- نمونهای دیگر از سرانجام ترک امر به معروف
- گستره معنای امر به معروف و نهی از منکر
- گستره معنای جهاد
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، و الصلوه و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین، ابی قاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین، اللهم کن لولیک حجه بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه ساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا. السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک.
شهادت مولا ابی عبدالله و فرزندان و یاران بزرگوارش را به پیشگاه مقدس ولی عصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - مقام معظم رهبری، مراجع بزرگ تقلید و همه شیفتگان مکتب حسینی تسلیت میگوییم، و امیدوارم خدای متعال به ما توفیق بدهد که در دنیا و آخرت پیرو راستین آن حضرت باشیم.
در جلسه گذشته به سؤال هایی که درباره عاشورا و قیام ابی عبدالله مطرح شده بود، سؤالی را به این صورت طرح کردم که، با توجه به هدف قیام آن حضرت که طلب اصلاح در امت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امر به معروف و نهی از منکر عنوان شده، آیا روشنی که سیدالشهداء (علیه السلام) انتخاب کردند و به شهادت ایشان منتهی شد، مصداق اصلاح و امر به معروف و نهی از منکر یا خیر؟ و آیا حضرت (علیه السلام) به هدفی که از قیام و انقلاب داشتند، نایل شدند یا نه؟ شب گذشته برای آشنا شدن با مفهوم امر به معروف و نهی از منکر در آیات و روایات چند روایت را تیمناً و تبرکا قرائت کردیم و در حدی که خداوند متعال توفیق داد، توضیحاتی را درباره آنها عرض کردم؛ حال با توجه به آشنایی به دست آمده از مفاهیم امر به معروف و نهی از منکر در آیات و روایات، میخواهم بحثی نسبتاً تحلیلی و تا حدی فنی را مطرح کنم. ممکن است تا حدودی این بحث برای بعضی از شنوندگان سنگین باشد، ولی با توجه به این که بخش عظیمی از شرکت کنندگان را فضلای حوزه تشکیل میدهند، و سایرین هم بحمدالله در پرتو انقلاب سطح علمی شان بسیار بالا آمده و آمادگی بررسی و تحلیل این مساله را حتی در حد سطوح علمی دارند، سعی خواهم کرد این مساله را با توضیحات نسبتاً روشنی به عرض برسانم، اگر بعضاً اصطلاحات علمی استفاده شد، معذور بدارید.
میدانیم که امر به معروف نهی از منکر که به عنوان یک تکلیف عام در رسالههای علمیه ذکر شده و گویندگان احکام در مجالس آموزش میدهند، شرایط و مراتبی دارد و با توجه به شرایط و مراتب این سؤال مطرح میشود که اقدامی که سیدالشهداء (علیه السلام) انجام دادند، چگونه امر به معروفی بود؛ این کار با امر به معروفی که ما میشناسیم مطابقت نمیکند. بنابر آنچه در رسائل علمیه گفته شده، اگر امر به معروف موجب ضرر و حتی مبتنی بر خوف ضرر باشد، تکلیف ساقط میشود؛ اما در مورد سیدالشهداء (علیه السلام) در حالی که ضرر یقینی بود ایشان اقدام به این کار کرد، این چگونه امر به معروفی است؟ برای این که مفهوم امر به معروف و نهی از منکر و کاربرد آن را در روایات بیشتر مورد دقت قرار دهیم، باید توجه داشت که امر به معروف و نهی از منکر یعنی وادار کردن دیگران به انجام کارهای خوب، اگر انجام آن کار خوب واجب باشد، امر به آن هم واجب است، اگر مستحب باشد، امر به آن هم مستحب است؛ اما امر به معروف به عنوان یک واجب شرعی، فقط در مورد تکالیف واجب است، یعنی وادار کردن دیگران به این که تکالیف واجب خود را انجام دهند، و این وادار کردن مراتبی دارد. اگر بخواهید کسی را به انجام کاری وادار کنید، باید این کار را طی مراتب مختلف انجام دهید. اولین موردی که ممکن است با آن مواجه شد، نوجوانان هستند، کسانی که تازه به تکلیف رسیدهاند. شما میخواهید به عنوان امر به معروف و نهی از منکر به کسی که تازه به تکلیف رسیده و هنوز درست نماز خواندن را نیاموخته است، نماز را یاد دهید، این نوعی امر به معروف است که به آن تعلیم جاهل میگویند. اما اگر بعد از این که یاد گرفت، گاهی سستی و تنبلی میکند، بعضی اوقات نمازش قضا میشود، صبح دیر از خواب بلند میشود، و شما میخواهید او را تشویق کنید که نماز را به موقع بخواند، این هم نوع دیگری از امر به معروف است.
پس امر به معروف دو مصداق روشن دارد، اول این که کسی علم نداشته باشد و شما باید به او یاد بدهید، تفاوتی نمیکند که در موردی حکم را نداند یا موضوع آن را، نماز خواندن بلد نیست، یا نمیداند که نماز واجب است، البته نماز مثال خوبی نیست و همه میدانند که واجب است، اما بعضی از تکالیف هست که همه از وجوب آن آگاه نیستند.
آموزش احکام و مسائل نوعی امر به معروف است. اما اصطلاح امر به معروف به خودی خود شامل تعلیم جاهل نمیشود و اگر به تعلیم جاهل توسعه داده میشود، با توجه به وسعت ملاک آن است؛ یعنی ملاکی که خدای متعال به خاطر آن امر به معروف را واجب کرده شامل کسی هم که علم ندارد میشود و باید به او یاد داد؛ البته مفهوم امر به معروف این نیست.
از طرف دیگر کسی که میداند باید نماز خواند، با مسائل هم به خوبی آشناست، اما زمانی که به او گفته میشود نماز بخوان، گاهی در فضا و شرایطی است که نماز از ارزش اجتماعی بالایی برخوردار بوده و ترک آن گناهی بزرگ و ضد ارزش به شمار میرود؛ لذا، اگر به کسی بگویند بی نماز، برای او از هر ناسزایی بدتر است؛ من به خاطر دارم زمانی که کوچک بودم، یکی از فحش هایی که در جامعه آن روز گفته میشد این بود که میگفتند فلانی تارک الصلاه است، باور کنید این از هر فحشی که در مورد جنایت اعمال شنیع گفته میشد بدتر بود؛ یک وقت جو جامعه این گونه است، اگر به کسی بگویند، نماز نخوانده است، سرش را پایین میاندازد و پیشانی در هم میکشد که چرا فهمیدهاند نمازم ترک شده است و از این کار خجالت میکشد. اگر به او چنین گفتید او عذر خواهی میکند و میگوید ببخشید، فراموش کردم یا عذری داشتم، بالاخره گفته شما در او تاثیر میکند و برای او موعظه و پندی میشود، او هم متعظ میشود. در روایات آمده است که انما یؤمر بالمعروف و ینهی عن المنکر مؤمن فینعظ او جاهل فینعلم،(109) گاهی مؤمنی امر به معروف و نهی از منکر میشود و او متعظ شده، قبول میکند، گاهی جاهل است و نمیداند، اگر به او گفته شود، یاد میگیرد.
اما گاهی شرایطی پیش میآید که فضای فرهنگی حاکم بر جامعه، اسلامی نیست، امر واجبی را که میخواهید به آن امر کنید اصلا ارزش تلقی نمیشود، ترک آن هم ضد ارزش نیست، شرایط به گونهای شده است، که اگر به کسی بگویی چرا فلان کار را انجام میدهی، فوری با گردن فرازی میگوید دلم نمیخواهد! به تو چه! مگر فضولی! به او میگویی این احکام خلاف شرع است، انقلاب شده است برای این که احکام شرع پیاده شود، مردم به خاطر جاری شدن احکام اسلام صدها هزار شهید دادند؛ جواب میدهد بی خود شهید دادند! من دلم نمیخواهد! کمی اصرار کنید، علناً به اسلام هم بد میگوید. خیلیها گفتهاند که اگر ما اسلام را نخواسته باشیم، باید چه کسی را ببینیم! دائم میگویید جمهوری اسلامی! جمهوری اسلامی را تو سر ما میزنید! حالا اگر اسلامش را نخواستیم باید چه کسی را ببینیم! جو فرهنگ طوری میشود که تظاهر به مخالفت با اسلام دیگر زشت نیست؛ آشکار است، دیگر کسی شرم نمیکند، یا لااقل بعضیها شرم نمیکنند که بگویند ما مخالف اسلام هستیم؛ بالاتر از این هم هست که گاهی اشاره کردهاند و دوست ندارم تکرار کنم. خوب، در این جا چه باید کرد؟
شرایط حاکم بر جامعه در زمان سیدالشهداء (علیه السلام) چنین شرایطی بود؛ احکام قطعی اسلام ترک میشد؛ حدود الهی تعطیل شده بود، کسی که کاندیدای خلافت بود معروف به شرب خمر بود، معاویه میخواست فرزندش یزید را به عنوان خلیفه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) معرفی کند، یعنی در جامعه اسلامی شخصیت بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد؛ و این کسی بود که مردم میدانستند شارب الخمر است، صحبت از یک بار و دو بار و چند بار نبود، بلکه عادت به شرب خمر داشت، و این مسالهای علنی بود، برای مردم مخفی نبود، و سایر احکام اسلامی یک پس از دیگری مورد تردید و انکار قرار میگرفت و علنا مطرود میشد؛ ریختن خون مسلمانها خیلی ساده شده بود، اگر کسی مخالف حکومت بود، به راحتی او را میکشند؛ و بسیاری از فسادهای دیگر که در جامعه آن روز رخ داده بود. با این شرایط، اگر سیدالشهداء (علیه السلام) بین مردم میآمدند و میگفتند مردم خمس بدهید، زکات بدهید، حدود الهی را رعایت بکنید، شرب خمر نکنید، این موعظهها برای کسی که معروف به شرب خمر است چه فایدهای داشت؟ مردم آگاهانه و دانسته با یزیدی که شارب الخمر است بیعت کردند. فقط شرب خمر نبود، موارد دیگری هم بود، کارهای دیگری که امروز هم در جامعه اسلامی ما در حال مد شدن است، میمون بازی! سگ بازی! یزید چنین شخصی بود؛ این شخصیت میخواهد به جای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بنشیند، دستوراتش مثل دستورات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) واجب الاطاعه و احکامش احکام خدا باشد! این گونه بود که حضرت (علیه السلام) فرمود فعلی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید،(110) اگر مردم به کسی مانند یزید مبتلا شوند، دیگر فاتحه اسلام را باید خواند، دیگر چیزی برای اسلام باقی نخواهد ماند.
البته تا اواخر زمان معاویه هم جز ظواهر محدودی از اسلام باقی نمانده بود، اما به هر حال به گونهای نبود که اشخاص به راحتی تظاهر به به فسق کنند و مردم آن را بپسندند. ولی اگر بنا شد کسی که خودش شارب الخمر است خلیفه مسلمین بشود، آیا او بر شارب الخمر حد جاری خواهد کرد؟ حال، اگر در این جا کسی بخواهد امر به معروف کند، باید چه کند؟ آیا باید بگوییم امر به معروف در این شرایط تعطیل شود و اصلا تکلیفی در چنین موردی نیست؟ اگر فعل حرام در جامعه واقع میشود، همه مردم مسؤولند؛ چون امر به معروف واجب کفایی است، اگر ده نفر دیدند گناهی انجام میشود، هر ده نفر مکلفند و اگر یک نفر به معروف امر کند، از بقیه ساقط میشود. اما اگر هیچ کدام این کار را انجام ندادند، هر ده نفر مسؤولند. معنای این مساله این است که اگر گناه کبیرهای به صورت علنی، در جامعه انجام میگیرد تمام کسانی که اطلاع پیدا کنند مکلف به امر به معروف هستند، و اگر این کار را نکنند همه به جهنم میروند. البته این قدر متیقن مساله است، حکم امر به معروف در مورد گناه مخفی، بماند.