه حمایت از عشیره و قبیله بسیار قوی بود. امروزه مشابه این روحیه را در باندبازی‏ها و طرفداری‏های کسانی مشاهده می‏کنیم که از جهت سیاسی هم خط هستند و در یک جبهه قرار دارند. این عملکرد مانند همان نقشی است که آن زمان تعصب نسبت به عشیره و قبیله ایفا می‏کرد. امروزه که ما به صورت عشیره‏ای زندگی نمی‏کنیم، تعصب نسبت به هم خطهای سیاسی جایگزین آن روحیه است.
در این مجالس صحیح نیست اسم اشخاص برده شود و در مورد مسائل شخصی افراد صحبت شود. ولی همین روزها در روزنامه‏ها دیدید دو نفر با تمهیداتی که قاعدتا از جانب سفارت آلمان برای آن‏ها فراهم شده بود، برای شرکت در کنفرانسی تعدادی ضد انقلاب از اطراف دنیا در آن جمع شده بودند، به آلمان رفتند. کنفرانس بر پا گردید و زنی لخت شد، لخت مادر زاد، مردی هم به همین صورت و الی آخر که اخبار آن را در روزنامه‏ها خوانده‏اید. یکی از نویسندگان به اصطلاح اصلاح طلب روزنامه‏های مشهور زنجیره‏ای نیز در آن جا مصاحبه کرده و در مورد حضرت امام (قدس السره الشریف) گفته بود که، خمینی به موزه تاریخ سپرده خواهد شد! درباره حجاب هم گفته بود ما در قانون اساسی مطلبی در ارتباط با حجاب نداریم! در مورد دموکراسی و ارزش‏های دموکراتیک غربی هم گفته بود ما در قانون اساسی مطلبی در ارتباط با حجاب نداریم! در مورد دموکراسی و ارزش‏های غربی هم گفته بود این مشکل اسلام است که نمی‏تواند خود را با ارزش‏های دموکراتیک غربی تطبیق دهد! ما این کار را خواهیم کرد و این راهی است که برگشت ندارد! یعنی اسلام از بین خواهد رفت! نام خمینی محو خواهد شد! حجاب و حرف هایی از این قبیل هم پایه و اساسی ندارد و آزاد خواهد شد!(71)بعد از این که این مصاحبه افشا گردید و ترجمه آن و گزارش این کنفرانس در روزنامه‏ها منتشر شد، یکی از کسانی که عرق دینی داشت، این مصاحبه را تقبیح کرده و گفت این شخص نمی‏بایست چنین حرف هایی را زده باشد، این حرف‏ها نامربوط و مزخرف است و تعبیراتی از این قبیل.(72) گویا بعدا ایشان از طرف هم خطهای سیاسی خود مورد نکوهش قرار گرفت که، چرا فردی را که هم خط ما بوده به این شکل تقبیح کردی؟ بعد از چندی این مطلب را ساختند که اصل این ماجرا دروغ بوده است و خبر این گونه نبوده است. همان آقایی که قبلا این مصاحبه را تقبیح کرده بود از آن روزنامه‏ای که خبر این کنفرانس را منتشر کرده بود، مذمت کرد و گفت این مطالب نمی‏بایست منتشر شود، مخصوصا که اصل این خبر هم تکذیب شده است.(73) اگر شما این شخص را بشناسید، بهتر می‏فهمید که این سخنان چقدر از چنین شخصی زشت است. اگر یک سیاست باز بود انتصاب به روحانیت نداشت و این حرف‏ها را گفته بود، انسان زیاد ناراحت نمی‏شد. اما چرا کسی که خود را مدافع اسلام و روحانیت و خط امام (قدس السره الشریف) می‏داند، این گونه حرف می‏زند و به این شکل موضع‏گیری می‏کند؟ چرا؟ به خاطر تعصب نسبت به هم خط سیاسی‏اش، چون این شخص با آن گروه در یک طیف و در یک جبهه قرار دارند، حرف خود را تغییر می‏دهد.
زمان معاویه هم مساله حمایت از عشیره و قبیله رایج بود. چنان شرایطی حاکم بود که، اگر کسی از قبیله‏ای مرتکب گناهی می‏شد، افراد آن به روی خود نمی‏آوردند، یا حتی از او دفاع می‏کردند، یا این که کار او را توجیه می‏کردند؛ اما اگر قبیله مخالف بود، در بوق و کرنا می‏کردند و می‏گفتند چنین گناه بزرگی را مرتکب شده‏اند و باید مجازات شوند و الی آخر. روح طرفداری از عشیره و قبیله یکی از مشکلاتی است که نمی‏گذارد انسان به سمت حق گام بردارد. هنگامی که می‏بیند هم طیف‏ها و هم قبیله‏ای‏ها، و امروزه، هم خطهای سیاسی او راهی را می‏روند، نمی‏تواند شجاعت به خرج بدهد و به آن‏ها بگوید در این مورد اشتباه کرده‏اند، بگوید بقیه حرف‏های ایشان را قبول دارم، اما این یک مورد اشتباه، خلاف قرآن، و مغایر ضروریات و اساس اسلام است؛ بگوید اساس این انقلاب و همه اصول را زیر سؤال برده است، وعده و مژده داده است انقلاب از بین خواهد رفت. اما بر عکس، به دلیل همین هم خط بازی‏ها از چنین شخصی حمایت می‏شود. این مشکل ماست، تعصب قبیله‏ای و عشیره‏ای در آن زمان و تعصب خطی و سیاسی و جبهه‏ای در این زمان.
سیدالشهداء (علیه السلام) به علمای آن زمان فرمود: شما به خاطر خدا با خویش و قوم خود دشمنی نکردید، یعنی گاهی وظیفه شرعی اقتضا می‏کند انسان با خویش و قوم خود هم به دشمنی برخیزد. درست است در اسلام صله رحم واجب و قطع رحم حرام است، اما اگر طرفداری از خویشاوند به قیمت تضعیف اسلام و نظام اسلامی تمام شود، چه باید کرد؟ در این مورد باید اسلام را مقدم داشت یا وابستگان، پسرها و دامادها را؟ ولو به ضرر اسلام فعالیت کنند؟ ولو آبروی نظام اسلامی را ببرند، باید حمایت کرد؟ بگوید فرزندان من چنین هستند، یا خویش و قوم من چنان اند و از آن‏ها حمایت بیجا کند؟ این مساله زمینه را برای سوء استفاده دشمنان فراهم می‏کند. سیدالشهداء در آن خطبه به نخبگان فرمود: یکی از عللی که موجب شد معاویه بر شما مسلط شود و اسلام را منحرف کند این بود که، شما به خاطر خدا با خویشاوندان خود دشمنی نکردید، یعنی علاقه به خویش و قوم، علاقه به باند، وابستگی به هم خط و هم حزبی‏ها مانع شد از این که حق را بگویید و از حق حمایت کنید و زمینه‏ای شد تا آن‏ها این سوژه تبلیغاتی را نیز دست آوردند و بگویند این‏ها اهل خویش و قوم بازی هستند، در پی اموال بیت المال هستند و از آن سوء استفاده می‏کنند، اگر برایشان امکاناتی فراهم شود، اول در اختیار خویش و قوم خود می‏گذارند؛ اگر مقامی پیدا شود، اول به فرزندان خود می‏دهند، و زمینه را برای تبلیغ بر علیه شما فراهم می‏کنند.
پس علت انفعال کسانی که تحت تاثیر تبلیغات معاویه قرار گرفتند، تعلق خاطر به مال و جان و خویشاوندان است، فلا مالا بذلتموه و لا نفسا خاطرتم بها للذی خلقها و لا عشیره عادیتموها فی ذات الله؛ جامع این مسائل یعنی تعلق به مال، تعلق به مقام، تعلق به جان و تعلق به خویش و قوم و دار و دسته در فرهنگ اسلامی چیست؟ جامع این‏ها در فرهنگ اسلامی حب دنیا و دنیاپرستی است. این که می‏فرمایند حب الدنیا راس کل خطیئه(74)
یعنی چه؟ دوست داشتن چه چیزی منظور است؟ آیا اگر انسان ماه و ستارگان یا طبیعت زیبا را دوست داشته باشد، بزرگ‏ترین گناه را مرتکب شده است؟ یا اگر انسان‏های مخلوق خدا را دوست بدارد، مرتکب گناه شده است؟ حب دنیایی که اساس هر گناهی است، چیست؟ دلبستگی به امور دنیایی است که به خود انسان مربوط می‏شود. لذت بردن از مال، مقام، دوستان و دار و دسته، خویش و قوم و باند، دنیا پرستی است. پس مشکل اصلی مسلمان‏ها که به واسطه آن تحت تاثیر عوامل شیطانی امویان قرار گرفتند، در یک کلمه، دنیا پرستی بود.
نشانه اصلی دنیا پرستی این است که اگر زندگی انسان به خطر افتاد، دیگر چیزی نمی‏فهمد. زمانی حاضر است کاری انجام دهد، خدماتی انجام دهد، به وظایف اجتماعی خود عمل کند، برای خود و خانواده‏اش تلاش کند، که خودش سالم باشد. اما اگر گفتند تو به سرطان مبتلا می‏شوی، یا اگر فلان راه را بروی خطرناک است و جانت به خطر می‏افتد، در این صورت جایی برای این کارها نمی‏ماند. همه تلاش‏ها را برای این انجام می‏داد که خودش زنده بماند و از دنیا بیش‏تر لذت ببرد. این است که هم قرآن کریم و هم بیانات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیه السلام) بزرگ‏ترین خصوصیت کفار را خود خواهی، خود دوستی و دنیا پرستی می‏دانند. در مقابل، مشخصه مومنان خود باختگی در راه خدا، ایثار، گذشت، فداکاری، شهادت طلبی است؛ یعنی مرگ برای آن‏ها مشکلی نیست، زندگی دنیا برای ایشان هدف اساسی نیست. اگر سعادت، آرمان، دین و ارزشها که به آن دل بسته‏اند، اقتضا کند بمیرند، به راحتی جان می‏دهند و هیچ مشکلی ندارند. حضرت علی (علیه السلام) می‏فرماید: والله لابن ابی طالب انس بالموت من الطفل بثدی امه(75) آیا احتمال می‏دهید علی (علیه السلام) هم به دروغ قسم یاد کند؟ به خدا قسم انس علی به مرگ از انس طفل شیر خوار به پستان مادر بیش‏تر است.
شب عاشورا سیدالشهداء (علیه السلام) به خواهر بزرگوارش زینب (سلام الله علیه) فرمود: اصحاب من هم این چنینند. ملاحظه کنید حسین (علیه السلام) چگونه افرادی را تربیت کرده است. درست است که بیست سال خون دل خورد، اما چنین گل هایی را برای عاشورا پروراند. اگر این‏ها نمی‏بودند، داستان عاشورا رونقی پیدا نمی‏کرد و منت و شما حسین شناس نمی‏شدیم. اگر حسین را تک و تنها و پنهانی ترور می‏کردند، آنچه ما امروزه شاهد آن هستیم، اتفاق نمی‏افتاد. ببینید یاران حسین (علیه السلام) شب عاشورا به ایشان چه گفتند؛ حضرت زینب (سلام الله علیه) بعد از این که فهمید فردا روز شهادت است و همه کشته می‏شوند، خدمت برادر رسیده، فرمود: برادر جان! این اصحاب و یارانی که الان در کنار تو و باقیمانده کسانی هستند که امشب یا بین راه دسته دسته و گروه گروه رفتند، آیا ایشان را به خوبی می‏شناسی و مطمئنی که به تو وفادارند؟ حضرت (علیه السلام) اشک از چشمان مبارکش جاری شد و فرمود:
اما و الله لقد نهرتهم و بلوتهم...یستانسون بالمنیه دونی استئناس الطفل بلبن امه(76) به خدا قسم من ایشان را آزمایش کردم، بلکه چند بار آن‏ها را از خود راندم و گفتم دست زن و فرزندان خود را بگیرید و بروید، این جا نمانید، این‏ها می‏خواهند خون مرا بریزند و با شما کاری ندارند. معلوم می‏شود این سخنان برای آزمایش یاران حضرت (علیه السلام) بوده است. امام (علیه السلام) خطاب به خواهر خود می‏گوید: بلوتهم و نهرتهم یاران خود را آزمایش کردم، تا کسانی که باقی می‏مانند، ناب و خالص باشند؛ فرمود به خدا قسم من آنان را آزمایش کردم و از خودم راندم، ولی به این نتیجه رسیدم که آنان مرگ در حضور مرا بیش‏تر دوست دارند و با آن بیش‏تر از طفل نسبت به شیر مادر مانوسند، یستانسون بالمنیه دونی استئناس الطفل بلبن امه، نسبت به این کار که در مقابل و نزدیک من بمیرند بیش‏تر از انس شیر خوار به شیر مادر علاقه دارند و دیگر از من جدا نمی‏شوند.
حتما شنیده‏اید که یاران امام حسین (علیه السلام) در شب عاشورا برخاستند و چه مطالبی گفتند، اگر هفتاد بار کشته شویم، سوزانده شویم و خاکستر بدن ما به باد داده شود، اگر بار دیگر زنده شویم، نزد تو بر می‏گردیم و در کنار تو می‏مانیم تا بار دیگر به شهادت برسیم.
امام حسین (علیه السلام) بیست سال خون دل خورد، اما چنین گل هایی را تربیت کرد. در مقابل، کسانی بودند که امام (علیه السلام) از آن‏ها گلایه کرد و گفت مشکل شما علاقه به دنیاست، مشکل شما این است که از مرگ می‏ترسید، و لکنکم مکنتم الظلمه من لتکم(77) خطاب به همان نخبگان و علمای آن عصر می‏گوید ستمگران را تمکین کردید و اجازه دادید بر شما تسلط پیدا کنند. و اسلمتم امور الله فی ایدیهم کارهای خدایی زا به دست آن‏ها سپردید، کارهای خدایی را که باید مردان خدا انجام دهند به دست ستمگران سپردند، به ایشان رای دادید و آن‏ها را راس امور قرار دادید. یعلمون بالشبهات و یسیرون فی الشهوات کسانی را سر کار آوردید که کارهای شبهه‏آمیز که توجیه صحیح شرعی و قانونی ندارد، انجام می‏دهند و دنبال شهوات هستند، راه را برای شهوت پرستان باز می‏کنند. فرهنگ سراهایی تشکیل می‏دهند که در واقع گناه سرا بشود، پول هایی از مردم خرج می‏کنند تا زمینه و اسباب و ابزار گناه برایشان فراهم شود، روزنامه هایی را که مشوق گناه هستند تشویق می‏کنند. این کارهایی است که شما کردید. خوب، چگونه شد که چنین حکامی بر شما مسلط شدند؟ چرا این کارها را کردید؟ جان کلام این جاست: سلطهم علی ذلک فرارکم من الموت آنچه موجب شد این‏ها بر شما مسلط شوند و شما هم اجازه دادید این‏ها بر دوش شما سوار شوند این بود که از مرگ فرار کردید، اگر از مرگ فرار نمی‏کردید و استقامت به خرج می‏دادید، اگر شما در مقابل دشمن ایستادگی می‏کردید، آن‏ها عقب نشینی می‏کردند. ببینید ایام عاشورای امسال چگونه عقب نشینی کردند! شما چه کردید؟ مگر آدم کشتید؟ مگر به جایی حمله کردید؟ مگر آشوبی به پا کردید؟ با این پیراهن‏های سیاهتان، با نوحه‏های خود و با سر و سینه زدن‏های خود نشان دادید که ما اسلام را می‏خواهیم، با همین حرکت شما آن‏ها عقب نشینی کردند و دیگر در این ایام به سیدالشهداء (علیه السلام) جسارت نکردند.
الحمدلله، به کوری چشم دشمنان امام حسین (علیه السلام)، امسال عزاداری در تمام شهرها و دهات‏ها خیلی بهتر از سال‏های گذشته برگزار شده است. آن‏ها به واسطه همین حرکت شما عقب نشینی کردند. اگر در سایر مراحل زندگی، موقعیت‏های سیاسی و اجتماعی نیز شما حضور خود را در صحنه نشان دهید، لازم نیست کسی را بکشد یا مثل آشوبگران ساختمان‏های دولتی را خراب کنید، این گونه اعمال در شان شما و شان حسینیان نیست، بلکه اظهار ارادت به دین و سیدالشهداء (علیه السلام) در شان و وظیفه شماست.
باید بگویید ما آماده‏ایم برای حفظ دین خود از مال، جان، خویشاوندان و فرزندانمان بگذریم، این آمادگی مهم است. بارها عرض کرده‏ام، این که قرآن می‏فرماید: و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه(78) هر قوه نظامی و جنگی که می‏توانید به دست بیاورید، نمی‏فرماید به خاطر این است که همه آن‏ها را به کار ببرید، سر این امر در این است که ترهبون به عدو الله و عدوکم(79) این نیروها و تجهیزات را فراهم کنید تا دشمن بترسد؛ شما آمادگی خود را برای شهادت اعلام کنید تا دشمن عقب نشینی کند. آن‏ها که حاضر نیستند جان خود را به خطر بیندازند. کسانی که برای یک شیشه مشروب آشوب به پا می‏کنند حاضر نیستند جان خود را به خطر بیندازند. اگر شما مردانه به میدان بیایید، آنان تا آن جایی که عرب نی انداخت فرار می‏کنند، به شرط این که احساس کنند شما کسانی هستید که میدان را رها نمی‏کنید. این مطلب مهم است. امام حسین (علیه السلام) هم می‏فرماید مردم اگر بخواهند تحت تاثیر بنی امیه قرار نگیرند و دینشان محفوظ بماند، سه عامل را باید داشته باشند، اموال خود را در راه دین صرف کنند، جانشان را در راه خدا به خطر انداخته و آماده شهادت باشند و دست از باند بازی برداشته و به دنبال حق باشند. اهل این محل، این خط، این حزب و مطالبی از این قبیل برایشان مطرح نباشد. ببینند خدا و پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امروز ولی فقیه چه می‏فرمایند؛ هر چه او گفت باید بر روی چشم بگذاریم، این عامل حافظ امنیت و وحدت ما و مانع نفوذ دشمنان و بیگانه پرستان در داخل صفوف ما خواهد شد. سلطهم علی ذلک آنچه سلطه را به امویان بخشید: فرارکم من الموت و اعجابکم بالحیاه التی هی مفارقتکم دلبستگی شما به این زندگی دنیا که روزی از شما جدا خواهد شد، بود؛ این دلبستگی مانع از این می‏شود که مردانه به میدان بیایید و دشمنان از شما سوء استفاده می‏کنند. اما اگر دل به این زندگی نبستید، زندگی آخرت را باور داشتید و برای این که خدا راضی باشد و سعادت ابدی نصیب شما بشود، حاضر شدید دست از لذایذ زندگی بردارید، هیچگاه دشمن بر شما مسلط نمی‏شود.