در این جا نکتهای را به عنوان جمله معترضه عرض میکنم؛ ممکن است در اذهان ساده این شبهه مطرح میشود که، اگر امیرالمؤمنین (علیه السلام) با معاویه، یا با سایرین، مقداری مماشات کرده بودند، کار به این جا نمیکشید. امروزه برای تضعیف مقام ولایت به طور کلی، و مقام عصمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیه السلام) به طور خاص، خیلی میکوشند تا خدشههایی در رفتار آنها وارد کنند، شبهه هایی ایجاد کنند، تا نسل آینده ما آن ایمان عمیق را به عصمت و برتری آنها در همه شؤون نپذیرند. بعد هم در ذهن ایشان بیابند که شاید یک راه بهتری هم بود، شاید این بزرگواران در برخی موارد اشتباه کردند. شاید که مطرح شد، فتح باب میشود، آن گاه زیر سؤال بردن همه چیز امکانپذیر میشود.
همچنان که الان این گونه کارها را انجام میدهند.
خوب، ممکن است شبهه به این صورت مطرح شود، البته من را به خاطر این که شبهه را ترسیم میکنم معذور بدارید، برای این که شبهه را تبیین کنم ناچار مقداری توضیح بدهم، انشاء الله بعد از طرح شبهه جواب آن را به روشنی عرض خواهم کرد.
مثلا در مقام شبهه به این صورت میگویند که زمانی که مردم آمدند و با علی (علیه السلام)، با آن هجوم عجیب و بی سابقه بیعت کردند، که خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) از آن بدین گونه تعریف میفرماید که نزدیک بود حسنین (علیه السلام) زیر دست و پا بمانند، در بین مردم کسانی آمدند با حضرت بیعت کردند که شخصیتهای برجسته آن روز بودند، به عنوان نمونه طلحه و زبیر آدمهای معمولی نبودند. همان گونه که میدانید، خلیفه دوم شورای شش نفرهای را تعیین کرده بود، که بعد از او این هیات شش نفره از بین خودشان خلیفه را انتخاب کنند. طلحه و زبیر دو نفر از این افراد بودند. اینها کسانی بودند که خودشان کاندیدای خلافت بودند، و آمدند با علی (علیه السلام) بیعت کردند.
کسانی این گونه ترسیم میکنند، خوب بود علی (علیه السلام) اینها را دعوت میکرد و از آنها دلجویی به عمل میآورد، هدیهای به آنان میداد، هنگامی که از او وقت ملاقات میخواستند، فورا به آنها وقت میداد، از آنان پذیرایی میکرد، به خاطر این که بیعت کرده بودند با آنها مینشست و میگفت: برادران عزیزم! خیلی خوش آمدید! من این مقام را از شما دارم. شما بودید که از من حکایت کردید و من به خلافت رسیدم، از شما متشکرم! خوب، چه ایرادی داشت این گونه چرب زبانی کند، بعد هم برای ایشان شامی مهیا میکرد و به ایشان سور میداد. حضرت که میدانست اینها چه خیالی در سر دارند، لااقل احتمال آن را میداد، اگر نگوییم علم امامت داشت و از کارهای آینده آنها با خبر بود، روحیات ایشان را میشناخت و میدانست چگونه انسان هایی هستند، این احتمال را میداد که اگر با آنها مماشات نکند، جنگ جمل را به راه میاندازند، حداقل احتمال این مساله را میداد. خوب بود برای این که چنین نشود، این همه خونریزی و جنگ رخ ندهد، و نیروها از بین نرود - و به جای آن ممکن بود این نیروها برای بازسازی کشور، به کار گرفته شده و پیشرفت اقتصادی حاصل شود - به ایشان میگفت بیایید با یکدیگر همکاری و همفکری کنیم، شما طرحی تهیه کنید، ما هم بررسی میکنیم. یا حتی بخشی از مملکت در اختیار شما باشد و شما آن را اداره کنید، اگر شما ولایت کوفه و بصره را میخواهید، ارزانی شما. شام و مصر را میخواهید، ما هم مضایقهای نخواهیم داشت، با هم همکاری میکنیم. به این صورت با آنها صحبت میکرد، بعد هم بخشی از بیت المال را در اختیار آنها قرار داده، دست ایشان را باز میگذاشت، اینها اگر کمی از بیت المال سوء استفاده میکردند، بهتر از این بود که مقدار زیادی از بیت المال برای جنگ و خونریزی هزینه شود. این تفکر سیاست مدارانهای است که آن زمان در میان برخی مردم شایع بود، و این گلایهها را از علی (علیه السلام) داشتند. همین افراد بودند که میگفتند: علی سیاست ندارد، و یا این که سیاست معاویه بیشتر است. و همین حرفها بود که دل علی (علیه السلام) را میسوزاند، و حتی دوستان خودش را هم نمیتوانست قانع کند.
از وضعیت معاویه هم که آگاه بود و میدانست چه عنصر خبیثی است و چه سیاستی دارد، چگونه مردم را رام کرده است و برگرده آنها سوار شده است؟ به چه نحوی اموال مسلمانها و بیت المال را در اختیار گرفته و سخاوتمندانه، هزاران، صدها و هزار و گامی حتی میلیونها دینار به افراد مختلف جود و بخشش میکند؟! اگر علی (علیه السلام) تا حدودی با این گونه شخصیتها کنار آمده و مماشات میکرد بهتر بود و در هر صورت جنگها و خونریزی و صرف هزینههای فراوان برای آنها اتفاق نمیافتاد.
مشابه این القائات را امروزه درباره حضرت امام (قدس السره الشریف)، یا درباره مقام معظم رهبری نشنیدهاید؟ آیا نشنیدهاید که گفته میشود اگر درباره فلان شخص اندکی مدارا میشد کار به این جا ختم نمیشد؟ هنوز این شبهات درباره سیاست علی (علیه السلام) مطرح است. البته ممکن است در پاسخ این شبهات بگوییم، حضرت امیر (علیه السلام) از علم امامت برخوردار بودند و یا خدا به ایشان امر کرده بود که چنین کند، آیا میخواهید از امر خدا تخلف کند؟
در این صورت جوابی تعبدی را مطرح کردهایم. ما معتقدیم امام (علیه السلام) معصوم است و خطا نمیکند، مطابق آنچه خدا امر فرموده عمل میکند. وظیفهاش به همان صورت بوده است. این جواب برای ما تا حدودی قانع کننده است. اما این گونه جواب دادن، نوجوانان امروزی را که تحت تاثیر این شبهات واقع شده، قانع نمیکند؛ باید جواب روشنتری ارائه کنیم.
در این جا من از هم لباسهای خودم این گلایه را دارم که چرا ما آن گونه که باید و شاید در مورد مسائلی از این قبیل که مورد حاجت است، کار نکردهایم، و جواب مناسبی که همه بتوانند درست بفهمند، درک و قبول کنند، یا تهیه نکردهایم و یا اگر تهیه کردهایم، منتشر نکرده و در دسترس جوانهایمان قرار ندادهایم.
باید جواب روشنی به این سؤال بدهیم که چرا علی (علیه السلام) بر اساس سیاست لبخند و مماشات، و با انعطاف عمل نکرد؟ تا به این حد سخت میگرفت و میگفت من حتی یک روز هم اجازه نمیدهم معاویه حکومت کند. اگر من خلیفه هستم حق ندارد این اقدامات را انجام دهند. همان زمان معاویه طلحه و زبیر از افراد معمولی نبودند، بلکه دو نفر از بزرگترین شخصیتهای عالم اسلام و کاندیدای خلافت بودند. وقتی این دو مهمان علی (علیه السلام) میشوند، او چراغ را خاموش کرده، چراغ دیگری را روشن میکند. میپرسند چه شد؟ این چراغ با چراغ دیگر چه فرقی داشت؟ علی (علیه السلام) در جواب میگوید: چراغ اول به بیت المال تعلق داشت و من مشغول رسیدگی به حساب بیت المال بودم، آن چراغ از بیت المال بود، در حالی که شما میخواهید در مورد مسائل شخصی و خصوصی حرف بزنید؛ من حق ندارم از چراغی مربوط به بیت المال است استفاده کنم. طلحه و زبیر با خود گفتند علی (علیه السلام) حاضر نیست چند دقیقه از چراغ بیت المال استفاده کند، در حالی که ما دو شخصیت بزرگ اسلامی هستیم، و میخواهیم با او در مورد مسائل و مصالح کشور اسلامی صحبت کنیم - البته از دید آنها این گونه بود - و او نمیپذیرد چند دقیقه از چراغ بیت المال استفاده کنیم، چگونه میتوان با او از در دوستی در آمد؟
چه استفاده هایی که این افراد در زمان خلیفه پیشین کرده بودند، املاک و ثروتهایی که تصاحب کرده بودند! غلامان و کنیزانی که به تملک خود درآورده بودند! و در مورد آنها داستان هایی نقل شده است؛ و اکنون با این گونه سختگیریهای امیرالمؤمنین (علیه السلام) مواجه شدهاند.
به نظر شما جواب این سؤال چیست؟ آیا جواب غیر از این است که علی (علیه السلام) معصوم بود و هر کاری که انجام میداد طبق دستور خدا بود؟ ما چه جواب روشنی میتوانیم بدهیم که یک جوان را قانع بکند؟