تربیت
Tarbiat.Org

آذرخشی دیگر در آسمان کربلا
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

وظیفه مسلمانان در برابر منکرات‏

فانکروا بقلوبکم، وظیفه اول شما این است که اگر کار بدی را در جامعه می‏بینید، در دل احساس نفرت و انزجار کنید، اشمئزاز پیدا کنید. اگر می‏بینید کار خلاف و گناهی در جامعه انجام می‏گیرد، پیش خود نگویید که بله، گناه است، اما گناه بدی هم نیست، درست است که امروزه فرهنگ سرا درست می‏کنند، اما بچه‏ها سرگرمی پیدا می‏کنند!
کمی مشغول می‏شوند! رقصی فرا می‏گیرند! آوازی یاد می‏گیرند! در این زمانه نباید بچه‏ها خیلی بی هنر باشند! خوب نیست! و حرف هایی از این قبیل. اولین قدم در برخورد با گناه این است که قبلا از گناه ناراحت باشید، خشمگین شوید، اگر از ته دل از گناه ناراحت نشدید، این اولین مرحله نفاق است. یعنی شما به حکم خدا راضی نیستند، دلتان نمی‏خواهد احکام خدا درست اجرا شود. ته دل شاد می‏شوید.
چرا در کنار مصلای قم، مرکز جهانی اسلام، ام القرای اسلام، شهر خون و قیام، زنی بیاید یک ساعت با حرکات به اصطلاح موزون، آن هم در منار مصلای قم نمایش بدهد؟
مرد نبود نمایش بدهد؟ نمایش بهتری نبود؟ حتما باید خانمی بیاید نمایش بدهد، آن هم تماما با حرکات موزون و ریتم دار - یعنی رقاصی - همان رقاصی ساده، و مومنان هم بنشینند تماشا کنند، هیچ کس هم نفس نکشد؟! بعضی‏ها هم به روی خودشان نیاورند و بگویند ما که تا به حال ندیده بودیم، اقلا توفیق جبری شد. یا بعضی‏ها جلوی بعضی سینماها صف بکشند، با این که می‏دانند فیلم‏های مبتذل نمایش داده می‏شود، در آن صف‏ها چهره هایی مشاهده می‏شود که انتظار نمی‏رود. اولین کار در مقابل انجام گناه این است که انکروا بقلوبکم، در دل از این اعمال تنفر داشته باشید، و احساس ناراحتی کنید، که چرا این کارها انجام می‏گیرد.
در مرحله دوم و الفظوا بالسنتکم، بعد به زبان بیاورید، اعتراض کنید. ممکن است به زبان آوردن خیلی نرم، ملایم و با مهربانی باشد، در مرحله اول بهتر است که همین گونه باشد. اما در مرحله بعد و صکوا بها جباههم، وقتی که با گناهکار رو به رو می‏شوید و با حرف نرم نتوانستید او را هدایت کنید، و اگر به او گفتید چرا این کار زشت را کردی و او خجالت نکشید و حتی رو در روی شما ایستاد و گفت آزادی است! دلم می‏خواهد! این جا دیگر جای برمی و ملاطفت نیست، بعد از این که با نرمی صحبت و موعظه کردید، با زبان خوش با او صحبت کردید ولی اثری نبخشید، چه باید کرد؟ صکوا بها جباههم حضرت (علیه السلام) می‏فرمایند با تندی به پیشانی او بزنید - البته نه با دست بلکه با سخن - یعنی آن چنان رو در رو و با تندی با او برخورد کنید، مثل کسی که می‏خواهد توی پیشانی طرف مقابل بزند، صکوا بها جباههم، اگر برخورد نرم اثر نکرد، رو در روی طرف و با تندی با او برخورد کنید و بگویید به تو می‏گویم، چرا گناه می‏کنی؟! البته چنین اقدامی کار هر کس نیست، مخصوصا کار افرادی که با فرهنگ تساهل و تسامح آشنا شده‏اند، نمی‏باشد. می‏ترسیم اگر چنین چیزی بگوییم، فورا ما را متهم کنند به این که این‏ها خشونت طلب هستند! این‏ها دور از تمدن هستند! یا این که همانگونه که در رشت و خرم آباد و بعضی جاهای دیگر اتفاق افتاد، بریزند، اذیت کنند، بزنند، ببندند، و یا بکشند، چنان که کم و بیش هر روز می‏بینیم، یا امر به معروف را می‏کشند! یا تهدید می‏کنند! یا کتک می‏زنند! دست و پایش را می‏بندند و او را در جایی دور از انظار رها می‏کنند! و یا برای آن‏ها مزاحمت تلفنی ایجاد می‏کنند! خوب، وقتی انسان می‏بیند عاقبت کسانی که می‏خواهند امر به معروف نهی از منکر کنند گرفتاری است، می‏ترسد امر به معروف و نهی از منکر کند. هنگامی که با افرادی که ضابطین امر به معروف و نهی از منکر هستند، و از طرف دستگاه قضایی برای این کار اجازه دارند، این گونه رفتار می‏شود، تکلیف دیگران روشن است.
امام (علیه السلام) می‏فرمایند وقتی به این صورت برخورد کردید، ممکن است کسانی متعرض شما شوند، و یا شما را ملامت کنند که چرا پرخاشگری می‏کنید! چرا با تندی حرف می‏زنید! چرا خشونت طلبی می‏کنید! حتی ممکن است دوستان نیز شما را ملامت کنند، اما و لا تخافوا فی الله لؤمه لائم فان اتعظوا اگر می‏خواهید آن روز نیاید که بلایی نازل شود، وتر و خشک را با هم بسوزاند، از ملامت ملامت کنندگان نترسید، ولو ملامت گران از نزدیک‏ترین دوستان شما باشند. بسیار خوب، در امر به معروف و نهی از منکر، ما نخست با زبان نرم با افراد صحبت و موعظه می‏کنیم، با خواهش و تمنا امر به معروف و نهی از منکر می‏کنیم، اما می‏بینیم اثری نکرد، بعد با تندی برخورد کردیم و از کسی هم نترسیدم، خودمان را در معرض همه گونه خطر نیز قرار دادیم، لکن باز دیدیم اثری بر جای نگذاشت، در مقابل چه باید کرد؟ بله، اگر ابتدای امر باشد، مثل اوایل رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، هنوز مردم طراوت ایمان و شور انقلابی داشتند، اگر از اول جلوی خطر را می‏گرفتند، راحت بود. اما ممکن است شرایطی پیش بیاید که این گونه نباشد، مقابل انسان می‏ایستند، فحش می‏دهند، کتک می‏زنند، تهدید می‏کنند، در این صورت چه باید کرد؟
به هر حال مساله از دو صورت به هر حال مساله از دو صورت خارج نیست، بعد از این که شما انجام وظیفه کردید، عکس العمل افراد خطا کار در مقابل شما یکی از دو حالت است، یا تحت تاثیر امر به معروف و نهی از منکر شما واقع می‏شوند و دست از کار بد خود بر می‏دارند، یا این که نه، پر رویی و لجاجت می‏کنند، در مقابل شما می‏ایستند و احیانا کلماتی که سزاوار خودشان است نثار شما می‏کنند، و از این بالاتر، گاهی به مقدسات دین هم جسارت می‏کنند.
بنابراین، در مقابل امر به معروف نهی از منکر یکی از این دو حالت پیش خواهد آمد، یا افراد خلافکار بعد از امر به معروف و نهی از منکر تحت تاثیر واقع می‏شوند، دست از کار بد خود بر می‏دارند و به راه راست باز می‏گردند، در این صورت دیگر شما بر آن حجتی ندارید و باید با آن‏ها مهربانی کنید. ایشان مرتکب اشتباهی شده بودند و به واسطه امر به معروف و نهی از منکر از راه خطا به صواب برگشتند، فان اتعظوا و الی الحق رجعوا فلا سبیل علیهم، اگر به سوی حق برگشتند و از گناهان خود توبه کرده، دست از کارهای بد برداشتند، نعم المطلوب. اما اگر این گونه نشد، انما السبیل علی الذین یظلمون الناس و یبغون فی الارض بغیر الحق، اولئک لهم عذاب الیم،(106) اگر موعظه شما را نشنیدند و نسبت به جنایت، ظلم و کج روی خود اصرار ورزیدند، شما وظیفه دیگری خواهید داشت. باید در مقابل آن‏ها به گونه دیگری رفتار کنید. دیگر وظیفه شما از حد سخن گفتن و ملامت کردن و حتی تندی کردن هم فراتر می‏رود.
امام (علیه السلام) می‏فرماید اگر کار به این جا رسید که علی رغم برخورد تند، توجهی به امر به معروف و نهی از منکر نکردند، هنالک فجاهدوهم بابدانکم در این جا باید شما در مقام جهاد بر آیید، چنین افرادی دشمن اسلام هستند و باید با ایشان جنگید و مبارزه کرد، فجاهدوهم بابدانکم و ابعضوهم بقلوبکم این‏ها را از ته دل دشمن بدارید. با چنین افرادی که گستاخ شده و علنا علیه اسلام قیام کرده، احکام اسلام را انکار می‏کنند و به مقدسات اسلام اهانت روا می‏دارند، باید مبارزه کرد، و از عمق دل با آن‏ها دشمنی کرد. نگویید اسلام دین محبت است! دین رافت است! اسلام دین دشمنی هم هست. در جای خود نهایت رافت و رحمت را دارد و در موقع مقتضی به خشونت و تندی امر می‏کند.
ابغضوهم بقلوبکم، ولی مواظب باشید زمانی که با این گونه افراد بنای مبارزه را گذاشتید، نیت خود را بررسی کنید، این جا شیطان سراغ انسان می‏آید. شیطان سراغ تارک الصلوه که نمی‏رود تا او را به ریا کاری ترغیب و تشویق کند. تارک الصلوه اصلا نماز نمی‏خواند تا ریا کاری کند. اما وقتی کسی در مقام نماز خواندن برآید، مخصوصا داخل مسجد و در حضور مردم، آن گاه شیطان او را وسوسه می‏کند که مد و لا الضالین را بیش‏تر بکش تا مردم بگویند عجب قرائت خوبی بود! اگر کسی در مجالس عزاداری شرکت نمی‏کند، و به فرهنگ سرا، سینما و تئاتر می‏رود، شیطان با او کاری ندارد. او خود راه باطل و جهنم را پیش گرفته است. اما زمانی که به مجلس عزاداری آمد، آن گاه شیطان او را وسوسه می‏کند و می‏گوید بیا تظاهر به گریه کن، وانمود کن خیلی دلت سوخته است، تا مردم بگویند عجب انسان با محبتی است! اهل ولایت است! زمانی شیطان سراغ انسان می‏آید که شخص در راه حق باشد.
تا شما اهل امر به معروف و نهی از منکر نیستید، شیطان با شما کاری ندارد، زیرا شما با او رفیق و همراه هستید، شما خود یک شیطانک دیگری هستید. اما آن وقت که خواستید امر به معروف و نهی از منکر کنید، دیگر راه شما از شیطان جدا می‏شود.
شیطان سراغ شخصی می‏آید که به جبهه می‏رود. شیطان چنین افرادی را وسوسه می‏کند، می‏گوید کاری کنید که قدرت را به دست بیاورید، تا فردا به پست و مقامی دست یابید. چقدر انسان به جبهه برود و بجنگد! زمانی که برگشت، می‏بیند که بی لیاقت‏ها پست‏ها را گرفته‏اند، و دست او از پست و مقام خالی مانده است. خوب، حالا اگر نوبتی هم باشد نوبت ماست. چقدر مردم غافل و جاهل دست به قاچاق زدند! چقدر سوء استفاده کردند! خوب، حالا ما نیز چند صباحی قاچاق فروشی کنیم تا به نان و نوایی برسیم! بنابراین هنگامی که می‏خواستید مبارزه کنید، نیت خود را خالص کنید و به فکر قدرت‏طلبی نباشید، به این فکر نباشید که مال و مقامی را از مبارزه به دست آورید، و وجاهتی نزد مردم پیدا کنید، والا علاوه بر این که جان خود را از دست داده‏اید، ثوابی هم نبرده‏اید، زیرا با انگیزه‏های شیطانی و نفسانی کار کرده‏اید، لذا دیگر ثوابی ندارید.
عبادت زمانی ارزش دارد که برای خدا باشد.
و ابغضوهم بقلوبکم غیر طالبین سلطانا و لا باغین مالا و لا مریدین بالظلم ظفرا نه در صدد کسب قدرت و نه در صدد کسب مال باشید و نه بخواهید از روی سرکشی و ناحق بر دیگران پیروز شوید. پیروزی مطلوب است، اما پیروزی از راه صحیح و مشروع مطلوب است، نه این که از هر راهی پیروزی به دست آمد مطلوب باشد. در بازی‏های سیاسی این حرف‏ها نیست. هدف وسیله را توجیه می‏کند. حزب ما پیروز شود، هر چه می‏خواهد بشود. ما در انتخابات برنده شویم، هر چه می‏خواهد بشود. اما در اسلام وقتی می‏فرماید امر به معروف و نهی از منکر را حتی تا حد به خطر افتادن جان انجام دهید، در کنار آن می‏گوید مراقب باشید شیطان شما را وسوسه نکند. مبادا شما را وسوسه کند تا بگویید ما باید پیروز شویم؛ حتی اگر از راه نا مشروع هم هست، باید پیروز شویم. بلکه باید احکام الهی و حدود آن را درست رعایت کنید، نیت خود را خالص کنید و برای خدا امر به معروف کنید.
اکنون به چه منظوری با افرادی که در مقابل امر به معروف و نهی از منکر مقامت می‏کنند باید جنگید؟ حضرت (علیه السلام) می‏فرمایند امر به معروف و نهی از منکر را انجام دهید و اگر کار به مبارزه و جهاد کشید با مخالفین بجنگید. حتی یفیئوا الی امر الله تا دست از مخالفت بردارند و از فرمان خدا پیروی کنند. تا از اطاعت دستورات شیطان بزرگ دست بردارند، و نسبت به آنچه شیطان به آن‏ها دیکته می‏کند، خط و نشان هایی که برای آن‏ها ترسیم می‏کند، توجهی نداشته باشند، حتی یفیئوا الی امر الله و از راه باطل باز گشته و سر به فرمان خدا بگذارند. و یمضوا علی طاعته بر اساس طاعت حرکت کنند.