نظیر این مساله را درباره جهاد هم هست. الان من و شما از جهاد چه معنایی را میفهمیم؟ کسانی که مسالهگو هستند و کتابهای فقهی را خواندهاند، میگویند جهاد سه قسم است: جهاد ابتدایی، جهاد دفاعی، و جهاد قتال بغات (اهل بغی). سه قسم جهاد است، نوع اول ابتدائا به دستور امام انجام میگیرد، برای این که موانع هدایت از سر راه ولی خدا برداشته شود و حکومت اسلامی بتواند اسلام را در پهنه جهان گسترش داده و تبیین کند، نه این که کفار را وادار و مجبور کند که مسلمان شوند، بلکه تا راه هدایت کردن باز شود، فقاتلوا ائمه الکفر.(123) این جهاد ابتدایی است. قسم دیگر جهاد این است که به مسلمانها حمله شده و آنها در مقام دفاع بر میآیند. نوع سوم جهاد هم این است که بین دو دسته که هر دو در ظاهر مسلمان هستند جنگی پیش بیاید و راهی برای اتمام آن نیست جز این که به کمک دستهای که مظلوم است بشتابید. این قتال اهل بقی است، و یا این که حاکم دستور بدهد، که با اهل بغی مبارزه کنند. این سه قسم جهاد را همه میدانند.
حال زمانی که ابی عبدالله (علیه السلام) میفرماید من قیام کردم و کارم را تا جهاد فی سبیل الله ادامه میدهم: لتکون کلمه الله هی العلیاء،(124) این کدام قسم از اقسام سه گانه جهاد بود که در کربلا اتفاق افتاد؟ جهاد ابتدایی با کفار که نبود، دفاعی هم نبود، چون جهاد دفاعی نیز در مقابل کفاری است که به مسلمانها حمله کردهاند و آنها دفاع میکنند. البته دفاع شخصی هم داریم که به آن جهاد نمیگویند. قتال اهل بغی هم نبود. چون در قتال اهل بغی مثل جنگ جمل حاکم اسلامی با آشوبگران مبارزه میکند. پس این چه جهادی بود که انسان با زن و بچه اش به کربلا بیاید و بایستد، تا جایی که حتی طفل شیرخوارهاش هم کشته شود. این چه نوع جهادی است؟ جواب این سؤال هم این است که جهاد نیز اصطلاحات مختلفی دارد. معنای جهاد از یک طرف آن قدر وسیع است که جهاد با مال، پول خرج کردن در راه ترویج اسلام و مبارزه با کفار و جلوگیری از هجوم فرهنگی دشمن را هم شامل میشود: و جاهدوا باموالکم و انفسکم فی سبیل الله،(125) بر اساس این اصطلاح، جهاد با مال هم نوعی جهاد میشود. این نوعی توسعه در مفهوم جهاد است. البته معنی لغوی جهاد شامل همه این موارد میشود. چون جهاد یعنی تلاش و کوشش کردن. اگر در معنای آن دقت کنیم، مجاهدت یعنی تلاش کردن در مقابل یک دشمن یا در مقابل یک مانع. چون باب مفاعله چنین اقتضا میکند، اما در معنای لغوی آن، چنین نیست که حتما آن مانع مانند شمشیر باشد. ممکن است مانع دشمن اقتصادی یا فرهنگی باشد. جهاد در آن هم صادق است. جهاد با مال یا با فعالیتهای اجتماعی دیگر - متناسب با دشمن - نیز جهاد است، فضل الله المجاهدین باموالهم و انفسهم علی القاعدین درجه،(126) نوعی از آن، جهاد به وسیله نفس است، یعنی جان را در معرض کشته شدن قرار دادن، قسم دیگر آن نیز جهاد النفس است، یعنی مجاهده با نفس خود که نام آن جهاد اکبر است. کتاب جهاد اکبر درباره اخلاقیات و جهاد با نفس است. اتفاقا به همین مناسبت است که در وسائل الشیعه میبینید شیخ حر عاملی (قدس السره الشریف) بعد از این که مباحث جهاد را مطرح میکند، جهاد النفس و مسائل اخلاقی را به دنبال جهاد و در کتاب الجهاد میآورد؛ برای این که جهاد با نفس است.
پس مفهوم جهاد از یک طرف آن قدر گسترش پیدا میکند که جهاد با مال، جهاد با تبلیغ، جهاد با زبان، با قلم و حتی جهاد با نفس خود انسان را هم شامل میشود، بلکه آن جا جهاد اکبر است. این توسعه در مفهوم جهاد است. اما جهادی که در کتابهای احکام، شرعیات و تعلیمات دینی میخوانیم شامل کارهایی که امام حسین (علیه السلام) انجام داد نمیشود، بلکه فقط همان سه قسمی را که گفتم در بر میگیرد. این دو نمونه برای بیان این که مفاهیم گاهی دو گونه معنا میشود، معنایی عام و معنایی خاص. معنای خاص یک مفهوم اصطلاحی خاص در فضایی خاص و جامعهای خاص است و معنای عام، که ممکن است همان معنای لغوی آن باشد، و یا بر اثر تحولات اجتماعی و مصادیق جدیدی پیدا کرده و گسترش پیدا کند.
به هر حال، اگر معنای عام جهاد یعنی تلاش کردن در راه خدا علیه دشمن را در نظر بگیریم، بسیاری از موارد امر به معروف و نهی از منکر را میتوان به عنوان جهاد بر شمرد. از طرف دیگر اگر امر به معروف و نهی از منکر را به معنای عام آن در نظر بگیریم، تقریبا تمام مصادیق جهاد - غیر از جهاد با نفس - در دایره امر به معروف و نهی از منکر میجنگد. چون یکی، امر کردن دیگران به انجام کار خوب و دیگری دست برداشتن از کار بد است. لذا این دو مفهوم تداخل پیدا میکنند. در مورد این قبیل مفاهیم گفته میشود اذا اجتمعا افترقا و اذا افترقا اجتمعا، وقتی امر به معروف و نهی از منکر را در کنار جهاد ذکر کنیم، کما این که میگوییم فروغ دین ده تاست، ششم جهاد، هفتم امر به معروف، یعنی امر به معروف غیر از جهاد است. زمانی که این دو مفهوم در کنار یکدیگر ذکر شوند، معانی آنها از هم جدا شده و دیگر جهاد شامل امر به معروف نمیشود، امر به معروف هم شامل جهاد نمیشود. طلبهها برای چنین مفاهیمی این اصطلاح را به کار میبرند که: اذا اجتمعا افترقا، یعنی زمانی که با هم ذکر شوند معنای آنها با هم فرق میکند، اما اذا افترقا اجتمعا، اگر هر یک از آنها را به تنهایی استعمال کنیم، در این صورت شامل دیگری نیز خواهد شد. یعنی امر به معروف شامل جهاد و جهاد نیز شامل امر به معروف میشود.
این مقدمهای است که در بسیاری از موارد، ممکن است به کار آید. آن گاه که سیدالشهداء (علیه السلام) میفرماید من برای امر به معروف و نهی از منکر خروج کردم، فقط امر به معروف و نهی از منکر اصطلاحی - با معنای محدودی که از جمله شرایط آن این است که خوف ضرر نباشد - نیست. بلکه به معنای عامتری است که حتی با علم به خطر، آن هم بالاترین خطر که جان آدم از بین برود و کشته شود، سازگار است. حتی در این مورد هم مصداق واجب برای امر به معروف و نهی از منکر داریم، منتهی این اصطلاح عامتر و غیر از اصطلاحی است که ما و شما با آن آشناییم، در رسائل علمیه مینویسند. اما این نکتهها کمتر مطرح میشود. نظیر این مساله در مورد جهاد نیز هست. گرچه من دو سه مرتبه اشاره کردم، این گله را تکرار میکنم، امام (قدس السره الشریف) فرمود تقیه در بعضی از مراتب امر به معروف و نهی از منکر حرام است، ولو بلغ ما بلغ، در رساله تقیه شان هم نوشتند که تقیه در مهام امور نیست، چند مثال زدند از جمله این که اگر در خانه کعبه در معرض ویرانی باشد، دشمن میخواهد کعبه را از بین ببرد، در این جا صحبت این نیست که چون امکان خطر وجود دارد، امر به معروف نکنیم. بلکه باید به هر قیمتی با دشمن مبارزه و امر به معروف و نهی از منکر کرد، ول به قیمت جان انسان تمام شود. حفظ کعبه مثل یک واجب عادی نیست. اگر جان پیامبر و یا امامی در خطر باشد - مثلا دشمنان پیامبری را گرفته و میخواهند او را بکشند - مومنان بگویند اگر ما جلو برویم، میترسیم بدنمان زخمی شود یا سیلی بخوریم! چون خوف ضرر هست، حرام است برویم! بگذار پیغمبر را بکشند! این حرفها شوخی است. کسی که اندک آشنایی با معارف اسلامی داشته باشد میداند که این گونه نیست. باید رفت پیغمبر را نجات داد، ولو هزاران نفر کشته شوند، امام معصومین (علیه السلام) را باید نجات داد، ول هزاران نفر کشته شوند. این چند مثال را با یکی دو مثال دیگر میزنند و به طور کلی میگویند در مواردی که اصل اسلام و کیان اسلام در خطر باشد، تعبیراتی از این قبیل، در این موارد تقیه در امر به معروف و نهی از منکر حرام است.
من گلایه کردم از دوستانی که اهل تحقیق و اجتهاد هستند که چرا کار حضرت امام (قدس السره الشریف) را دنبال نکردند دقیقا مصادیق و حدود این موارد را مشخص کنند، تبیین کنند که مهام امور کدامند؛ چند مورد آن را امام (قدس السره الشریف) فرمود، و این که در چه موردی است که خوف ضرر مانع از انجام تکلیف میشود؟ حق این است که این موارد با توجه به مسائل اجتماعی روز بررسی شود. امروزه کشتن پیامبر و امام تنها به این نیست که شمشیر بزنند و گردن او را ببرند، امروز پیامبری او را میکشند، امامت و ولایتش را میکشند، صریحا در جمهوری اسلامی، کسی که مورد احترام شخصیتهای درجه اول کشور است، مینویسد که با مرگ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ولایت هم از بین رفت!(127) بعد از مرگ پیامبر دیگر ولایتی نداریم! و شب عاشورا این آقا را به عنوان گوینده اسلامی دعوت میکنند تا برای دانشجویان و استادان دانشگاهها صحبت کند؛ امسال هم دعوت کردند.(128) کسی که میگوید وحی امری شخصی است و ما نمیتوانیم اثبات کنیم واقعاً کسی پیامبر است یا نه! و کسی که میگوید پیغمبر هم مثل سایر مردم حتی در فهم وحی اشتباه میکند! حتی در فهم وحی! این بدتر است یا کشتن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)؟ اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بکشند، هدفش بیشتر حفظ میشود؛ کما این که هنگامی که حسین بن علی (علیه السلام) را کشتند هدفش با همان خونش حفظ شد. اما اگر پیامبری او را کشتند، دیگر چه چیزی باقی خواهد ماند؟ آن گاه امروز در مقابل این مساله میتوان گفت که میترسم سیلی بخوریم؟! میترسم حرفی بزنم به من توهین کنند؟! میترسم برایم پرونده تشکیل دهند؟! و میترسم و میترسم؟! این بهانهها عذر میشود؟ مسؤولان دینی و دولتی ما این مسائل را نمیدانند؟ خطر هایی که از ناحیه این افراد پیدا میشود درک نمیکنند؟ با اهمیت نمیدهند؟ کیست که نداند در این چند سال اخیر روز به روز دین در جامعه ما ضعیفتر شده است؟ کیست که نداند؟
خدا شاهد است گاهی که به کشورهای خارجی میرویم جوابی برای مسلمانانی که در انگلیس و آمریکا و سایر کشورها زندگی میکنند نداریم. میگویند ما پارسال آمدیم ایران را دیدیم، امسال هم آمدیم ایران را دیدیم، باور نمیکنیم این ایران، ایران امسال گذشته باشد. شما باور میکنید که سطح دین در جامعه ما مثل پارسالی باقی مانده است؟ ممکن است کسی در این مساله شک کند؟ جای شکی ندارد.
عامل این تنزل دینی کیست؟ و چیست؟ چرا امروز اوضاع این گونه شده است؟ اگر شما عوامل این امر را بررسی کنید به دو دسته عامل میرسید. دسته اول مطبوعات و نشریات و کتابهای گمراه کننده، که مسؤول آن وزارت ارشاد است؛ و دسته دیگر، کارهایی است که در این کشور انجام میشود تا وقاحت و زشتی گناه از بین برود. مردم به گناه کردن تشویق میشوند، راه گناه برایشان باز میشود و به بهانه این که میخواهیم به جوانان بها بدهیم چراغ سبز به آنها داده میشود که گناه بکنند. نه فقط گناه پنهانی و در خانه بلکه علنی و در جامعه! غیر از این عوامل عامل دیگری هم سراغ دارید؟ بله، تلویزیونهای خارجی در مواردی که امکان ارتباط باشد، مثل مناطق مرزی، یا کسانی که به صورت قاچاق از ماهواره استفاده میکنند، فیلمهای مبتذل ویدئویی به صورت قاچاق یا بعضی موارد که مجوز وزارت ارشاد هم دارد! عامل دیگری هم برای این که دین در جامعه تضعیف شده باشد سراغ دارید؟ مسؤول تمام این موارد وزارت ارشاد نیست. ما میدانیم کسان دیگری هم در وزارتخانههای دیگر این مسؤولیت را بر عهده دارند. کسانی هستند در وزارتخانههای دیگر که به این مسائل دامن میزنند. اما سهمی از این هم باز برای وزارت ارشاد است. تشکیل فرهنگ سراهایی که در آنها گناه تعلیم داده و یا تشویق میشود. تشکیل تئاترهایی که به فرمایش مقام معظم رهبری بعضی از آن صد در صد ضد اسلام است، و موارد دیگری از این قبیل، مسؤول این کارها کیست؟
به ما میگویند اگر شما دولت را دولت اسلامی میدانید پس چرا با وزیر آن مخالفت میکنیم؟ عجب مغالطهای است! اسلامی بودن این نظام به رهبری است، و به همین دلیل است که مطبوعات چه مقام ولایت فقیه را و چه حکومت اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه را و شخص مقام معظم رهبری را مورد حمله قرار دادهاند و روز به روز بیشرمانهتر در این زمینه پیش میروند. چرا؟ چون اسلام را نمیخواهند. گفتند، اگر اسلام را نخواسته باشیم چه کسی را باید ببینیم و رفتند در کنفرانس برلین گفتند که اسلام نمیتواند خودش را با دموکراسی روز وفق بدهد و این مشکل اسلام است و مجلس ششم این مسایل را حل خواهد کرد و کسی هم معترض آنها نشد.(129) چنین نظام اسلامی با چنین وزرایی، با چنین معاونین وزرایی و چنین مشاورانی، را واجب الاطاعه بدانیم؟ مگر در موردی اطاعت شیطان واجب بشود! وگرنه لا طاعه فی الخلوق لمعصیه الخالق،(130) مگر ممکن است خدا اطاعت کسی را که به راه شیطان و گناه دعوت میکند تجویز کند؟ کسی که گناه را تایید و زمینه آن را فراهم میکند، تسهیلات در اختیار افرادی که مرتکب گناه میشوند میگذارد، سیمرغ بلورین به ایشان میدهد، دلفین بلورین به ایشان میدهد، کسانی را که بیست سال علیه اسلام و نظام اسلامی تلاش کردهاند دعوت میکنند، از ایشان پذیرایی میکنند، به آنها جایزه میدهند، سیمرغ بلورین هم به ایشان میدهند، نه یکی و نه دو تا بلکه هفت تا! امام حسین (علیه السلام) هم در مقابل کسانی واقع شد که دم از اسلام میزدند و خود را خلیفه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میدانستند، و در ظاهر منکر اسلام نبودند.
اگر مقامم معظم رهبری در راس این نظام نباشد، این حکومت برای ما هیچ حکومت اسلامی نخواهد بود، ما در این نظام مسؤولانی را محترم میشماریم که مورد تایید و رضایت مقام معظم رهبری باشند. امام (قدس السره الشریف) فرمود، این مطلب در کلمات امام هست، در وصیت نامه ایشان، مکرر در صحیفه نور، در چند مورد فرمود اگر نظامی براساس اذن ولی فقیه و نصب ولی فقیه سر کار نیاید، طاغوت است،(131) تصریح میفرماید، اگر رئیس جمهور هم از طرف ولی فقیه نصب نشود، طاغوت است. چرا اینها در افکار جامعه تشکیک میکنند؟ برای این که همین مطالب را از بین ببرند. چرا تا این حد دم از مزدم سالاری و دموکراسی میزنند؟ برای این که فردا اگر مردم گفتند ما اسلام را نمیخواهیم، بگویند حرف مردم ملاک است نه حرف امام (قدس السره الشریف)! و بالاخره چرا در کنفرانس برلین گفتند خمینی هم به موزه تاریخ خواهد رفت؟ مسؤولان آمریکایی تصریح کردند، و دل بستند، تصریح کردند که اگر مجلس ششم بتواند مساله ولایت فقیه را حل کند کار ما آسان شده، و مشکل ما با ایران حل میشود. اینها چشم دوختهاند به این که روزی به نام رفراندوم مساله ولایت فقیه را بردارند و در حال فراهم کردن مقدمات و زمینه فرهنگی آن هستند. ای لعنت بر کسانی که چنین زمینه هایی را فراهم میکنند! اینها خون امام حسین (علیه السلام) و خون صدها هزار شهید ما را پایمال میکنند، با چه چیزی؟ با همین روزنامههای کذابی که کمکهای خارجی اداره میشود.
خوب، ممکن است شما سؤال کنید که این حرفها را برای چه میزنم؟ مشکل اصلی هر جامعهای نا آگاهی است، اگر اینان توانستند در ظرف این چند سال این گونه ناجوانمردانه، ترک تازی کنند، به خاطر این است که ما به دوستی به وظایفمان آشنا نبودیم. عدهای را با مساله تساهل و تسامح فریب دادند، با مذمت کردن خشونت و ضد ارزش معرفی کردن آن، مردم را فریب دادند، مردم هم ترسیدند حرف بزنند و متهم به خشونت بشوند؛ گفتند گناه است! گناه کبیره است! عدهای مردم نجیب و متدین بودند که میترسیدند اگر حرف بزنند، بر خلاف مصلحت نظام اسلامی باشد، بر خلاف رضای خاطر مقام معظم رهبری باشد، کم نبودند و الان هم کم نیستند. الان هم باید ما چشممان به دهان مبارک ایشان دوخته باشد؛ اما این آمادگی را باید داشته باشیم که اگر روزی فرمان حرکت، فرمان جهاد، فرمان مبارزه دهده شد، تا آخرین قطره خونمان بایستیم. تهیه این آمادگیها لحظهای نیست، اگر فرمانی صادر شد، همان لحظه نمیتوان کسب آمادگی کرد، آمادگی روحی باید از دهها سال پیش در انسان به وجود بیاید.
امام (قدس السره الشریف) پانزده سال خون دل خورد تا زمینه فرهنگی انقلاب را فراهم کرد، زندان رفت، تبعید شد، فرزندش در این راه به صورت مشکوکی شهید شد، مشکلات را تحمل کرد، پانزده سال خون دل خورد تا زمینه اجتماعی حرکت عظیم مردم فراهم شد؛ اگر چنین زمینهای از روز اول فراهم بود، پانزده سال تاخیر نمیافتاد. این زمینه را امام (قدس السره الشریف) طی پانزده سال فراهم کرد، و بعد ده سال با خونهای پاک شهدا آبیاری شد. امروز میخواهند ثمره این زحمات را به راحتی از ما بگیرند، با چه چیزی؟ با این که مبادا کاری کنید که خشونت باشد! خلاف تساهل و تسامح باشد! با چنین سحر و افسونی! آن همه فعالیت انبیا و اولیاء خون سیدالشهداء (علیه السلام) بهره برداری از هزار و سیصد سال عزاداری سیدالشهداء (علیه السلام) بود که در پانزده خرداد اتفاق افتاد و بعد در بیست و دوم بهمن به نتیجه رسید، هزار و سیصد سال تلاش شد تا این درخت چنین ثمری داد، و حالا با افسون تساهل و تسامح میخواهند همه را بر باد دهند، این مفهوم از کجا آمده است؟ این واجب، این تکلیف از کجا نازل شده است که همه احکام شریعت به واسطه آن از بین میرود؟ تمام دستورات امر به معروف و نهی از منکر و جهاد به خاطر توسط آن نسخ میشود؟ با همین دستوری که از غرب آمده، که باید تساهل و تسامح داشته باشید! متوجه باشید چه وضعی است، خیال نکنیم فقط یک مساله روزنامهای است، ژورنالیستی است، کسی چیزی میگوید، دیگری هم جواب او را میدهد یا نمیدهد. آثار این مساله را در جامعه ببینید! ببینید با همین کارها چگونه بسیاری از جوانان ما را منحرف کردند. اینها آثار همین تلاشها است؛ این سیاست فرهنگی خبیث است که امروز چنین ثمرات خبیثی را به بار آورده است اگر از روز اول جلوی این کارها گرفته میشد این فسادها به بار نمیآمد و حالا هم دیر نشده است.
مردم ما بدانند که دشمن چه دسیسهای کرده است و چه نقشهای برای آن کشیده است و چگونه میخواهد با چهار تا کلمه، با چهار تا حرف، با چهار تا شعار، زحمات هزار و سیصد ساله تشیع را از بین ببرد! صراحتاً میگویند با رفتن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ولایت هم رفت! در جای دیگر گفتند که پیامبری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم معلوم نیست! در جای دیگر هم گفتند اصل خدا هم قابل اثبات نیست! همینها گفتند! من و شما هم خام شدهایم و نمیفهمیم چه کار میکنند. نوجوانی که از دبیرستان وارد دانشگاه میشود و آن گونه که باید، با معارف اسلامی آشنا نیست و بنیه ایمانی اش تقویت نشده است؛ با این زرق و برقها، با این سحر و افسونها، دین و ایمانش را میبرند! مگر چندی پیش مقام معظم رهبری نفرمودند که ایمان مردم را هدف گرفتهاند، باور کردید؟ چند سال است که ایشان میفرمایند تهاجم فرهنگی شده است، شبیخون فرهنگی شده است، مسؤولین فرهنگی کشور چه کار کردهاند؟ دیگر با چه زبانی بگویند؟
من به عنوان یک شهروند - میخواهم اصطلاح روز را به کار ببرم، زیرا اگر بگویم مسلمان که میگویند بی خود! مسلمان که ارزشی ندارد، زرتشتی هم مثل تو میماند - به عنوان یک شهروند به مسؤولان کشور نصیحت میکنم، این راهی که انتخاب کردهاید به نفع خود شما هم نیست، مردم ما بارها ثابت کردهاند که اگر بفهمند دینشان در خطر است، جان برایشان ارزشی نخواهد داشت. مسؤولانی که به اسلام اعتقاد دارند و قائل به خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند، سعی کنند این شیاطین را از طرف خود دور کنند. اینها را از دستگاههای دولتی کشور به خصوص دستگاههای سیاست گذار بیرون کنند. نصیحتهای امام (قدس السره الشریف) را به خاطر داشته باشند. اگر این کارها نشود بعید ندانند روزی بیاید که تکلیفی که سیدالشهداء (علیه السلام) داشت به عهده جانشین آن حضرت بیاید و کسانی که هزار و سیصد سال گفتند: یا لیتنی کنت معکم فافوز معکم(132) فرصت را برای شهادت غنیمت بشمارند. بترسند از آن روز؛ تا دیر نشده از اشتباهاتشان برگردند و آنها را جبران کنند. اگر گناهانی مرتکب شدهاند، در پیشگاه خدا، ملت مسلمان و سیدالشهداء (علیه السلام) توبه کنند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته