اوایل نهضت، کسانی که به امام (قدس السره الشریف) علاقه داشتند و فدایی امام (قدس السره الشریف) بودند - به خصوص از تهران - خدمت ایشان آمدند و عرض کردند که آقا! جان و مال ما در اختیار شما، شما بگویید که چه کار کنیم، شما روش کار را به ما یاد بدهید. این افراد چند هیات سینه زنی و مذهبی داشتند؛ امام (قدس السره الشریف) فرمود بیایید این هیاتها را به هم نزدیک کنید، ائتلاف کنند. هیات جدا باشند، هر هیاتی سر جای خود و در محله خود باشد، هر کدام هم اعضای خود را داشته باشند، روش کار هیات را هم خودتان انتخاب کنید، گوینده، منبری و مداح هیات به انتخاب خودتان باشد، اما سعی کنید با هیاتی که در همسایگی شماست رابطه برقرار کنید، در مشترکات با هم همکاری کنید، بنشینید اصول مشترکی تنظیم کنید، یا این هیاتها با حفظ استقلال داخلی خود، با هم در امور مشترک ائتلاف کنند. خوف این دارم که اگر این حرف را بزنم، بار سیاسی داشته باشد. اسم هیاتهای مؤتلفه از آن جا پیدا شد و حالا اسم گروهی شده است؛ و من نمیخواهم از آن گروه حمایت کنم و بگویم درست یا نه، و یا این که انتقادهایی به ایشان وارد است، الان در مقام این بحث نیستم. اصل مدل این کار از امام (قدس السره الشریف) بود، فرمود هیاتهای مذهبی با هم ائتلاف کنند و به صورت هیاتهای موتلفه در بیایند. در ابتدا چهار هیات بود، یکی از آنها را مقام معظم رهبری هدایت میکردند، دیگری را آقای هاشمی، یکی را هم آقای با هنر، بنده هم بعضی گوشهها در خدمتشان بودم. بعداً این هیاتها برای این که با هم ائتلاف داشته باشند، از امام (قدس السره الشریف) خواستند که نمایندهای تعیین کنند و امام مرحوم دکتر بهشتی را فرستادند. امروز هم ما اگر بخواهیم کار کنیم، گرچه میگویم باید تشکل داشته باشیم و به هم پیوسته باشیم، اما مقصودم تشکیل حزب نیست. حزب را نفی نمیکنم، بلکه میگویم بهترین شکلی با ارزشهای اسلامی متناسب دارد همان الگویی است که امام (قدس السره الشریف) عرضه کرد. حزب اشکالاتی دارد که در این روش نیست.
خوب، ملاحظه میفرمایید احزابی که تشکیل میشود، آنها را چند نفر تاسیس میکنند که در واقع گرداننده کار هستند و تفکر حاکم بر آن حزب فکر همین افراد است؛ ادعا میکنند که افراد رای میگیریم و انتخاب میکنیم، ولی این حرفها ظاهر قضیه است برنامه را همین افراد تنظیم میکنند و همینها حزب را میگردانند. اگر ریاستی باشد به همین اشخاص میرسد، نقشها را همین ایفا میکنند، و چون در واقع رؤسای احزاب هستند که با پیروزی حزبی در انتخاب - اعم از انتخاب مجلس یا انتخاب دیگری - حکومت را به دست میگیرند، انگیزه برای این که به هر قیمتی حزب خودشان غالب باشد زیاد است. در داخل حزب هم برای این که در کادر رهبری قرار بگیرند، فعالیتهای زیادی میکنند که به آن سطح بالا بیایند. یعنی انگیزههای مادی و دنیوی در فعالیتهای حزبی بسیار مؤثر است. شاید شنیده باشید که بعضی از احزاب برای پیروزی در انتخابات از اموال شهرداری، کارکنان شهرداری، ماشینهای شهرداری، اموال بانکها، امکانات دانشگاهها، امکانات وزارت آموزش و پروش و مدارس و از خیلی چیزهای دیگر - با این که تمام اینها در قانون آمده است که ممنوع میباشد - اما در موارد زیادی، از همه اینها استفاده شده است! اما در روشی که امام (قدس السره الشریف) پیشنهاد کرد این حرفها جایی ندارد، در هیاتهای مذهبی انگیزه دین است و اگر کسی در میان جمعیت یا هیاتی انتخاب میشود که نقش بیشتری ایفا کند، برای این است که واقعا تشخیص دادهاند او واقعا میتوانند بیشتر خدمت بکند. چیز دیگری در این گونه در این گونه تشکل نیست. در حزب امکان سوء استفاده از امکانات خارجی یا تبلیغات سوء و مسائلی از این قبیل هست، اما در هیاتهای مذهبی نیست و یا خیلی کم است. با یکدیگر قابل مقایسه نیستند؛ کسانی که در هیئات شرکت میکنند، انگیزه دینی دارند. سعی میکنند خوب بشناسند؛ و بالاخره آفت بزرگ احزاب، رقابتهایی است که بین آنها واقع میشود. کاندیداهایی که این حزب تایید کرده است، اگر بپرسد که فلان کاندیدایی که حزب دیگر معرفی کرده، انصافاً از این کاندیدای شما اصلح نیست؟ گاهی به زبان هم میآورد که اصلح است. اما به هر حال، حزب تصمیم گرفته! خط سیاسی است! جبهه ما این گونه اقتضا میکند! قول دادیم به تصمیمات هم جبههای خود وفادار باشیم! اما در هیات دینی این حرفها نیست.
پس تاکید بر این است که ما باید تشکلهای دینی قوی داشته باشیم، اما نه با مدل غربی حزب، ما در اسلام مدل حزب نداریم. اینها همه از غرب است. ممکن است که از بعضی جهات محسناتی هم داشته باشد، اما جهات عیبی هم دارد که اگر روش بهتری داشته باشیم، چرا آن را انتخاب نکنیم؟ روش بومی خودمان، روش اسلامی خودمان، هیاتهای مذهبی اما سعی کنیم هیاتهای مذهبی با هم رابطه داشته باشند؛ این مساله دوم. مساله اول مبارزه با تساهل و تسامح، تقویت روح غیرت و حساسیت دینی بود؛ دوم مبارزه با فردگرایی و تکروی؛ باید این فرهنگ را در خودمان تقویت کنیم که برای مبارزه با شیاطینی که کیان ما، نظام و دین ما را هدف گرفتهاند، با کار فردی نمیتوان مقابله کرد، باید کار جمعی کرد؛ کار جمعی هم تشکل، ارتباط و همبستگی میخواهد. اگر هیچ راه دیگری غیر از حزب نبود، حزب هم تجویز میشد. بالاخره امام (قدس السره الشریف) حزب را نفی نکرد، اما آنچه نظر اصلی خود ایشان بود و در اول نهضت هم سفارش کرد، مساله هیاتهای مذهبی بود. چه کار کنیم؟ پیشنهاد بنده این است: سعی کنید هر کدام از شما در محله خودتان مسجدی که نسبتا جامعیت و امکانات بیشتری دارد انتخاب کنید، سعی کنید همه بچههای محل را به آن مسجد دعوت کنید، هر کسی را به صورتی؛ راه دعوت کردن دیگران را و این که چگونه نوجوانان بر یکدیگر اثر بگذارند، به طور طبیعی خودشان به خوبی بلد هستند؛ در کلاس اگر شاگرد ممتازی باشد که امتیازی داشته باشد، میتواند به تنهایی تمام کلاس را به دنبال خود بکشد؛ نوجوانها خوب میدانند که چه کار بکنند.
شما سعی کنید بچهها را تشویق کنید که همه بچههای محل را جمع کنند. اما آیا اگر ضد انقلاب هم باشند؟ البته ضد انقلاب بودن به - اگر هم باشد - از روی نا آگاهی است؛ این مورد را باید نخست در خارج از هیات روی او کار کنند، تماس بگیرند و سعی کنند او را هدایت کنند. زمانی که رسما میخواهد جزء تشکل شما بشود، باید فردی باشد که به او اطمینان دارید. بعد از تشکیل این هیاتها سعی کنید از میان افرادی که هستند کسانی که کارآیی بیشتری دارند، کارها را به عهده گرفته، بیشتر فعالیت کنند؛ شورا تشکیل بدهند، جلسات مشورتی داشته باشند، فکرهایشان را صادقانه روی هم بریزند، سعی کنند خودشان فکر کنند، خودشان تصمیم بگیرند؛ چنین نظامی، مردمی خواهد بود، مردم سالاری که غربیها میگویند -والله- دروغ است. نود درصد مردم هیچ نقشی در آن ندارند. مردم سالاری این است که همه مردم یک محل، خودشان تصمیم بگیرند بدون این که اجبار و ترسی در کار باشد؛ آنچه انجام میشود بر اساس احساس وظیفه است، مردم سالاری حقیقی و حکومت مردمی این است، نه آنچه که با تبلیغات فریبنده، تهدید، تطمیع، با وعده پول و مقام، افرادی را به راهی جذب کنند. شما خیال میکنید بعضی که به لیست سی نفری رای دادند، حتی اسم بیست نفرشان را نشنیده بودند، چه رسد به این که اینها را بشناسند، دقیقا شناسایی کنند، صلاحیت آنها را احراز کنند و از روی بصیرت و احساس مسؤولیت به آنها رای بدهند، آن دموکراسی غربی است؛ اما در حکومت مردمی اسلامی، هر کس بر اساس احساس وظیفه دینی فردی را انتخاب میکند که بتواند بهتر برای اسلام کار کند. البته ممکن است بین صد نفر یکی دو نفر هم سوء استفاده کنند، اما این در مقابل صد نفر، قابل اغماض است. اما در دموکراسی غربی اصل بر سوء استفاده، فریبکاری و تبلیغات سوء به نفع اغراض شخصی است.
سعی کنید اجتماعات خود را تقویت کنید، روح محبت را بین خودتان تقویت کنید؛ ببینید اسلام چه دستوراتی داده که ما فراموش کردهایم، میفرمایند: ((ان المؤمنین اذا التقیا فتصافحا انزل الله بین ابهامیها مئه رحمه تسعه و تسعین لاشدهما حبا(152) هنگامی که دو برابر مؤمن به یکدیگر میرسند و با یکدیگر دست میدهند و احوالپرسی میکنند، خداوند صد درجه رحمت بر آنها نازل میکند که نود درجه آن برای کسانی است که دیگری را بیشتر دوست میدارد. ملاحظه بفرمایید اسلام تا چه حد تلاش کرده است تا مومنان و کسانی که دارای یک هدف هستند، بر اساس ایمان به خدا و همکاری در راه تحقق اهداف الهی، نه راه هوسها، با هم روابط دوستانه داشته باشند، از عیوب یکدیگر صرف نظر کنند و عاشقانه با هم برخورد کنند. از معصوم (علیه السلام) نقل شده که اگر مؤمنی فقط برای ملاقات مؤمن دیگر به در خانه او برود، خداوند ملکی را میفرستد که برو از او بپرس برای چه کاری به در خانه این مؤمن آمدی؟ عنایت بفرمایید، فرشتهای از طرف خدا میآید که شما چه حاجتی داری که در خانه این مؤمن را میزنی؟ میگوید آمدهام رفقیم را ببینیم، میپرسد آیا از او در خواست مالی داری؟ میگوید نه. باز میپرسد آیا احتیاج دیگری به او داری؟ میگوید نه. آن فرشته میگوید پس برای چه میخواهی او را ببینی؟ میگوید فقط ذلم برای او تنگ شده بود و میخواستم او را ببینم؛ خدا به فرشته میفرماید که به این مؤمن بگو، ایای زرت و ثوابک علی(153) تو به دیدن من آمدی پس اجر و ثواب تو بر عهده من است.
این نمونهای از دستورات اسلام است. سعی کنید با هم رابطه محبتآمیز داشتهآمیز داشته باشید، کدورتها را کنار بگذارید، وحدتی که میفرمایند، اعتصام بجبل الله که میفرمایند، اینها را عمل کنیم. اما دشمنان اسلام در این مورد هم سوء استفاده میکنند، گمان میکنند هر وحدتی به هر شکلی حاصل شود، مطلوب است؛ حتی اگر در جایی قدرت در دست نااهلان بود، برای این که وحدت حاصل بشود، همه تابع آنها بشوند، تا وحدت حاصل شود. خوب، اگر چنین وحدتی مطلوب باشد، اکثر مردم روی زمین کافر و مشرک هستند، پس برای این که وحدت بشود، مسلمانها هم کافر بشوند! شاید نود درصد مسلمانها در عالم اسلام غیر شیعه باشند، پس خوب است شیعهها سنی بشوند تا وحدت حاصل شود! آیا این وحدت مطلوب است؟ نه، بلکه وحدت بر اساس محور حق مورد تایید است: ان اقیموا الدین و لا تنفرقوا فیه(154) دین را معیار قرار بدهید و پیرامون آن وحدت داشته باشید، نه این که بی دینها متحد شوید. وحدت با دشمنان جز هلاکت چه نتیجهای ممکن است داشته باشد؟ باید با خودیها ودت داشت. چه ملاکی را باید در نظر بگیریم؟ دو ملاک ممکن است مطرح شود که بازگشت هر دو به یک چیز است؛ در بخش قوانین، احکام اسلام و در بخش اجرا ولی فقیه ملاک وحدت است. برای کسانی که بخواهند واقعا دین در جامعه به دست کسی که ماذون از طرف امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - است اجرا شود، این دو ملاک، مهم است: حاکمیت قوانین اسلام به دست ولی فقیه؛ این میتواند معیار وحدت باشد. اختلاف سلیقهها زیاد است و هیچ گاه هم برداشته نخواهد شد، شیوههای رفتاری مختلف است، روشهای پیاده کردن اهداف هیچ گاه واحد نخواهد بود، اما این دو مورد میتواند ملاک وحدت جامعه باشد: همه بخواهند اسلام جاری شود و همه بخواهند که احکام اسلام به دست کسی پیاده شود که اولا اسلام شناستر از دیگران - به خصوص در مسائل اجتماعی - باشد، و ثانیا از طرف خدای متعال و اولیای دین ماذون باشد، تا غاصب نباشد. حالا اگر به ولایت فقیه تمسک کردید، طبعا اسلام هم هست، چون ولی فقیه که به غیر اسلام حکم نمیکند. پس میتوانیم بگوییم بر اساس محور ولایت فقیه، وحدت حاصل میشود. اما وحدتهای دیگری بر اساس دموکراسی، ارزشهای غربی، آزادی و... چگونه است؟ همان آزادی هایی که نمونههای آن را در کنفرانس برلین ملاحظه فرمودید که اینها به دنبال چه آزادیهایی هستند! روزی که من در دانشگاه تهران گفتم اینها دنبال چه آزادی هایی هستند، تمام روزنامهها غلیه ما بسیج شدند، شخصیتهای بزرگ مملکت به ما اعتراض کردند؛ بسم الله! حالا ببینید، نماینده آن گروه دانشجویی و سایر گروهکها رفتند دنبال چه وحدتی، و چه آزادی هایی را میخواستند، و با چه ذلت و خواری این کنفرانس را برگزار کردند! آبروی خودشان و آبروی کشورمان و آبروی مردمشان را ریختند! البته آبروی اسلام و مردم مسلمان بالاتر از این است که این پلیدها بتوانند بریزند، و الله العزه و لرسوله و للمؤمنین(155) ولی آنها به اندازه دهان نجس خودشان، آب نجسی به آبروی جامعه اسلامی ریختند! آنان دنبال این آزادیها هستند! وحدت بر این اساس میتواند مطلوب باشد؟ بر فرض که این گروهکها همه در یک جبهه با هم متحد شوند، آیا این برای اسلام چیز مطلوبی خواهد بود؟ وحدت بر اساس دین، که نماد و سمبل آن ولی فقیه است، مورد نظر اسلام است.
پس اگر شما خواستید همفکرها، همکاران و دوستانی انتخاب کنید، این را اصل قرار دهید، ببینید آیا میخواهید احکام اسلام پیاده شود یا نه؛ یا این که میخواهد به بهانه ترک احکام اسلام بگوید قرائت دیگری هم هست! برای این که از زیر بار حکم اسلام در برود، بگوید این فهم شماست! فهم خود را مطلق نکنید! فهمهای دیگری هم هست! این حرفها یعنی انکار دین؛ وقتی احکام جزایی اسلام ترک شد، احکام شرعی آن هم شد اعتباریاتی که پایه عقلانی و واقعی ندارد! پس چه چیزی برای دین باقی خواهد ماند؟ کسانی که واقعا بخواهند احکام دین پیاده بشود، معتقد باشند که آنچه در قرآن است، آنچه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود و آنچه چندی پیش امام (قدس السره الشریف) عمر خود را بر سر آن گذاشت و این نهضت و انقلاب را برای آن به پا داشت، ما همان اسلام را میخواهیم، نه اسلامی که تحصیل کردههای هاروارد و دانشگاه لندن، آکسفورد و جاهای دیگر بیایند، تفسیر کنند! و قرائت آنها بر ما حکم کند! بلکه قرائت خدا، قرائت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، قرائت ائمه اثنی عشر (علیه السلام)، قرائت همه علما در طول تاریخ هزار و چهارصد ساله، ما این اسلام را میخواهیم؛ و غیر از آن، اسلامی نیست. این غلط است که اسلام این و اسلام آن، این مسامحه در تعبیر است؛ وگرنه یک اسلام بیشتر نیست تو هر چه غیر از آن باشد کفر و الحاد است، که اسم آن را قرائت دیگری از اسلام گذاشتهاند؛ ما که دو اسلام نداریم.
توصیه میکنم جلسات مذهبی را احیا کنید، محور آنها را مسجد قرار دهید، سعی کنید که همه اهل محل، از کسانی که ایمان به اسلام دارند، میخواهند احکام اسلام پیاده شود و ولی فقیه را قبول دارند، همه را دعوت کنید، با همه مهربان باشید، به همه صمیمی باشید، از اشتباهات آن صرف نظر کنید، اشتباهات کوچک را به رخ دیگران نکشید، تا اندازهای که میتوانید به ایشان کمک کنید؛ اگر از مال دنیا هم دستتان خالی است و نمیتوانید کمک مالی کنید، حداقل با زبان خوش کمک کنید، و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه(156) همان روحیهای که در ایام انقلاب و بعد از انقلاب در زمان جنگ بود که مردم از نان شب خود و از خوراک فرزندانشان میزدند؛ این روحیه را احیا کنید، تا همبستگی بیشتری پیدا شود و مسلمانان حکم پیکر واحد را پیدا کنند.
خوب، زمانی که این تشکل حاصل شد، چه خوراک فکری در آن ارائه کنیم؟ آیا در این تردیدی داریم؟ البته محور اصلی، قرآن و کلام ائمه اطهار (علیه السلام) است؛ و اگر توضیحی لازم است از کسانی که صحت فکرشان مورد تایید شخصیتهای اسلامی است، استفاده کنیم. امام (قدس السره الشریف) تایید فرمودند که همه کتابهای شهید مطهری معتبر است، آنها را عرضه کنید؛ چرا با وجود این کتابها، سراغ چیزهای مشکوک یا معلوم الکذب و معلوم الخطا برویم؟ به این بهانه که چیز نو میخواهیم! خوب، اگر این گونه است قرآن را کنار بگذاریم و چیز دیگری پیدا کنیم! قرآن هم مال هزار و چهارصد سال پیش است! مگر هر چه متعلق به قدیم بود، بد و هر چه جدید باشد، خوب است؟ عکس این ادعا اولی است؛ هر مطلب تازهای در دین بدعت و ضلالت است؛ این عبارت نهج البلاغه است، بخوانید.(157) البته ممکن است تفسیر جدیدی برای آیهای پیدا شود که صحیح هم باشد؛ اما نوآوری در دین و چیزی را از پیش خود عرضه کردن، بدعت و ضلالت است و بازگشت آن به جهنم است. اما اگر کسانی با روشهای صحیح تحقیق، مطالب جدیدی را از کتاب و سنت استفاده کردند، بر سر و چشم؛ کار همه علمای ما در طول تاریخ همین بوده است؛ اما بر اساس روش معقول و معتبر و با روش صحیح تحقیق، نه به صورت دلخواه؛ نه برای این که صهیونیستها از ما تعریف کنند! اگر با روش صحیح، تحقیقی انجام شد و از کتاب و سنت مطلب جدیدی به دست آمد، اهلا و سهلا.
پس کار ما باید این باشد که کتاب و سنت و روح اسلام را بهتر بفهمیم و در مقابل شبهاتی که به اسلام وارد میشود، بتوانیم جواب بدهیم و در کنار این، مسائل روز مربوط به عالم اسلام - چه کشور خودمان و چه کشورهای دیگر را - بیشتر آشنا شویم و تحلیل سیاسی داشته باشیم؛ این کارهایی است که باید انجام دهیم.
مشکل ما این است که گمان کردهایم امر به معروف و نهی از منکر از همیشه یک کار فردی است و اگر خواستیم خدمتی به دین بکنیم، حداکثر در تظاهرات شرکت کنیم و شعار بدهیم. این تصور اشتباه است؛ شعار دادن آغاز کار است. هنگامی که دهه عاشورا تمام میشود، مجالس سینه زنی و عزاداری تدریجا کم و تعطیل میشود، و این حرارت و شور و شوقی را که در سایه نام سیدالشهداء (علیه السلام) پیدا کردیم از دست میدهیم؛ در حالی که این برنامه باید آغازی باشد برای این که کار اصلی ما شروع شود و آن را ادامه دهیم؛ نورانیتی که در سایه عزاداری سیدالشهداء (علیه السلام) پیدا کردیم، حفظ کنیم، وحدت و همدلی که برای ما میسر شده تقویت کنیم؛ نه این که تا سال بعد رها کنیم. از همین امشب تصمیم بگیرید - البته بنده جسارت نمیکنم و نمیخواهم دستور بدهم، اما چون مکررا سؤال شده که چه کنیم، بنده آنچه به ذهنم میرسد میگویم، اگر هم شما راه بهتری سراغ دارید، به من هم بگویید تا بر اساس آن عمل کنم - از همین امشب تصمیم بگیرید، فردا سعی کنید بچههای محل را در هیاتی سازماندهی کنید، ممکن است در ابتدا این کار عملی نشود، اما به تدریج ظرف مدتی میتوانید تمام بچههای محل را سازماندهی کنید؛ با یک هیات پاک و بی غل و غش، برای این که دین را بهتر یاد بگیریم و در موقع مقتضی از این اجتماع بهتر استفاده کنیم. بعد از این که این هیات قوام یافت، سعی کنیم با هیاتت مجاور رابطه برقرار کنیم. اگر شهر شما بیست محله دارد بیست نماینده - از هر هیاتی یک یا دو نفر - جمع شوند، برای این که کار هیاتها را هماهنگ کنند. شورایی تشکیل دهند، اگر لازم شد اطلاعاتی به همه برسد، فورا به وسیله همین اعضا طی مدت کوتاهی به تمام افراد هیات میرسد؛ باید به خاطر داشته باشید اوایل انقلاب زمانی که پیام امام (قدس السره الشریف) میرسید، چگونه ظرف یم شب توزیع میشد؛ روح همبستگی بین مردم پیدا شده بود، اما این روحیه را زود از دست دادیم؛ البته الحمدلله هنوز به طور کلی از دست ندادهایم، ولی ضعیف شده است. این روحیه را احیا کنید. راه پیروزی بر دشمنان اسلام، تقویت روابط انسانی و اسلامی میان افراد مسلمانی است که به احکام اسلام و ولایت فقیه معتقد هستند. اگر شما این رابطه را تحقق بخشیدید و تقویت کردید، مطمئن باشید که آمریکا که هیچ، اگر تمام عالم پشت به پشت هم بدهند، هیچ ضرری به شما نخواهند زد. حاصل کلام این شد که در این جلسات، محور بحثها باید اول یاد گرفتن معارف اسلامی، پاسخ دادن به شبهات و آشنا شدن به مسائل سیاسی کشور با استفاده از تحلیلهای افراد مورد اعتماد باشد؛ البته نمک این جلسات هم عزاداری برای سیدالشهداء (علیه السلام)، و به یک معنا روح این جلسات است؛ ولی باید به خاطر داشته باشید که اگر فقط جلساتی تشکیل دهیم و از شب تا سحر فقط سینه بزنیم، با این کار، مشکل ما حل نمیشود. نام سیدالشهداء (علیه السلام) برای این بود که ما را جمع کند، اما برای چه جمع کند؟ برای این که اسلام را بهتر یاد بگیریم و با دشمنان اسلام بهتر مبارزه کنیم. برنامه این نیست که شب تا سحر سینه بزنیم، این عزاداریها باید نمک اجتماعات ما باشد؛ آش را با نمک جا به جا نکنیم؛ سعی کنیم معارف دین را بهتر یاد بگیریم، جواب شبهات را یاد بگیریم، مسائل سیاسی را خوب درک کنیم و راههای مبارزه با دشمنان را بهتر بیاموزیم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته